داریوش مهرجویی یکی از موفق‌ترین کارگردانان سینمای ایران در زمینه اقتباس ادبی است که حدود نیمی از کارنامه فیلمسازی او را فیلم‌های اقتباسی تشکیل می‌دهند.

سمیه علیپور: جدا از کمیت نسبتا بالای اقتباس ادبی در کارنامه مهرجویی، آنچه توجه‌ها را به این رویکرد فیلمساز جلب می‌کند، موفقیت او در اغلب این اقتباس‌هاست.

در دوران جوانی مهرجویی و زمانی که او بعد از فیلم نخست خود پنج فیلم دیگر را براساس اقتباسی از داستان‌ها و نمایشنامه‌های ایرانی و خارجی ساخت، اکثر فیلمسازان جوانی که وارد میدان شده بودند و اندیشه و تفکری داشتند، به سمت اقتباس رفتند. مهرجویی در همان مقطع نیز جدی‌تر و پرتعدادتر از باقی اقتباس را دنبال کرد.

در همان سال‌ها اطرافیان مهرجویی را بنا به روایت خود کارگردان در مستند «مهرجویی؛ کارنامه چهل ساله» به کارگردانی مانی حقیقی، هنرمندان و ادیبان سرشناس امروز تشکیل می‌دادند، از سهراب سپهری تا داریوش شایگان و گلی ترقی و غلامحسین ساعدی. حاصل این هم‌نشینی‌ها و دنیای خود فیلمساز و علاقه‌مندی‌هایش نزدیکی زیادی بین مهرجویی و ادبیات ایرانی و خارجی آن مقطع به وجود آورد و حاصلش فیلم‌هایی بود که هر یک وجهی از منشور اندیشه مهرجویی را به نمایش می‌گذارد.

براساس گفته‌های مهرجویی در کتاب «مهرجویی، کارنامه چهل ساله» که حاصل گفت‌و‌گوی او با مانی حقیقی است، آنچه موجب توجه و نزدیک شدن این کارگردان به قصه‌ها و نمایشنامه‌ها بود، نزدیکی اندیشه اثر با نگاه خود او و یا علاقمندی‌هایش بوده است.

مهرجویی در همین کتاب در پاسخ به حقیقی که اشاره می‌کند مایه‌های مالیخولیایی و سوررئال و هذیانی در «گاو» بیش از رئالیسم و نئورئالیسم است، ماجرای انتخاب این قصه را روایت می‌کند.

او می‌گوید: «نکته جذاب «گاو» برای من همین دگرگوی و مسخ این باباست که رگه‌هایی از جهان کافکایی درش می‌دیدم و به همان مقدار هم مایه‌های جفنگ و ابزورد داشت. گرگور سامسا در «مسخ» کافکا تبدیل به حشره و خرچسونه می‌شود و این جا مش حسن تبدیل به گاو می‌شود. یک جور مفهوم به هم پیوستن عاشق و معشوق و تداخل آن‌ها و بیرون زدن گاو از وجود مش حسن در داستان هست که توجه مرا به خودش جلب کرد. به خصوص همین جنبه‌ی فراواقعی که کار را شبیه خوابی وهم‌آلود می‌کرد.»

او در مورد ساعدی نیز می‌گوید: «...مجموعه کارهای ساعدی نشان می‌دهد که طرفدار ادبیات و قصه‌گویی بوده. بیشتر در جهت کشف ابعاد شعرگونه اثر بود تا تبلیغ پیام سیاسی. من با ساعدی زندگی کردم و مدتی که پاریس بود همیشه با هم بودیم. آن‌جا هم خیلی مقاومت می‌کرد. احزاب مختلف سعی می‌کردند او را وارد حوزه خودشان کنند و او نمی‌رفت...»

