بنابراین نتانیاهو فعلاً بر اسب مراد سوار است و هرچه طلب میکند،گشاده دستانه از ترامپ میگیرد.این وضع اما آیا ضامن خوشبینیهای افراطی ترامپ است برای آنچه او "نقشه راه آینده خاورمیانه" میخواند یا مسیر پیش رو پر از سنگلاخی است که هر ناظر واقعگرا را از اتکای صرف ترامپ به تحمیل "صلح معطوف به قدرت" باز میدارد؟
"تیری دژاردن" سالها پیش از این در کتاب "صد میلیون عرب" جملهای نغز نوشت؛ این که «یک صلح واقعی صهیونیسم را نابود میکند. اسرائیل در خطر صلح، شعاری است که کامیاب بوده است.» حالا ترامپ به پشتوانه کشتار مردم بیدفاع غزه و ولع ادامهدار تلآویو در توسعه طلبی اشغالگرانه ارضی، براین باور است که میتواند با حضور در اسرائیل و نشست قاهره "اصول سند صلح" را با حضور رهبران و سران بیست کشور منطقه و جهان به کرسی بنشاند. با نگاه به تاریخ بیش از هفت دهه گذشته خاورمیانه و تجربههای آن، آیا میتوان مانند ترامپ خوشدلانه از استقرار صلح سخن گفت؟ آنهم وقتی که دولت ترامپ نگاه سنتی واشنگتن را با "معیارهای دوگانه" در قبال کشورهای منطقه بیش از همیشه نزد جامعه جهانی و به ویژه ملتهای منطقه برجسته کرده است.
مشکل ترامپ در مواجهه با مشکلات جاری در جامعه جهانی از جمله جنگ اوکراین؛ جنگ غزه، لبنان، ایران و... سادهسازی صورت مسئله با تحریف واقعیتهایی آمیخته است که حتی با بیشترین تلاشهای جاری در این زمینه،نمیتواند نتایج روشن به همراه آورد. به عبارت دیگر خوشبینیهای ترامپ سرعتی به مراتب بیش از نتایج عملی هر اقدام دیپلماتیک و نظامی در میدان واقعیتها دارد. راه دور چرا؟ آیا خاموشی آتش جنگ و آزادی اسیران اسرائیلی از سوی حماس و رهایی دهها زندانی فلسطینی از زندانهای اسرائیل، میتواند به استقرار صلح دائم در منطقه منجر شود؟ یا در بهترین حالت، این اتفاق در اندازه استقرار آتشبس در جنگی سخت است که در هر شکل، شکننده و موقت مینماید؟
ترامپ در کنیست(مجلس) اسرائیل، مغرورانه از نتایج عملی "استیو ویتکاف" نماینده ویژه خود در توقف جنگ غزه یاد کرد. او ویتکاف را حتی بلند مرتبهتر از "هنری کیسینجر" وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده خواند. کیسینجر دیپلماتی بود که نزدیک به پنج جنگ اعراب و اسرائیل را پایان داد. نتایج کار او به "صلح کمپ دیوید" میان مصر و اسرائیل انجامید. در واقع اهمیت نام و کارنامه کسینجر، هنر مذاکرهگری او میان اضداد سیاسی بود. با اینحال کیسنجر با درک واقعیتهای منطقه و ماهیت سیاست راهبردی تلآویو در توسعهطلبی ارضی بهگونه اشغالگرانه، همچنین سایه سنگین ارتدوکسهای صهیونیست بر سیاست دولتهای اسرائیلی براین باور بود که در موفقترین حالت توانسته نقش "آتشنشان" را در خاموش کردن موقت توپخانه دشمنان منطقهای ایفا کند و نه بیشتر. او بعدها با اذعان بر رویکرد ثابت واشنگتن به منطقه با معیارهای دوگانه، براین باور بود که گره هزار توی بحران خاورمیانه تنها با خاموش کردن موقت آتش جنگ ممکن نیست؛ تا وقتی که در معیار دوگانه واشنگتن اصلاح اساسی صورت نگرفته باشد.
حال پرسش این است که آیا ترامپ در خوشبینی مفرط از نتایج تحمیل "صلح معطوف به قدرت" خود، چه تغییری در رویکرد سنتی "معیار دوگانه" واشنگتن ایجاد کرده و یا در دستور کار دارد؟ نقشه راه او متکی برهمین ابزار سرکوبگرانهای خواهد بود که با تلآویو به اشتراک گذاشته است؟ پایانبندی جنگ غزه، لبنان، اوکراین و منازعه با تهران چگونه تنظیم شده است؟ آیا براساس آنچه ترامپ با غرور اعلام کرد که مرحله بعد از جنگ غزه، اقدام دولت او ایجاد آتشبس در جنگ اوکراین خواهد بود، به همان سادگی در بارش باران کلام خوشدلانه اوست؟ تجربه نشست دوجانبه آلاسکا با "ولادمیرپوتین" هنوز در اذهان کهنه نشده است. پوتین و روسیه، حماس و مردم غزه نیستند که در عدم توازن قدرت به خواستهای معطوف به قدرت واشنگتن تمکین کنند.
نکته مهمتر، چالشهایی است که پس از این، آتشبس کنونی در جنگ غزه با خود دارد. نخست این که آیا دولتها و ملتهای منطقه داعیه تلآویو مبنی بر قدرت برتر را میپذیرند؟ دوم؛ آینده سیاسی غزه، خلع سلاح حماس و ترتیبات امنیتی در نه تنها غزه، بلکه کرانه باختری چگونه خواهد بود؟ اروپا و دولتهای عرب منطقه تا کجا با واشنگتن در اجرای سیاستهایش همراه هستند؟ و سرانجام، سقف تابآوری مردم منطقه در پذیرش وضع در دست مهندسی "واشنگتن _ تلآویو" تا کجاست؟ یک نکته مهم نیز به عنوان مسئلهای بحرانزا بزودی سرباز خواهد کرد؛ این که دولتهای عربی از جمله مصر و اردن ممکن است براین باور باشند که اسرائیل _حداقل در کوتاه مدت _ درپی جنگ با آنان نیست، اما نیک میدانند که واشنگتن _ تلآویو در پی پرتاب کردن توپ به زمین دولتهای عربی هستند. این کار با هدف کوچاندن فلسطنیان غزه به دیگر سرزمینهای عربی و به تبع آن انتقال بحران آوارگان فلسطینی به درون خاک و سیستم امنیتی آنان است.
برخلاف تصور خوشبینانه ترامپ، خاورمیانه و جنگ اسرائیل _ فلسطین و به تبع آن روابط اعراب و اسرائیل با تصورات ایدهآلیستی ترامپ با عنوان "پیمان ابراهیم" فاصله بسیار دارد. اگرچه بنیامین نتانیاهو فعلا رگ خواب ترامپ را در دست دارد. میداند که او عطش پایان ناپذیر به تظاهر، تمجید و تعریف از خود دارد و جلوتر از نتایج اعلام پیروزی میکند. با این حال او فارغ از پیامدهای آتی، در حال گرفتن امتیاز بیشتر است.
نظر شما