در آستانه نزدیک شدن به 4 آبان و یازدهمین سالگرد درگذشت مرحوم طاهره صفارزاده، شاعر، مترجم قرآن کریم، پژوهشگر ادبیات فارسی و چهره برجسته فرهنگی کشور گفتوگویی با عباس نادری، شاعر و نویسنده کتاب «عکس یادگاری با فرعون» و از شاگردان و نزدیکان او انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
طاهره صفارزاده از افراد برجستهای بودند که بسیار به ادبیات و قرآن عشق ورزیده و با غیرتی وصفنشدنی پیگیر ترجمه قرآن کریم بودند. در این مورد شما چه شواهدی دارید؟
چنان که گفتید، خانم صفارزاده بسیار مشتاق قرآن کریم بود و از ادبیات برای انتقال مفاهیم قرآن کریم استفاده کرد. ایشان به عنوان شاعری که دارای سبک خاص خود بود، علاوه بر تسلط بر زبان فارسی، به دلیل تحصیلات عالی و ممارست و مطالعه بسیار، مسلط به زبان انگلیسی نیز بود. خانم صفارزاده پایهگذار گروه زبانهای خارجی در سمت بود و بیش از ۸۰ کتاب به زبانهای خارجی زیر نظر او، تالیف و منتشر شد. علاوه بر آن، به عنوان یکی از اساتید برجسته دانشگاه، آموزش ترجمه را به عنوان یک دانش، بنیان گذاشتند و در شمار نخستین کسانی بودند که در دانشگاههای ایران نقد علمی ترجمه را راهاندازی کردند. فردی با این درجات علمی و شهرت ادبی، نزدیک ۳۰ سال از عمر شریف خود را صرف ترجمه قرآن حکیم (عنوانی که آن را بسیار دوست داشت) کرد. خاطرم هست برای ترجمه قرآن حکیم هم به زبان فارسی و هم به زبان انگلیسی، سر از پا نمیشناختند و بسیار پرکار بودند. میگفتند من همه تفاسیر را خواندهام تا بتوانم معانی دقیق را به فارسی و انگلیسی ترجمه کنم. ۳۰ سال زمان کمی نیست. از اواخر دهه ۷۰ که به دلیل برخی مشکلات (که خود آن را به تفصیل در مصاحبهای با ماهنامه نیستان در آن زمان گفتند)، ایشان خانهنشین شدند و تمام وقتشان را صرف ترجمه قرآن کردند. میگفتند روزی حداقل ۱۶ ساعت مشغول کار هستم. با این حال، انرژی و اشتیاقشان برای کار فرهنگی، فوقالعاده بود.
مطالعاتشان چگونه بود و اغلب در چه حوزههایی بیشتر تحقیق میکردند؟
برای بهروز بودن و دقت بیشتر در ترجمه قرآن حکیم، آخرین کتابها و دایرةالمعارفهای منتشره در جهان را مطالعه میکردند. افتخار داشتم برخی از این کتابها را به سفارش ایشان از کشورهای دیگر تهیه و خدمتشان تقدیم کنم. حتی در رسمالخط و شیوه انتشار هم دقیق بودند و مدتها برای اینکه به خطی مناسب برای انتشار قرآن دست یابند، وقت میگذاشتند و پیگیر بودند.
اجازه دهید یک نکته را هم همین جا مطرح کنم: پس از پایان ترجمه قرآن حکیم، یکی از نهادهای دولتی پیگیر چاپ آن بود. آمادهسازی کتاب مدتی طول کشید. در یکی از دیدارهایم با خانم صفارزاده، او را بسیار ناراحت یافتم. کمتر وقتی او را این قدر ناراحت دیده بودم. دلیلش را جویا شدم. گفتند: «فلان نهاد که ترجمه قرآن را آماده چاپ کرده، قیمتی بالا روی کتاب گذاشته. چرا باید چنین باشد؟ من سالها وقت صرف این ترجمه کردهام که به دست مردم برسد. وقتی کتاب را با قیمت زیاد عرضه کنند، جوانان و دانشجویان نمیتوانند کتاب را بخرند. هدف من رساندن این ترجمه با کمترین قیمت به دست علاقهمندان است. به آنها گفتم که حقالزحمه من را ندهید و در عوض قیمت کتاب را پایینتر بگذارید تا مردم و به ویژه دانشجویان بتوانند آن را تهیه کنند.»