مهرجویی همچنین در مورد انتخاب نمایشنامه نصیریان برای اقتباس و برداشت از آن و ساخت «آقای هالو» می‌گوید: «این‌جا هم یک تم برشتی در جریان بود؛ یک آدم ابله در موقعیتی قرار می‌گیرد که در دل کلان‌شهر شلوغ و خشن استثمار می‌شود و یک عشق کاذب و دروغی هم برایش جور می‌کنند و دست آخر تکه و پاره ولش می‌‌کنند تا به شهرستان خودش برگردد. این فضای طالم و ناجوانمردانه شهری و این تقابل جامعه مدرن امروزی در برابر شخصیتی که با سنت بزرگ شده و خیلی مبادی آداب است و به آدم‌ها احترام می‌گذارد برایم جذاب بود.»

«پستچی» یکی از اقتباس‌های مهرجویی از متنی غیرایرانی است. او این فیلم برا براساس «وویتسک» بوخنر ساخته است.

او در مورد انتخاب داستان بوخنر می‌گوید: «بوخنر را از طریق استادی که در UCLA داشتم شناختم. او سه نمایشنامه بوخنر را از انگلیسی ترجمه کرده بود. من این ترجمه‌ها را خواندم.... «وویتسک» یک نمایشنامه کوتاه ناتمام است که بیشتر به شعر شباهت دارد. سرگذشت یک سرباز است که سرهنگی استثمارش می‌کند و شخصیت دکتر هم هست که از وویتسک سوء استفاده می‌کند. خیلی دوست داشتم این متن را برای فیلم اقتباس کنم، چون در مایه‌ محبوب و مورد علاقه من بود و وضعیت یک انسان را در موقعیتی بحرانی ترسیم می‌کرد. مانده بودم که این متن را چطور به فارسی و سینما تبدیل کنم. به دلیل سانسور آن دوره نمی‌شد شغل سرباز را وارد کار کرد، چون بلافاصله می‌گفتند می‌خواهید ارتش را زیر سئوال ببرید. فکر کردم که این کاراکتر باید خدمتکاری، چیزی باشد. در این گشت و گذارها بود که نصیریان پیشنهاد داد شغل پستچی را انتخاب کنیم و من دیدم به موضوع راه می‌دهد. بعد از آن بود که ایده فضای شمال و شخصیت نیت‌الله خان و مالکان و دام‌پروری و چیزهای دیگر را به متن اضافه کردم.»

مهرجویی «دایره مینا» را از داستان «آشغالدونی» نوشته غلامحسین ساعدی اقتباس کرد، داستانی که در زمان اقتباس هنوز چاپ نشده بود و به گفته مهرجویی به دلیل بده‌بستان فکری که همواره با ساعدی داشته در جریان این داستان قرار گرفته و آن را با ایده‌ای که خود در باره قاچاق خون و خون‌فروشی داشته ترکیب کرده و به «دایره مینا» رسیده است.  

«مدرسه‌ای که می‌رفتیم» به گفته مهرجویی یکی از اولین فیلم‌هایی بود که بعد از انقلاب ساخته شد. او این فیلم را براساس داستانی از فریدون دوستدار به نام «حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق» ساخت، اما نتیجه فیلم دچار ممیزی شد.

مهرجویی در این مورد می‌گوید: «فیلم «مدرسه‌ای که می‌رفتیم» محصول چهار پنج سال بیکاری و زاییده همه آن احساسات و وحشتناک و یاس و ملالی بود که از تجربه «دایره مینا» می‌آمد؛ نگرانی از این که چیزی در فیلم به کسی برنخورد. اما باز هم این طوری شد...»

هرچند که «هامون» به صورت مشخص اقتباس نیست، اما مهرجویی در ساخت این کار نگاهی به چند اثر ادبی داشته که از جمله آن می‌توان به «بوف کور» نوشته صادق هدایت اشاره کرد.

