به گزارش خبرآنلاین، میلان کوندرا در کتابهای تحسینشدهاش مثل «شوخی»، «کتاب خنده و فراموشی» و «سبکی تحمل ناپذیر هستی» علاقه به سبک نوشتاری مقالهگونه شوخطبعانه را نشان داده است. کتاب تحقیقی او به نام «هنر رمان» به دلیل ستایشش از رمانهای فلسفی «مارسل پروست، رابرت مازیل و هرمان بروش» مشهور است اما علاقه او به تفکر و تعمق در همین کتاب نیز آشکار است.
بنابراین جای شگفتی ندارد که این نویسنده کتابی سراسر مقاله به چاپ برساند. «مواجهه» در واقع چهارمین کتاب مجموعه مقالات کوندرا است که به زبان انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب با ترجمه ماهرانه «لیندا آشر» به خواننده این فرصت را میدهد که حداقل از همنشینی با ناظری فرهیخته، جهاندیده، جذاب و سرزنده لذت ببرد، ناظری که با آزادی تمام در دنیای ادبیات، موسیقی و هنر پرواز میکند.
البته خریدار میتواند بپرسد که این کتاب تا چه میزان قدرتمند و مستدل است. یا به عبارت دیگر بپرسد: ما میدانیم کوندرا نویسندهای درجه یک است، اما واقعا مقالهنویسی ماهر هم هست؟
پاسخ دقیق میتواند چنین باشد: «هر گاه که تلاش میکند بسیار ماهر است. در کتاب دو ستایشنامه به چشم میخورد، یکی از «آناتول فرانس» نویسنده و دیگری از «لئوش یاناچک» آهنگساز، همین دو نوشته برای خرید کتاب کافی هستند. کتاب همچنین شامل چند نقد کتاب جذاب و متاسفانه سرسری، مصاحبهای درمورد فرانسوا ربله، نویسنده دوران رنسانس، چند مقدمه کتاب هنر، پاسخی به نظرسنجی یک روزنامه درمورد صدسالگی سینما، گرامیداشت تولد یک دوست یعنی کارلوس فوئنتس نویسنده و چند قطعه گسترش یافته براساس طرحهای قدیمی نیز هست.»
در مجموعه چنین گلچین متنوعی از مقالات جای ایراد وجود ندارد. مشکل اینجاست که کوندرا فکر میکند به چنان درجهای رسیده است که میتواند بدون دلیل آوردن هر موضعی بگیرد یا اینکه به بهانه شروعی جذاب و درخشان باقی متن را رها کند.
مثلا درمورد سینما مینویسد:«جشن نبود. یادم میآید بیش از بیست سال پیش به مراسم شام در پاریس دعوت شده بودم؛ مرد جوان خوشرو و باهوشی با نیشخندی جذاب و تمسخرآمیز درمورد فلینی صحبت میکرد...من که از هزینه تخیل آگاه هستم بیش از هر چیز احترامی فروتنانه برای فیلمهای فلینی قایل هستم. در حضور این مرد جوان زیرک در فرانسه اوایل دهه 1980 برای اولین بار احساسی را داشتم که در چکسلواکی و حتی در بدترین سالهای استالین تجربه نکرده بودم؛ اینکه وارد دوران پس از هنر شدهایم، دنیایی که در آن هنر به دلیل نیاز به هنر میمیرد و احساس و عشق به هنر در حال مرگ است.»
به عبارت دیگر اگر شما آنطور که کوندرا به فلینی علاقه دارد به فلینی علاقه نداشته باشید این نکته نشان میدهد که خود هنر در حال مرگ است.
هرچند موضوع «مواجهه» که نام کتاب را هم با خود به یدک میکشد بسیار ظریف است و به شکلی جبری سعی میکند بهانهای برای انسجام کتاب باشد اما مسائل دیگری برای یکدست کردن موضوع مقالات وجود دارد. کوندرا تلاش میکند وجهههای نادیده گرفته شده را بازسازی کند، با بیانعطافی دوگماتیک جریان آوانگارد بجنگد، هنر را از بیانیه سیاسی برهاند و از پرهیز نویسنده از بازگشت به وطن و زبان مادری دفاع کند. ارزشهای او سالم و انسانی هستند، واکنشهایش سخاوتمندانه و در مجموعه سلیقهاش یکدست است. او مدرنیستی است که به سنتها هرچند مسخره باشند احترام میگذارد.
در مقالهاش درمورد ربله با عنوان «Gargantua and Pantagruel» اهمیت این نویسنده را در تثبیت «عدم جدیت در هنر رمان» میخواند. اما از خستگی باشد یا خودبینی یا نگرانی از منزلت ادبی خویش یا غم گذر سریع زمان، کوندار به فضلفروشی و سوگنامهنویسی روی آورده است و اصول کلاسیک مقاله نویسی چون کوچک شماردن خویشتن و شک را فراموش کرده است.
اما وقتی عاشقانه در مورد اپرای «روبهک حقه باز» اثر یاناچک مینویسد و تفکرات اشتباه درمورد این آهنگساز را پاکسازی میکند و یا وقتی با ظرافت مکانسیمی که آناتول فرانس را در صدر فهرست سیاه قرار میدهد را تحلیل میکند همه اینها قابل بخشش میشوند.
درمورد آناتول فرانس مینویسد: «فهرستهای سیا قدرت خود را از کجا میآورند؟ منبع این فرمان پنهانی که از آن اطاعت میشود کجاست؟ اتاقهای مجلل نقاشی. سالنها در هیچ کجای دنیا مثل فرانسه چنین نقش مهمی ندارد. تمامی روشنفکران ملت در آن جمع میشوند و اظهار فضل میکنند؛ سخنانشان نه بر مبنای مطالعه نقادانه یا بحث دقیق بلکه برمبنای عبارتسازی شکل میگیرد، لفظ بازی.»
مواجهه ـ Encounter ـ در 178 صفحه به قیمت 23 دلار از سوی انتشارات هارپرکالینز عرضه شده است.
سانفرانسیسکو کرونیکل / 30 آگوست
نظر شما