زیرا حافظ کهنه نمی شود. درست است و حقیقت همین است که حافظ به تاریخ سپرده نمیشود ، عتیقه نمی شود. در موزه ها دنبال حافظ نباید گشت و حافظ در قلب همه خانه های ماست. چرا؟ چون حافظ سرتاپا «خیر» است و «خیر» نیاز همیشه جامعه ماست. «خیر» همیشه زنده است. «خیر» اگر متوقف شود، مرده است.
اگر جامعه ما متوقف شده است علتش این است که خیر در آن تنزل یافته است. اما حافظ، متوقف شدنی نیست. حافظ ، اندیشه ها را می اندیشد و چون اندیشه ها را می اندیشد، اندیشه ما را دعوت به اندیشیدن می کند. وقتی حافظ را می خوانید او ما را به اندیشیدن دعوت می کند و اندیشه ما را فعال می کند و ما زمانی تازه ایم که اندیشه حافظ را بیاندیشیم. چند مطلب در نظر حافظ مهم بوده است: نخست صدق، عدم ریا و صافی، دوم توکل و سوم همت. شعر حافظ پشتوانه اسلام و قرآن را دارد و او با قرآن و فرهنگ ایرانی مأنوس بوده است.
آنچه مردم از حافظ میشناسند، یک کتاب شعر است و حتی زندگانی او چندان روشن نیست اما کتابش همه جا هست و عارف و عامی آن را دارند. حافظ فیلسوف نیست، البته عارف و شاعر است، شعر او جاودانه است و هر کس میتواند گمشده خود را در شعر او پیدا کند. شعر حافظ سهل و ممتنع است، حافظ آسان و روان اما در عین حال سخت و پیچیده است و این هنر حافظ است که به زبان مردم صحبت کرده اما فقط به یک زبان آن هم از انسان سخن گفته است.
درتألیفات بشری کتابی بهعمق دیوان حافظ در زمینه انسانشناسی وجود ندارد. شعرحافظ انسانشناسی است و تمام ابعاد روحی انسان را مورد تأکید قرار داده است.اینجاست که اگر در جامعه ما «خیر» کمرنگ شده و دعوت به اندیشه و اندیشه ها را اندیشیدن، گم شده است، باید این گنجینه و دارایی زنده ایرانی را از حد کتابی ساده در اوج اعماقی بی انتها به مردم بازشناسیم.
* چهره ماندگار و استاد فلسفه دانشگاه تهران
نظر شما