او در این مورد در کتاب «مهرجویی، کارنامه چهل ساله» می‌گوید: «... ما همیشه نسبت به ضعف‌ها با خودمان رودربایستی داریم و می‌خواهیم خودمان را شخصیتی کامل و بی‌عیب و نقص تصور کنیم. هیچ‌وقت کسی به این شکل دست به یک جور اعتراف شخصی نزده بود و درونش را به این صراحت بیرون نریخته بود. این جنبه از کار در «هامون» برایم مهم بود. می‌خواستم بدانم تا کجا می‌توانم پیش بروم و این حجاب را بدرم و واقعیت‌های پنهان را رو کنم. برای همین بعضی‌ها می‌گویند «هامون» شکل دیگری از «بوف کور» صادق هدایت است؛ همان ساختار مثلثی را دارد، و حتی مرد می‌خواهد محبوبش را بکشد. برای همین فکر کردم شاید این در ناخودآگاه من وجود دارد و در اتبدای فیلمنامه هم نوشتم با نگاهی به «بوف کور».» رمان بلندی از خود مهرجویی ایده اولیه «هامون» را شکل داده بود.

مهرجویی اینکه «بانو» را با الهام از «ویریدیانا» بونوئل ساخته در کتاب «مهرجویی، کارنامه چهل ساله» رد کرده و آن را مربوط به خاطره‌ای از زندگی خودش و فریار جواهریان در خانه خود و ساکنان باغ کناری‌شان می‌داند.

این کارگردان در مورد نخستین اقتباسش از اثری نوشته ایبسن که در فیلم «سارا» اتفاق افتاد، گفت: «من ادبیات زنان را خوانده بودم و نمایشنامه و داستان‌های زیادی در این باره می‌شناختم. در میان کارهای ایبسن از «هدا گابلر» خیلی خوشم آمد، ولی آن را نمی‌شد وسط کشید و بعد یاد همین «خانه عروسک» افتادم. فکر کردم این قصه در یک خانواده سنتی مذهبی جا افتاده در تهران امروز جواب خوبی می‌دهد.»

مهرجویی «پری» را در مقطعی که توجه به عرفان شرقی در ایران خیلی مرسوم شده بود، براساس داستان‌های «فرنی و زویی» و چند قصه دیگر از سالینجر ساخت و سپس «لیلا» را براساس روایتی از مهناز انصاریان کارگردانی کرد. انصاریان زمانی که این داستان را برای مهرجویی روایت می‌کرد به او گفته بود این قصه برای یکی از آشنایانش اتفاق افتاده است.

گلی ترقی در فیلم «مهرجویی، کارنامه چهل ساله» روایت جالبی از انتخاب داستانی نوشته خودش از طرف داریوش مهرجویی برای اقتباس مطرح می‌کند. او داستان‌های دیگرش را مناسب‌تر برای اقتباس می‌دانست، اما وقتی مهرجویی فیلمنامه آماده «درخت گلابی» را در اختیارش می‌گذارد، او هم در برخی صحنه‌ها بنا به خواسته مهرجویی مواردی را اضافه می‌کند.

«مهمان مامان» اقتباس مهرجویی از داستان هوشنگ مرادی کرمانی است، به وضوح می‌توان تفاوت نگاه مهرجویی را به داستانی از مرادی کرمانی در فضاهایی که در این فیلم وجود دارد، یافت؛ تفاوتی که به واسطه مقایسه دیگر اقتباس‌های صورت گرفته از داستان‌های مرادی کرمانی قابل درک است.

نام فیلم

سال ساخت

منبع اقتباس

نویسنده کتاب

گاو

1348

عزاداران بیل

غلامحسین ساعدی

آقای هالو

1349

هالو

علی نصیریان

پستچی

1351

وویتسک

کارل گئورگ بوخنر

دایره مینا

1357

آشغالدونی

غلامحسین ساعدی

مدرسه‌ای که می‌رفتیم

1359

حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق

فریدون دوستدار

سارا

1371

خانه عروسک

ایبسن

پری

1373

فرانی و زویی و سه قصه دیگر از نویسنده

جی.دی.سالینجر

لیلا

1375

لیلا

مهناز انصاریان

درخت گلابی

1376

درخت گلابی

گلی ترقی

مهمان مامان

1382

مهمان مامان

هوشنگ مرادی کرمانی

اشباح

1392

اشباح

هنریک ایبسن

58243

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سعید رسولی A1 ۱۰:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۹
    1 6
    فقط سنتوری و دیگر هیچ...