چنانچه از روايات و اخبار استفاده مىشود آن حضرت جامع تمام صفات حسنه و فضائل اخلاقى بودند از جمله در تواضع آن جناب مرحوم مجلسى در بحار از مسعده نقل كرده كه وى گفت: حضرت حسين بن على عليهما السلام به مساكينى عبور كردند كه عباء خود را پهن نموده و روى آن استخوان ريخته و مشغول خوردن بودند، به حضرت عرض كردند: اى پسر رسول خدا بفرمائيد.
حضرت دو زانو در حلقه ايشان نشسته و با آنها به تناول غذا مشغول شده و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند:
"ان الله لا يحب المستكبرين "(خداوند متكبران را دوست ندارد) و پس از آن فرمودند: من دعوت شما را اجابت كردم، شما نيز دعوت مرا اجابت مىكنيد؟
آنها گفتند: بلى اى پسر رسول خدا، پس برخاسته و همراه آن جناب به منزل آن حضرت رفتند.
حضرت به كنيز خود فرمودند: آنچه ذخيره كردهاى حاضر كن.
و درباره سخاوت وجود آن بزرگوار احاديث بسيارى نقل شده كه از باب نمونه به ذكر سه حديث اكتفاء مىكنيم:
1- مرحوم مجلسى در كتاب بحار از آن حضرت روايت كرده كه آن جناب فرمودند:
اين كلام پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) صحيح است كه فرمودند:
برترين و بهترين اعمال بعد از نماز مسرور نمودن مومن است به طورى كه گناهى در آن نباشد چه آنكه غلامى را ديدم كه به سگى غذا مىدهد، جهتش را از او پرسيدم؟
گفت: اى پسر رسول خدا چون مبتلا به غم و اندوه هستم خواستم با مسرور نمودن اين حيوان شايد اندوهم برطرف شده و مسرور گردم، زيرا صاحب و آقاى من يهودى است و از اين جهت بسيار اندوهگين بوده و مشتاقم از او جدا شوم، حضرت پس از استماع اين سخنان دويست دينار به عنوان ثمن غلام براى يهودى فرستاده و خواستار خريدن غلام شدند.
يهودى عرضه داشت: غلام فداى قدمهاى شما، تعلق به شما داشته باشد و اين بستان را نيز مال او قرار دادم و پول شما را به خودتان رد كردم.
حضرت فرمودند: من مال را به تو بخشيدم.
عرض كرد: مال را پذيرفتم ولى به غلام هديه دادم.
حضرت فرمودند: غلام را آزاد كردم و تمام مال را به او بخشيدم.
همسر يهودى گفت: من اسلام آورده و مهريهام را به شوهرم بخشيدم.
يهودى عرضه داشت: من نيز مسلمان شده و اين خانه را به همسرم بخشيدم.
2- مرحوم مجلسى در كتاب بحار از مقتل آل الرسول اخطب خوارزمى حديثى را به اين شرح نقل فرموده:
اَعرابى مشرف شد محضر مبارك حضرت حسين بن على عليهما السلام و عرضه داشت: اى پسر رسول خدا ديه كاملى را ضمانت كردهام و اكنون از پرداخت آن ناتوان هستم، پيش خود گفتم از كريمترين مردم آن را درخواست مىنمايم و از اهل بيت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كسى را كريمتر نديدم.
حضرت فرمودند: اى برادر سه مسئله از تو مىپرسم اگر يكى را جواب گفتى يك سوم مال را به تو مىدهم و اگر دو تا را پاسخ دادى دو سوم آن را به تو داده و اگر هر سه را جواب دادى همه مال را به تو خواهم داد.
اعرابى عرض كرد: اى پسر رسول خدا آيا مثل شما از مانند من سئوال مىكند؟! شما اهل علم و شرف هستيد چه طرف قياس با من مىباشيد؟
حضرت فرمودند: بلى ولى از جدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مىفرمودند:
به هر كسى به ميزان معرفتش احسان بايد نمود.
اعرابى عرضه داشت: از آنچه رأى مباركتان هست سوال بفرمائيد، اگر جواب دادم كه هيچ والا از شما ياد خواهم گرفت.
حضرت فرمودند: كدام يك از اعمال افضل و برتر است؟
اعرابى عرض كرد: ايمان به خدا.
حضرت فرمودند: چه چيز موجب نجات از هلاكت است؟
اعرابى عرض كرد: اطمينان به خدا.
حضرت فرمودند: زينت مرد به چيست؟
اعرابى عرض كرد: به علمى كه همراهش حلم و بردبارى باشد.
حضرت فرمودند: اگر علم نداشت چطور؟
عرض كرد: به مالى كه با آن مروت و جوانمردى باشد.
حضرت فرمودند: اگر آن را نداشت چطور؟
عرضه داشت: به فقرى است كه همراهش صبر باشد.
حضرت فرمودند: اگر آن را نيز نداشت چطور؟
اعرابى عرض كرد: صاعقهاى از آسمان بيايد و او را بسوزاند زيرا چنين شخصى استحقاق آن را دارد.
حضرت خنديدند و كيسهاى كه در آن هزار دينار طلا بود به اضافه انگشترى كه قيمتش دويست درهم بود به وى داده و فرمودند:
اى اعرابى دينارها را صرف طلبكارانت كن و انگشترى را صرف مؤنه خود نما.
اعرابى عنايت حضرت را گرفت و عرضه داشت: خداوند متعال مىداند رسالت خود را در كجا قرار دهد.
3- عمرو بن دينار مىگويد: حضرت امام حسين (عليه السلام) به عيادت اسامة بن زيد كه بيمار بود رفتند و وى از غم و حسرت و اندوه مىناليد.
حضرت فرمودند: برادر غم تو از چيست؟
عرض كرد: شصت هزار درهم بدهكارم.
حضرت فرمودند: آن بر عهده من.
عرض كرد: مىترسم قبل از پرداخت آن از دنيا بروم.
حضرت فرمودند: نخواهى مرد مگر بعد از آنكه من آن را پرداخته باشم.
راوى مىگويد: پيش از آنكه اسامه از دنيا برود حضرت قرض او را پرداختند.
و درباره شجاعت و دلاورى آن وجود مبارك اخبار و احاديث بسيار است و تنها واقعه جانگداز كربلاء كافى است براى اثبات اين معنا زيرا كمترين عددى كه براى لشگر دشمن نقل شده سى هزار نفر بوده و بالاترين رقم سپاه آن جناب از دويست نفر بيشتر گفته نشده و مع ذلك كوچكترين هراسى در آن عزيز خدا به هم نرسيد بلكه با كمال قوت و قدرت در مقابل آن رو به صفتان ايستادگى فرمود و با اينكه تمام عزيزانش در مقابل آن جناب به شهادت رسيدند و در حالى كه گرسنگى و تشنگى به حد اعلا و فوق آنچه تصور شود حضرتش را در تعب و ضيق قرار داده بود خود را به آن درياى لشگر زده و چنان از ايشان مىكشت و با شمشير آتشبار خرمن عمر آن دون همتان را مىسوزاند كه طبق آنچه در مقاتل معتبر ثبت و ضبط شده هزار و نهصد نفر از آنها را غير از مجروحين به جهنم فرستاد و كشتن اين عدد ظرف چند ساعت بيشتر نبود و اين قضيه از عجايب روزگار بوده و تحقيقا نه در قبل نظير داشته و نه در بعد چنين اتفاقى ممكن است به وقوع بپيوندد.
نظر شما