یعنی فرد باید مختار باشد و برمبنای نظریه اصالت فرد برای حداکثر کردن منافع شخصی در چارچوب قانون حرکت کند. بنابر این در دموکراسیهای پیشرفته دنیا شاهد مشارکت همه شهروندان نیستیم. یعنی یک درخت وجود ندارد که همه به اجبار میوههای آن درخت باشند. اتفاقاً هر چه دموکراسی بالغتر میشود میزان حضور و مشارکت مردم کمتر میشود.
به جهت اینکه احساس میکنند در آن نظام نیازی به مشارکت آنها نیست. این را هم میدانیم که در یک نظام دموکراتیک رأی و نظر افراد از طریق احزاب وارد میشود و خودش را نشان میدهد و هیچ کس هم موظف نیست عضو حزبی باشد.من معتقدم اگر دموکراسی با چنین جریانی توانسته در حوزه عمومی رشد و نمو کند،باید در جریان اقتصادی هم از همین روش تبعیت کند،چرا که این مسیر جواب داده است. بنابر این باید از درسهای سایر کشورها برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنیم اما ما برخی اوقات به دنبال ایجاد مسیرهای جدید هستیم.
از طرف دیگر، باور دارم اگر مشارکت اختیاری باشد نتیجه بهتری برای کل جامعه به همراه دارد بنابراین در اقتصاد هم باید این را الگو قرار دهیم. اما در زمینه تشکل گرایی که شما تأکید زیادی برآن دارید. تشکلها به مثابه احزاب در اقتصاد برای نمایندگی کردن تفکرات صنفی و اقتصادی هستند. وجود تشکلها ضروری است و شکی هم در آن نیست. اما اگر ورود به تشکل برای انجام فعالیت اقتصادی اجبار باشد آنگاه خود آن تشکلها از نظام دموکراتیک خارج میشوند. به دلیل اینکه افراد فکر میکنند اگر میتوانند انحصاری به وجود بیاورند در جهت افزایش منافع خودشان زمام امور تشکل را در اختیار میگیرند.
اگر دولت هم در امور تشکلها دخالت کند باز هم نقض دموکراسی است. یعنی باید مردم و بخش خصوصی را به حال خودشان بگذارید تا در چارچوب قانون بلوغ پیدا کنند، تصمیم بگیرند و حرکت کنند. اما اگر دولت دخالت کند و بخواهد که به طور مثال برای واردات تشکل ایجاد کند تشکلهای فرمایشی شکل میگیرد. این الزاماً مثبت نیست. اگر در تشگلگرایی افراد مختار به عضویت در آن تشکل باشند هم آن تشکل و صنف به بلوغ میرسد و هم از به وجود آمدن روحیه انحصار جلوگیری میشود.اما بحث دیگر،اینکه گفته می شود از بخش خصوصی صدای مختلفی شنیده میشود، به عقیده من این از اصول دموکراسی است و مشارکتی آزادانه است تا افراد بتوانند نظرات متفاوتی داشته باشند.
مهم این است که از شنیدن صدای مختلف بخش خصوصی توسط دولت یک تصمیم درست و بینابینی گرفته شود. اگر بخش خصوصی یک حرف واحد داشته باشد به ضرر دولت است اما اینکه تنوع نظرات در بخش خصوصی باشد به نفع دولت است. ما ملتایران به دلیل تاریخ استبداد زدهای که داشته ایم افراد خودرأیی هستیم. این خودرأیی را درهمه جا میبینیم؛ در بخش خصوصی، در دولت و در خانواده. ما افرادی هستیم که حرف خودمان را بیشتر قبول داریم. به نظر من اصل مشکل ما در فرهنگ و ساختار است.این فرهنگ است که باعث میشود نهایتاً آن ساختار از ساختار دموکراتیک فاصله بگیرد. از این رو،در تشکل گرایی به دلیل این فرهنگ و این روحیه شاهد تشکلهایی هستیم که قائل به فرد هستند و این تشکل ها عملاً تبدیل به تریبونی شده است تا فرد بتواند حرفهای خودش را بزند. علت این موضوع آن است که فرایند تشکیل تشکل در کشور ما فرآیند پیچیدهای است. امروز به راحتی نمیتوان در ایران حزب تشکیل داد. حتی به راحتی نمیتوان تشکل ثبت کرد. همین اتاق بازرگانی خودمان که برای دادن مجوز 4 سال زمان میبرد. ما در اتاق بازرگانی هم مشکل داریم. اما اگر از تشکلی معاون وزیر یا رئیسی حمایت کند به سرعت ثبت میشود. بنابراین در کشور ما نوعی تشکل هراسی هم وجود دارد که باعث دلزدگی افراد میشود. بنابراین ما شنیدن صدای مردم در قاعده و رساندن به رأس هرم را در حرف خیلی قبول داریم اما در عمل با آن فاصله گرفتهایم. بنابر این اشکالات به دلیل همین فاصله رخ میدهد.اما موضوعی که شما درباره تشکلهای صنفی بیان میکنید قابل مقایسه با تشکلهای بخش خصوصی نیست چون تشکلهای صنفی تشکلهای خودفرما هستند و بیشتر شبیه تشکلهای کارگری هستند. این تشکلها تظاهرات میکنند، اعتصاب میکنند، کرکرهها را پائین میکشند اما تشکلهای کارفرمایی هیچگاه دست به چنین اقداماتی نمی زنند و هیچگاه در کارخانه خود را نمیبندند. در واقع لذت نحوه چانهزنی و حرکت تشکلهای کارفرمایی با دولت با نحوه چانهزنی تشکلهای خودفرمایی با دولت تفاوت دارد.
همینجا نیز باید مخالفت خودم را با این دیدگاه که اتاق بازرگانی، تشکل تشکل هاست اعلام کنم. در اتاقهای بازرگانی شما اتاقی را نمیبینید که نمایندگان اتاق رؤسای تشکلها باشند چون ماموریت اتاق قدری با تشکلها فرق میکند. از اینرو، اینکه بگوییم اتاق تشکل شکلهاست الزاماً درست نیست.تاریخچه 600 ساله تشکیل اتاقهای بازرگانی در جهان نشان میدهد که علت راه اندازی و ظهور اتاق های بازرگانی بیان نظر و عقیده بخش خصوصی به دولتها بوده است. دراین فرآیند، اتاقها بلوغ پیدا کردند و نسل دوم اتاقها به وجود آمد که امروز ما شاهد این نسل هستیمکه اتاقهای بازرگانی را در مرحله بلوغ خودش هدایت میکند. اتاقهای بازرگانی نسل سوم درباره مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها، محیط زیست، حقوق بشر و به فساد اداری و مسائلی از این دست میپردازد. درخصوص سیاستهای تجاری تئوری میدهد و عملاً اتاقهای نسل دوم از موضع بحث با دولت بر سر منافع خارج شدهاند. بنابراین امروز اتاقهای بازرگانی از قالب تشکلهای صنفی خارج و پیشگام تفکر و بلوغ بخش خصوصی شدهاند. اما در ایران متأسفانه ما هنوز بین نسل یک و دو درجا میزنیم. یعنی بیشتر انرژی اتاق بازرگانی صرف همان مباحث 127 سال پیش میشود که به دنبال رایزنی با دولت است و ساختار دولت هم با 127 سال پیش خیلی فرق نکرده است.
نظر شما