هیچ دورهای نمایشگاه کتاب به صورت مطلوب برگزار نشده. این جمله را مدیا کاشیگر گفته است، در گفتوگو با ضمیمه روزنامه اعتماد و چقدر جمله درست و دقیقی است.
نمایشگاه کتاب چه در دوره دولت سازندگی و دولت توسعه سیاسی و چه در دولت مدعی عدالتخواهی به بدترین شکل ممکن برگزار شده است و جالب اینکه برگزارکنندگان نه تنها از عیب و نقصهای دورههای پیشین نمیکاهند که تا جایی که توان دارند، بر عیب و نقصهای آن میافزایند و جالبتر اینکه هرچه نمایشگاه عیب و نقصهایش بیشتر میشود، دعاوی حضرات پررنگتر میشود و شعارهایشان قشنگتر. گویی نظر و عمل هیچ ربطی به یکدیگر ندارند و پنداری همه مخاطبان کوران و کرانند و انگاری پیش از ظهور این نوابغ فرهنگی، لیل و نهاری در کار نبوده است و به قطع یقین پس از ایشان نیز نخواهد بود. مشکل نمایشگاه کتاب مشکل همه مناسبات رسمی و دولتی است. مناسباتی که هیچکس به فلسفه وجودی آنها نمیاندیشد.
مثل جشنواره فیلم فجر، مثل هفته کتاب و مثل خیلی از مناسبات دیگری که فقط باید برگزار شوند. چرا؟ چون پیش از این برگزار شدهاند و اگر برگزار نشوند، ممکن است دیگران برگزارنکنندگان را شماتت کنند که چرا برگزار نمیکنید؟ پس برگزارنکنندگان مجبورند برگزار کنند چون اصولاً در طول تاریخ برگزار کردن از برگزار نکردن خیلی بهتر است. به خدا قسم قصد مزاح و طنزنویسی ندارم اما حقیقت ماجرا همین است که خدمتتان عرض کردم. این استدلالها را هم از روی حدس و گمان نمیگویم. بارها و بارها شاهد بودهام حضرات بیهیچ اعتقادی و فقط برای اینکه متهم به اهمال نشوند، به خیلی از این مسائل تن دردادهاند و برای اینکه منظورم را بهتر دریابید، مثالی روشن و واضح از تجربه شخصی خودم بیاورم. در مدت یکسالی که سردبیری کتاب هفته را به عهده داشتم - از مهر 1384 تا مهر 1385 - بارها و بارها از زبان یکی از مدیران فرهنگی وزارت ارشاد شنیدم که: هیچ نیازی به انتشار این هفتهنامه نیست. وقتی هم میپرسیدید پس چرا منتشر میکنید؟ بلافاصله پاسخ میشنیدید: چون قبلاً منتشر میشده، درست نیست حالا منتشر نشود.
طبیعی است وقتی از چنین منظری به یک پدیده فرهنگی نگریسته شود، آن پدیده چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟ در کمتر از شش ماه تیراژ کتاب هفته بیهیچ دلیلی و بدون هیچ برنامهریزی برای مشترکان و مخاطبانش به نصف تقلیل یافت، در آن یک سالی که این بنده کمترین در آنجا حضور داشتم، حقوق کارکنانش هر دو، سه ماه یک بار پرداخت میشد و حالا پس از سه سال و اندی، نام سومین سردبیر آن از طریق جراید اعلام میشود. مدیا کاشیگر درست میگوید، منتهی این را هم باید به گفته او اضافه کرد که از آنجایی که دولت نهم بیبرنامهترین دولتی است که پس از انقلاب روی کار آمده، پس طبیعتاً نمایشگاه کتابش هم بیدر و پیکرتر و بیسر و سامانتر از نمایشگاههای قبلی است و باز هم از آنجایی که در دولت نهم شعارهای خوشآب و رنگ دادن از وظایف دولتمردان است، هیاهو و تبلیغ بیشتری به گوش میخورد و به چشم میآید. بله، همه دولتها شعار میدادند اما برای حفظ ظاهر هم که شده، بخشی از آن شعارها را محقق میکردند.
نمیتوان بام تا شام شعار پایبندی به اصل 44 را سر داد اما چشم دیدن ناشران خصوصی را هم نداشت. نمیتوان از حذف یارانهها سخن گفت اما با تبلیغ و خرید سطحیترین کتابها عرصه را برای رقابت تنگتر از همیشه کرد. نمیتوان از ممیزی بیحساب و کتاب گذشته سخن گفت اما شرمآورترین کتابها را با مجوز وزارت ارشاد ارزشمدار و مدعی دینداری روانه بازار کرد (مصادیق بسیارند اما دست به نقد اگر توانستید کتاب قانون قوه باه را تهیه بفرمایید تا متوجه عرایضم بشوید). البته این «نمیتوان»ها در ساحت عقل و منطق است وگرنه آنجا که «قدرت» حکم میراند و «آمار» معیار حق و باطل است، این حرفها معنایی ندارد. مهم این است که در هر ساعت هزاران هزار نفر وارد نمایشگاه میشوند (اصلاً مهم نیست که برای چه وارد نمایشگاه میشوند). مهم این است که هزاران هزار کتاب در ساعت به فروش میرسد (اینکه چه کتابهایی به فروش میرسد، هیچ اهمیتی ندارد). مهم این است که اغلب ناشران در این نمایشگاه شرکت کردهاند (در چه شرایطی و با چه امکاناتی به هیچکس دخلی ندارد) و مهمتر از همه اینکه نمایشگاه بینالمللی کتاب برگزار شده است. شما ناراحتی؟!
نظر شما