خداوند هر دو بزرگوار را بیامرزاد که چشم و چراغ کتاب و کتاب دوستان بودند. زنده یاد عبدالحسین حائری رئیس کتابخانه مجلس میگفت، در سالهای دور، روزی آقای زریاب از کمبود جا برای کتابخانه اش گله میکرد. زریاب به آقای حائری که گفته بود چرا این قدر کتاب میخری، جواب داده بود پس بایدچه کنم. یعنی پول برای خرید کتاب است و نه برای مثلاً زمین، ساختمان و ماشین. خود مرحوم حائری هم، زندگی خود را وقف کتاب و نسخ خطی کرده بود و روابط خود را با اشخاص بر همین اساس تنظیم میکرد. او در اوائل انقلاب که به ساختمان مجلس شورای ملی، تعرض شده بود شخصاً پشت دیوار و درهای بسته کتابخانه مجلس قدم میزد تا مبادا این گنجینههای ارزشمند در کوران حوادث دستخوش نابودی شود. چنانکه در طول تاریخ بر بسیاری از گنجینههای ارزشمند ـ از جمله در همین ری دیروز و تهران امروز – رفته بود و سلطان محمود غزنوی پس از فتح ری، دستور داد خروار خروار کتاب را به عنوان کتب ضاله قرمطیها و رافضیان به آتش و شماری از عالمان را به دار کشیدند.
زریاب از نظر علمی شخصیتی جامع الاطراف و در هوش و حافظه پدیده نادری به شمار میآمد و از نمونههای پایانی بحرالعلومهای قدیم بود. از همه اینها بالاتر صفات اخلاقی او بود که جایگاهش را بسیار رفیعتر از شخصیت علمی او برده بود. او در زادگاهش خوی، تحصیلات خود را آغاز کرد، اما از همان آغاز جلوههای هوش و ذکاوت در او نمودار بود. در ایام فوت زریاب، دوست همکلاسی قدیم او، دکتر رسول پورنکی، پزشک حاذق، درباره زریاب میگفت، وقتی قرار شد به مدرسه برویم تعدادی کتاب درسی تهیه کردیم تا پس از اول مهر با خود به کلاس ببریم. وقتی در روز اول مهر به کلاس رفتیم با کمال تعجب دیدیم عباس، دکتر زریاب، مطالب کتابها را خوانده بود و بسیاری از شعرها را حفظ کرده بود. بعید میدانم که کوشش برای حفظ اشعار و مطالب بکار برده بود بلکه آن قدر حافظه نیرومندی داشت که بدون تلاشی در این کار حفظ میشد. از خاطراتی که دکتر پورنکی به یاد داشت این بود که روزی زریاب کوچک بدون آنکه انشایی نوشته باشد کاغذ سفیدی را روبروی صورت خود گرفت و سخن را آغاز کرد. در فضیلت علم بهتر است یا ثروت که انشاء معمول آن روزگار بود و برخلاف حالا، لااقل در ظاهر، همه میگفتند که علم بهتر است، همشاگردیها که از موضوع خبر داشتند، به معلم ماجرا را گفتند. معلم اول باور نکرد و بعد که کاغذ سفید را به چشم خود دید به این شاگرد باهوش «صفر» داد و گفت این سزای کسی است که این همه میداند اما نمینویسد و باستانی پاریزی میگفت آن صفر در مورد زریاب همچنان به قوت خود باقی است. شوخیهای باستانی با زریاب مشهور بود. از جمله حکایت بازدید از سد امیرکبیر در کرج که همراه با میهمانان خارجی کنگره ایران شناسی انجام میشد. باستانی میگفت زریاب به تنهایی به پنج زبان با میهمانان مختلف صحبت میکرد و من و ایرج افشارهاج و واج نگاه میکردیم. وقتی به میهمانان شوروی رسید، خوشحال شدیم چون میدانستیم به روسی مسلط نیست، ولی در کمال تعجب دیدیم که به راحتی مشغول صحبت با میهمانان است. آنها آذری زبان بودند و رستم علی اف، ایران شناس مشهور ریاست آنها را برعهده داشت. رستم علی اف از ایران شناسان به نام جمهوری آذربایجان بود و فارسی را به خوبی صحبت میکرد. مجموعهای از آثار او درباره نعیمی و نسیمی دو شاعر و صوفی قرن هفتم است که تلاش دارد آنها را ملحد و خارج از دین معرفی کند. در سالهای نزدیک به انقلاب این کتابها مآخذ نوشتههایی درباره جنبش حروفیه و نقطویه شد و با کمک رسانههای دولتی به خوبی تبلیغ و ترویج و در شمارگان بسیاری به بازار عرضه میشد. در همان ایام که دوره دانشجویی من بود، با کمک آقای اکبر ثبوت که در بخش نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران مسئولیتی برعهده داشت، نمونههای خطی این دیوانها را دیدم و معلوم شد بسیاری از اشعار و ابیات حذف شده تا نسخه مطلوب و مورد نظر مصحح ارائه شود. پس از انقلاب، در جلسهای موضوع را با علی اف در میان نهادم و او پاسخ داد آنچه منتشر شده عین آثار من نیست، بلکه آثاری است که از تایید حزب کمونیست آن زمان گذشته است و آنها به تشخیص خودشان ابیاتی را حذف کردهاند. این گفته موجب شد که قراردادی میان ایشان و انتشارات امیرکبیر بسته شود تا عین آثار در اختیار ناشر ایرانی برای چاپ جدید قرار گیرد. اما سرگذشت سمت و سوی دیگری داشت و رستم علی اف در منازعات میان آذربایجان و ارمنستان، جان خود را از دست داد. او سوار قطاری بود که از منطقه مورد اختلاف عبور میکرد و به آن قطار حمله شد و او هم در این ماجرا جان باخت.
به زریاب برگردیم. مرحوم زریاب چندان در خوی نماند و برای ادامه تحصیل به قم رخت سفر کشید و در مدت اقامت در قم محضرعلمای بزرگ را در علوم حوزوی دریافت. از همه مشهورتر مرحوم امام که به زریاب علاقهای خاص داشت و زریاب هم از قدرت اراده او به نیکی یاد میکرد و علمای دیگری همچون مرحوم سید محمد محقق داماد که زریاب خاطرهای جالب از او به یاد داشت. مرحوم محقق در یک بحث فقهی با یک طلبه، نظر او را در جمع شاگردانش پذیرفت و از نظر خود به طور کلی عدول کرد. او از دوران قم از شخصیت دیگری هم که هر دو اهل آذربایجان بودند یاد میکرد. همه میدانیم که آقای مرعشی نجفی برای به دست آوردن حتی یک نسخه گاهی نماز استیجاری میپذیرفت تا از محل آن هزینه خرید نسخهها را تامین کند. زریاب میگفت در عین حال برای کسانی مانند او که جزو طلبههای فاضل به حساب میآمدند، کمک مالی میکرد. آقای مرعشی هیچ گاه چندان استطاعت مالی پیدا نکرد که به حج مشرف شود، اما در عین حال شبهای جمعه با گروهی از روشندلان بر سر سفره مینشست و با سادگی تمام غذا میخورد و عموماً صاحب سفره را نمیشناختند. این گونه موارد بر ذهن زریاب تاثیر بسیار بخشیده بود.
زریاب از همه استادانش نکات اخلاقی و علمی برجستهای ذخیره کرده بود.
زریاب پس از قم، کتابدار کتابخانه مجلس شورای ملی شد. آن زمان مرحوم تقی تفضلی رئیس کتابخانه مجلس بود. در آنجا علاوه بر کارهای معمول کتابخانه به فهرست نویسی نسخههای خطی روی آورد شاید مدتی هم عضو اداره تندنویسی مجلس در همان سالهای اوایل دهه ۲۰ بوده باشد. در آنجا روزی سیدحسن تقیزاده از نمایندگان با نفوذ مجلس سنا برای دریافت کتابی مراجعه میکند و چون کسی بهتر از زریاب بر کرسی کتاب و کتابخانه نبود لاجرم زریاب پاسخگویی به او را برعهده گرفت. در این پرسش و پاسخ تقی زاده به فضائل علمی او پی برد و همین آغاز پیشرفت و مقدمه رفتن او به آلمان وتحصیل در تاریخ و فلسفه شدن میگویند مهمترین کار او در زمینه ترجمه کتابی است به نام ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان که دردقت و امانت داری شاهکار ترجمههاست و گهگاهی اشتباهات مولف نولدکه آلمانی را اصلاح کرده است. از کارهای مهم زریاب در دوره فعالیت در کتابخانه مجلس تقویت حوزه ایران شناسی و اسلام شناسی در آنجاست که موسس آن مرحوم کیکاووس جهانداری بود و هنوز هم آن مجموعه واجد بهترین مأخذ درباره ایران شناسی است.
او از اعضای هیات تقویم نسخههای خطی در چند کتابخانه مهم تهران از جمله کتابخانه مجلس شورای ملی و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود. زریاب پس از آن به دانشگاه تهران آمد و عضو گروه تاریخ شد، سالها در آن گروه ریاست داشت. پس از انقلاب، از زمستان ۶۲، به دو مرکز پژوهشی تازه تأسیس دانشنامه جهان اسلام و مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی دعوت شد و زمینهای برای نگارش مقالاتش پیش آمد. هر چند به دائره المعارف تشیع هم رفت و آمد داشت و مقالاتی از جمله زندگی نامه چهارده معصوم (ع) را برای آن مینوشت. از میان ملاحظات اخلاقی زریاب تواضع او مثال زدنی است به نحوی که اطرافیان گاهی از عظمت علمی او غافل میشدند. او روحیه شاگردپروری داشت و به راحتی اطلاعات ارزشمندی در اختیار پرسش کننده قرار میداد. در برنامه گفتگوهای قرآنی نمایشگاه قرآن، در آن سالهای پایهگذاری حضور مییافت و مطالبی دست اول میگفت. ازجمله درباره تفسیر به رأی و تفاوت آن با تفسیر و تأویل. حسن مباحث زریاب این بود که میشد جلوههای مختلف آن موضوع را در کلام و فلسفه قدیم وجدید و تاریخ و ادبیات با هم و در یک جا دید. جالبتر آن بود که زریاب در مجلس سخنرانی دیگران هم مینشست، با آنکه بسا با آن عقاید موافق نبود. اما تحمل میکرد و با همان ادب و فروتنی نقد خود را در مجلس بیان میداشت.
زریاب در سایر علوم هم چنین بود. از جمله استاد فولادوند، درمقدمه کتاب فلسفه کانت استفان کورنر چاپ انتشارات خوارزمی از یکی دو اثر فارسی درباره اندیشه کانت که به نظر ایشان جامعیت خاص دارد نام بردهاند یکی مقاله کانت در دائره المعارف مصاحب، که زریاب آن را در میانسالی نوشت و دیگری سخنرانی حسن وثوق الدوله در معرفی آراء کانت به سال ۱۲۹۹ که بعدها در مجله کتاب ماه فلسفه، که در زمان مسئولیتم در ارشاد منتشر میشد، تجدیدچاپ شد. دائره المعارف مصاحب، از بهترین نمونههای دائره المعارف نویسی است و در همین مجموعه مقالات علمی و قرآنی و همچنین مقالات مهم کلامی و فلسفی به قلم آقای زریاب است.
بیسبب نیست که مرحوم زرینکوب، که خود دانشمندی یگانه بود، زریاب را «دائره المعارف متحرک» خوانده بود. در مجموعه آثار او که گنجینهای جالب و خواندنی است و خوشبختانه به نام «بزم آورد» (نوعی غذای ایرانی قدیمی به معنای لقمه حاضر و آماده ) منتشر شده جلوههایی از وسعت علم او هست. از تاریخ کهن ایران و اسلام تا مباحث کلامی و فلسفی روز، دوستان و همکاران او دردائره المعارف میگویند که هر موضوعی که برای نگارش به زریاب پیشنهاد میشد مخالف نداشت و کسی اظهار شگفتی نمیکرد. زیرا میدانستند زریاب از عهده این کار به خوبی برخواهد آمد.
زریاب با آنکه اطلاعات بسیاری از تاریخ معاصر داشت کمتر چیزی در این خصوص مینوشت، هر چند درگفتگوها تسلط عجیبی نسبت به تاریخ معاصر نشان میداد و اگر کسی از همکاران و دوستان او به گردآوری این خاطرات همت کند، خود تاریخ شفاهی معاصر سودمندی است. یادش به خیر.
* منتشر شده در روزنامه اطلاعات/ سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۷
نظر شما