این فیلم از روی رمان معروفی از جیمز الروی اقتباس شده و کمتر کسی فکر می‌کرد بتواند از ایجاز پرهیجان و طنز تلخ حاکم بر کتاب پیشی بگیرد.

نزهت بادی: همانطور که انتظار می‌رفت فیلم هفته پیش «صورت‌زخمی» ساخته برایان دی‌پالما را دوست داشتید، یکی از دوستان سنگ تمام گذاشته و به کلی از صحنه‌های دیدنی فیلم اشاره کرده بود. خیلی خوب است شما هم مرا در لذت تماشای فیلم‌هایتان سهیم می‌کنید.

سوژه بازی این هفته یکی از فیلم‌های درخشان دهه 1990 با همان مضمون آشنای فساد داخلی پلیس است که کارگردانش چنان آن را با ظرافت و عمق بی‌نظیری نشانمان می‌دهد که احساس می‌کنیم برای اولین بار است که چنین لحن خشن و سیاهی را در یک نوآر جنایی می‌بینیم.

فیلم از روی رمان معروفی از جیمز الروی اقتباس شده و کمتر کسی فکر می‌کرد فیلم بتواند از ایجاز پرهیجان و طنز تلخ حاکم بر کتاب پیشی بگیرد، اما فیلم که نامزد جایزه اسکار در هفت رشته بود، در دو رشته که اتفاقا یکی از آنها فیلمنامه اقتباسی بود جایزه را نصیب خود کرد و در طول زمان به اثری ماندگار تبدیل شد. 

بی‌شک معماها و گره‌های داستانی متعدد و غافلگیری‌های پی‌در‌پی فیلم برایتان جذاب به نظر می‌رسد، یعنی اگر فیلم را برای بار اول ببینید حتما از صحنه‌های غیرمنتظره‌اش جا می‌خورید، کارگردان فیلم این جور صحنه‌های را عالی از کار درآورده است. اساسا فیلمسازی که از آن حرف می‌زنیم بیش از هر چیزی برای خلق شخصیت‌های عمیق و پیچیده و پیرنگ‌های محکم و پرتعلیق در تریلر شهرت دارد. 

اما بعد از آنکه معمای اصلی داستان حل شد و هوش و حواستان سر جایش برگشت تازه می‌بینید شیفته روابط و کشمکش‌های اخلاقی میان پلیس‌هایی شدید که با همه تناقض‌ها و تفاوت‌هایشان درنهایت به یک مسیر مشترک در حرفه‌شان می‌رسند و آن اجرای فردی از قانون برای برقراری عدالت است.

فیلم پر از سکانس‌های فوق‌العاده دیدنی است، اما صحنه تماشایی که برای این نوشته انتخاب کردم جایی است که جیمز کرامول و گای پیرس در مقابل هم جلوی هتل قدیمی ویکتوریا ایستاده‌اند. یادتان هست کجا را می‌گویم؟ منظورم پایان آن صحنه نفسگیر درگیری پیرس و راسل کرو با عوامل کرامول است. 

کرامول که چه بازی خوبی دارد می‌داند که کارش تمام است ولی تنها برگ برنده‌اش پایبندی پیرس به قانون است، پس خیالش راحت است که پیرس بجای کشتنش او را به دست قانون می‌سپارد. بنابراین با همان اعتماد به نفس و خونسردی مثال‌زدنی‌اش پشت به پیرس می‌کند و علامت پلیسش را نشان نیروهای از‌ راه ‌رسیده پلیس می‌دهد تا به او تیراندازی نکنند.

ولی یکدفعه پیرس به او شلیک می‌کند و او را می‌کشد، یعنی درست به همان شیوه‌ای عمل می‌کند که پیش از این راسل کرو را بخاطرش سرزنش می کرد.

انگار برای مقابله با این جهان پرآشوب، فاسد و خشن چاره‌ای نیست جز اینکه خودت نیز جزئی از آن شوی و به اندازه کافی در لجن فرو روی. تحول دردناکی که پیرس از سر می‌گذراند این است که یاد می‌گیرد برای برنده شدن در این بازی کثیف و خشن قدرت باید به همان قواعد نادرستی که برای مبارزه با آن به میدان آمده، متوسل شود، ظاهرا تنها راه پاکی چنین جهانی از بین بردن شرارت با شرارت است.

اشاره به بقیه نکات فیلم را برای شما می‌گذارم، پس زیاد منتظرم نگذارید.

54 

کد خبر 118500

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مرتضی IR ۱۵:۲۹ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۴
    0 0
    نمی دونم چرا هر وقت محرمانه لوس آنجلس رو می بینم یاد محله چینی های پولانسکی می افتم. شایدم شبیه هم نباشن ولی من این احساس رو دارم.
  • ماني IR ۰۸:۵۷ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۵
    0 0
    محرمانه لس انجلس فيلم خيلي معركه ايه، كاش بيشتر درباره اش مي نوشتيد خانم بادي
  • راد IR ۰۷:۴۳ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
    0 0
    محرمانه لس آنجلس - بعضی از فیلمها هیچ وقت تازگی اش از بین نمیره و میشه دوباره با لذت دید.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین