یافتن مقصر و جانب یکی از طرفین را گرفتن آن هم با دعوی عدالتخواهی و حمایت از هنر انقلاب نیز تنها آتش این فتنه را شعلهورتر میکند.
در این روزها اتفاقاتی رخ داد که نباید رخ میداد اما دکان عقل و مدارا که تخته نشدهاست، شدهاست؟ طرفین دعوا اهل هنر و فرهنگاند و داشتن چنین مبنای مشترکی بهترین بهانه برای گفتوگو است. این روزها بیشتر از همه تازه به دوران رسیدههایی که حضورشان در حوزه هنری کمتر از عمر ساختمان جدید حوزه است از چنین نزاعی شادمانند.
چرا که در وهم باطل و شیطانی خود گمان میبرند با شعلهور شدن آتش قهر و کینه در میان هنرمندان و مدیران سابقهدار هنر انقلاب و در نتیجه حذف عدهای از نیروهای دلسوز و قدیمی جایی برای عرض اندام حقارتهای آنان باز خواهد شد. دعوای هنرمندان انقلاب در هر سطح و مرتبهای که اتفاق بیفتد یک دعوای کاملا خانوادگی است و نباید آن را با دعواهای سیاسی روز که در آن تهمت و افترا و پردهدری سکه رایج است یکی دانست.
بدترین نوع برخورد با چنین اختلافاتی برخورد سیاسی است. نه هنرمندان حوزه هنری قرار است به وزارت و وکالت برسند و نه مدیران حوزه هنری جایگاهی فراتر از این را برای خود متصور هستند. نخستین مدیر حوزه هنری پس از بیست سال مدیریت بر حوزه؛ امروز تهیه کننده فیلمهای سینمایی است و مدیرِ پس از او هم به مقامی فراتر نائل نشدهاست. پس نزاع بر سر کسب قدرت و سرمایه نیست. اختلافی است که باید هنرمندانه و خردمندانه حل شود تا گزک به دست بیهنران و بیخردان نیفتد.
هم هنرمندان و هم مدیران طرف دعوا اگر اندکی با خود بیندیشند به این نکته بدیهی پی خواهند برد که هر دو به یک چیز معتقدند و در راه اعتلای هدفی مشترک در تلاشند. اختلاف در سلیقهها و روشها نباید کار را به جایی برساند که اصل و اساس وجودی یکدیگر را زیر سوال ببریم.
بنده به عنوان یکی از فرزندان معنوی حوزه هنری که همه اعتبار داشته و نداشتهام را مدیون آن نهاد زخمخورده دوستداشتنی هستم، از همه کسانی که اندک علاقهای به هنر انقلاب دارند عاجزانه تقاضا میکنم به این اختلافات بیاساس پایان دهند و نگذارند بار دیگر آن واقعه شوم تکرار شود. جدایی برخی از سرآمدان هنر و انقلاب در دهه شصت از حوزه هنری واقعه تألم برانگیزیست که هنوز یاد و خاطره آن روح و روان دلبستگان به فرهنگ و هنر این سرزمین را میآزارد. فرصت را از دست ندهیم.
نظر شما