زمانی که در نوشتن داستان دربارة سیره پیامبر اکرم میخواهیم به یکی از الگوهای رفتاری ایشان بپردازیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که این رفتار فراتر از ظاهر آن، دارای زمینه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و همچنین براساس یک بنیان فکری و معرفتی است.
بدون شناخت این زمینهها و آن عقبه معرفتی که انگیزه پیامبر از آن رفتار را آشکار میسازد، نمیتوان به فهم معنای رفتار پیامبر نائل شد و آن را به عنوان یک الگو برای دیگران نقل کرد. در واقع نویسنده داستان در بارة سیره پیامبر اکرم با شناخت بستر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن رفتار و تدبر و تعمق در بنیانهای معرفتی آن رفتار، در داستان خود به رمزگشایی از آن رفتار میپردازد تا بتواند خواننده را به یک الگو – ونه صرف یک رفتار ساده- پیوند بزند. والا صرف بیان یک واقعة تاریخی به متنی داستانی ارزش افزودهای برای خواننده ایجاد نمیکند.
از سویی یکی از مهمترین منابعی که نویسندگان و راویان سیرت پیامبر اکرم را با ویژگی های شخصیتی رسول گرامی اسلام آشنا میسازد، کتاب شریف نهجالبلاغه است که صاحب آن گفتارها یعنی علی علیهالسلام همانطور که خود فرموده بیش از هر کس دیگری با پیامبر انس و الفت داشته.
امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز بر کفایت پیامبر در اسوه بودن تأکید میفرمایند: «وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ کَافٍ لَکَ فِی الْأُسْوَةِ» (خطبه160). پیامبری که خود بندة خالص خداست و از همین راه بندگی به مقام رسالت رسیده است؛ آنگونه که در هر تشهد نمازمان در پیشگاه خداوند میگوییم: « وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ ».
از کودکی که «پیامبر صلّیاللّه علیه و آله و سلّم مرا در دامن خویش می نشاند در حالی که کودک بودم و در آغوش پر مهر خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید. بوی پاکیزه و دلانگیز خود را به من می بویانید. گاهی غذا را لقمه لقمه در دهانم میگذارد»(خطبه192 نهجالبلاغه)، تا هنگام آغاز رسالت پیامبر صلّیاللّه علیه و آله و سلّم، که «من نور وحی و رسالت را میدیدم، و بوی نبوّت را میبوییدم. هنگامی که وحی بر پیامبر صلّیاللّه علیه و آله و سلّم فرود میآمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم: ای رسول خدا، این نالة کیست گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود: علی تو آنچه را من میشنوم، میشنوی، و آنچه را که من می بینم، می بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر میروی»(همان).
در خلوت گزینی پر راز و رمز پیامبر صلّیاللّه علیه و آله و سلّم در حرا و عبادتهای او قبل از بعثت حضور داشت؛ «در هر سال چند ماه را در حرا میگذراند تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمی دید.» و نهایتاً در پایان عمر پربرکت پیامبر رحمت و در لحظة عروج ملکوتیش سر مطهرش روی سینه علی علیهالسلام بود.
آن حضرت جریان ارتحال پیامبر را اینگونه بیان فرمود: «رسول خدا صلّیاللّه علیه و آله و سلّم در حالی که سرش بر روی سینه ام بود ، قبض روح گردید وجان او در کف من روان شد آن را برچهره خویش کشیدم . متصدی
غسل پیامبر صلّیاللّه علیه و آله و سلّم من بودم و فرشتگان مرا یاری میکردند. گویا در و دیوار خانه فریاد میزد. گروهی از فرشتگان فرود میآمدند و گروهی دیگر به آسمان پرواز میکردند. گوش من از صدای آهستة آنها که برآن حضرت نماز میخواندند پربود. تا آنگاه که اورا در حجرهاش دفن کردیم.» (همان.خطبة188)
نظر شما