این اعتراض ایشان، منتهی به نتیجهای هم شد؟
خاطرم هست که قرار شد نامهای برای مدیر آن نهاد بنویسند و این موضوع را یادآور شوند. این نگاه خانم صفارزاده به کار و چیزی برای خود نخواستن، بسیار ستودنی بود. دریغ که بیشتر در این دنیا نماند تا منشا خیرهای بیشتر باشد.
در حوزه تالیفات چطور؟ او را چطور یافتید؟
زندهیاد خانم صفارزاده به تمام معنا استاد بودند. جنبه مهم سرودهها و نوشتههای ایشان که دامنهای گسترده دارد، مهارت و دقت نظر بالای ایشان را نشان میدهد. به خاطر دارم برای چاپ گزیده اشعارشان، بسیار دقیق بودند و علاوه بر اندازه و نوع خط انتخاب شده برای انتشار کتاب، بر طرح جلد نیز نظارت داشتند و ایدهپردازی میکردند. در انتخاب واژهها چه در صحبتهای روزمره و چه در نوشتار و سرودهها، بسیار حساس بودند و بیدلیل نیست از برجستگان ادبیات معاصرند. ایشان اندیشمندی پیشرو بودند و خودباوری یک ملت را در آثارشان میتوان به عینه دید.
جدیت و تعصب به تحقیق و تالیف از نکات برجسته در زندگی خانم صفارزاده بود. شما مصداق این جدیت را در ایشان چطور دیدید؟
خانم صفارزاده، پژوهشگری بزرگ بود. چنان که گفتم هم در ادبیات و هم در ترجمه، صاحب ایده و سبک بود. این ایدهپردازی و صاحب سبک بودن، با مطالعه عمیق و صرف وقت بسیار حاصل شده بود. به جرات میتوانم بگویم حتی دقیقهای وقتشان به بطالت نمیگذشت. در حدود دو دههای که ارتباط مداوم با ایشان داشتم، میتوانم شهادت دهم که از لحظه لحظهشان بهره میبردند.
ایشان گاه از عدم مطالعه و دقت کافی برخی افراد که در حیطه کاریشان خود را صاحبنظر میدانند، گلایه داشتند. چه اینکه خود، برای انتشار هر اثری، بسیار وقت میگذاشتند. به خاطر دارم یک نشریه به نام «هنر بیداری» داشتند که برای کلمه کلمهای که در آن نشریه مینوشتند، اهمیت قائل بودند.
از ویژگیهای زندگی و اندیشه خانم صفارزاده اگر نکات دیگری هم هست که به تبیین شخصیت ایشان کمک میکند، برای ما بگویید.
یکی از ویژگیهای زنده یاد خانم صفارزاده، «مردمداری» او بود. چون بر کار فرهنگی و به خصوص ترجمه قرآن حکیم متمرکز بودند، کمتر از منزل (که سالها محل کارشان بود) بیرون میرفتند، اما هیچ گاه از مردم غافل نبودند و در دیدارها مرتب از وضع مردم میپرسیدند. چه اینکه در نیکوکاری کمتر نظیر ایشان دیدهام. به برخی خانوادههای یتیم حتی از حقوق بازنشستگیشان کمک میکردند که این را شاید کمتر کسی بداند. املاک و زمینهای زیادی در چند نقطه ایران از همسرشان مرحوم دکتر نورانی وصال به ایشان به ارث رسیده بود و در واقع مرحوم نورانی وصال ایشان را وصی قرار داده بودند. خانم صفارزاده قصد داشتند همه اموال را که در آن زمان هم میلیاردها تومان ارزش داشت، وقف کنند که متاسفانه نشد و پیگیریهای مداوم ایشان چندان نتیجهبخش نبود. دریغ که آن اندیشمند آزاده و آن جان والا، نتوانست به آرزویش در بهرهمند شدن عموم مردم از آن همه ثروت برسد.
ویژگی دیگر ایشان، تاکید بر صرفه جویی و نیز حفظ بیتالمال بود. بسیاری از اهل علم و ادب، گواهی میدهند که ایشان حتی در سمینارها و جلساتی که از بودجه عمومی برگزار میشد، چیزی میل نمیکردند و مثلا میوه را با خودشان میبردند و آنجا صرف میکردند.
خاطرم هست چند بار در دولتهای مختلف میخواستند برایشان مراسم گرامیداشت برگزار کنند که ایشان هر بار آن درخواستها را رد میکردند و میگفتند: «تا وقتی حتی یک فقیر در این کشور هست، راضی نیستم از پول مردم، برای من مراسم بگیرند.»
258245
نظر شما