۰ نفر
۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۲۱:۰۴

چشمی به مدیریت فرهنگی

ببخشید!...«باز» هم یک کمی(!) این مثنوی تأخیر شد... داشتم فکر می­کردم.

 

حذف آگاهانه خود

تلاش کن که در مراسم رسمی، از«زیاد دیده شدن» پرهیز کنی.

گاهی برای اموری، حضورت لازم است اما شاید بهتر باشد که‌ به دیگران هم بیاموزی که از مَجیز شنیدن، احترام اداری دیدن و تحویل گرفتنِ سِمَت(به جای خودت) بیزاری و دوست داری در جایی باشی که بودنت، بیش از دیگران به کار خواهد آمد.

البته ممکن است به جایی برسی که برپاکننده­گان مراسمی، واقعاً و از تَهِ دل، دوست داشته باشند که حضور تو را ببینند... آنجا همان­جایی است که باید باشی.

 

برخورد

ممکن است بعضی از زیردستانت، کاری کنند که هم خلاف قانون باشد و هم آشکار کردنش، سبب آبروریزی­شان شود. به هر حال یادت باشد که آنچه در دست توست(از پول تا آدمها) امانت خدایند.

حق نداری کسی را بیازاری... و حق هم نداری بگذاری کسی به هزینه­ای که حق او نیست(و امانت خداست) دست­درازی کند.

... اما نیازی هم نیست که دار- دار کنی و آبروی کسی را ببری.

بدان که اگر چنین کنی، روزی- دیر یا زود- در جایی- همینجا یا جایی دیگر- شبیه همین، به سرت خواهد آمد... اما با تخلف، برخورد کن!... به شیوه­های انسانی.

 

بیرون دفتر

دوستانت، به شیوه­های گوناگون به دیدارت می­آیند.

اینجا(دفترت) خانه نیست که بتوانی با همه، در هر زمانی که دوست داشتی، قرار بگذاری و تا هر وقت که دلت خواست، گپ بزنی.

میز، صندلی، چای و همه­چیزش حساب و کتاب دارد. از همه مهم­تر، وقت تو و دیگرانی است که بیرون دفتر نشسته یا ایستاده­اند و منتظرند که مهمانت بیرون بیاید تا بتوانند تو را ببینند.

تلاش کن با نوشته­ای مؤدبانه، محترمانه، صمیمانه و از سر خلوص، پیش از آن که مهمانی به اتاقت وارد شود، مسئولیت مراقبت از زمان دیدار را به شانه خودش بگذاری.

یادت باشد که محیط کارت فرهنگی است و آدمها نیز- بنا بر این است که- می­فهمند.

 

آدمهای فعال

دور و شتاب آدمهای پُرکار را با قانون­های دست و پا گیر، نگیر!

آدمهای پرشتاب و فعال، اگر به موانع گوناگون برسند، روحیه­شان نابود می­شود و به حال آوردن دوباره آنان، دردسری فراوان دارد.

تلاش کن به آدمهای دَوان بفهمانی که قدر حضورشان را می­دانی و در تلاشی که شرایط آنان را بهتر کنی.

اگر جایی به بن­بست رسیده­ای، صادقانه با آنان در میان بگذار و مانند مجموعه­های غیرفرهنگی برخورد نکن!... گمان نکن که در اوجِ«نداری»، اگر شعارها و وعده­های طلایی بدهی، نزد دیگران بالا خواهی رفت. زمانی که حقیقت را بفهمند، اعتبار«شخصی»ات را نیز از دست خواهی داد.

 

قربانی نکن!

متأسفانه طرح­های فرهنگی فاخر، هم هزینه­هایی سنگین دارند و هم بار درختشان، سالها بعد می­رسد. به همین دلیل، دست کسی به جیبش نمی­رود تا برای طرح­های فرهنگی کلان، هزینه کند چه مدیر ارشد جایی باشد و چه بانی خیری باشد که بخواهد کاری برای شادی روح امواتش بکند!

راضی کردن آدمهای ثروتمند به مشارکت در کارهای فرهنگیِ آوانگارد(نوپردازانه) مصیبت بزرگی است.

در این روزگار هم که هیچکس صد هزارتومانی­اش را جز به شرط دو برابر شدن، برای کاری هزینه نمی­کند.

یادت باشد که شریک کردن مردم در کارهای فرهنگی، فقط از راه مشارکت مالی نیست و راه­های گوناگونی دارد. همین که همکارانت بدانند که تو قصد سوءاستفاده از آنان در مسیر درخشان­شدن آمار کاری­ات را نداری؛ خودشان پای سختی­های کارت خواهند ایستاد.

 

رفقا

با آدمهای خوش­فکر، آشنا با سنت و مراقب اصالت، زیاد بنشین و برخیز!

آدمهای خوش­فکر، حتی اگر به اندازه دیداری ساده در کنار هم بنشینند و برخیزند، بخواهند و نخواهند، از هم تأثیر می­گیرند و تأثیر مشترک، به زبان مشترک کمک می­کند.

 

دعای گروهی

زیارت عاشورا، دعای صباح و شبیه اینها، برای روحیه دادن به همکاران بسیار خوب­اند. بهترین زمان هم صبح زود است.

یادت باشد که پیش از برنامه­ریزی، درباره همه ریزبخشهای فکرت، با همه کارمندان مشورت و از آنان نظرخواهی کنی. این کار، کمک می­کند که آنان نیز برنامه را از خود بدانند و بیشتر در اجرای آن همکاری کنند.

بی­زحمت، چنین برنامه­هایی را در زمان 15 تا سی دقیقه بگذار و از همه بخواه که در هزینه­اش مشارکت کنند.

نمی­دانم حکم مرجع تقلیدت چیست... اما زیاد درست به نظر نمی­رسد که از محل اموال همگانی که مصرفشان در سخن خدا و اهل بیت معلوم شده، برای برنامه­های اینگونه، هزینه کنی.

اگر نمی­شود، نکن!... تو که متولی همه­چیز آدمها نیستی. وظیفه اداری­ات هم که چیز دیگری است.

 

میراث

همکارانت را خوب بشناس!... نکند روزی از سر نشناختن سرمایه­هایی که دور و بر تواند، کسی را از بیرون بیاوری و چنان بزرگش کنی که سبب سَرخورده­گی همکاران تواناترت بشود.

 

رنگها

رنگ خودکارت را متفاوت با همه انتخاب کن!... هم کمکمت می­کند که بین مسئولیت و کارهای شخصی­ات تفاوت بگذاری و دقتت را بالا می­برد... و هم به دیگران یادآوری می­کند در میان انبوه نامه­هایی که پیش روی آنان است، نوشته­ای از تو نشسته است.

از رنگهای جیغ هم استفاده نکن!... یادت باشد که رنگهای تند(مثل روان­نویس­های سبز، سرخ، صورتی و شبیه اینها)، مخاطب را عصبی می­کند و همین، می­تواند پاسخ او را دستکاری روانی کند.

ادامه: ان­شاءالله روز سه­شنبه

کد مطلب 110043

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 7 =