هزینه‌ فعالیت‌های فرهنگی مرحوم شیخ علی اسلامی از کجا تأمین می‌شد؟

دکتر عبدالحسین طالعی، پژوهشگر دینی و عضو هیئت علمی دانشگاه قم درگفت وگویی با مجله خیمه از روحیات و فعالیت‌های شیخ‌علی اسلامی گفته است.

شاید برای بسیاری از جوانان باانگیزه و خوش‌فکر که امروز می‌خواهند در وادی فعالیت‌های فرهنگی قدم بردارند و از ظرفیت جوانی خود برای تقویت جبهه اسلام و انقلاب استفاده کنند، مطالعه سرگذشت و روحیات حجت‌الاسلام والمسلمین مرحوم حاج شیخ علی اسلامی به عنوان یک فعال فرهنگی و دینی، حاوی نکات آموزنده و راهگشا باشد. با این هدف، با دکتر عبدالحسین طالعی، پژوهشگر دینی و عضو هیئت علمی دانشگاه قم که از نوجوانی، فعالیت‌های فرهنگی مرحوم اسلامی را درک کرده است، به گفت‌وگو نشستیم.

 

سابقه آشنایی شما با مرحوم اسلامی به چه زمانی بازمی‌گردد؟
سابقه آشنایی من با ایشان به سال 1353 بر می‌گردد که من به عنوان دانشجو به تهران آمده بودم و توسط آقای دکتر گلزاری که آن زمان خود دانشجو بودند به محلی به نام کتابخانه بزرگ اسلامی راهنمایی شدم.

محل آن کجا بود و چه ویژگی‌ خاصی داشت که بسیاری از جوانان دهه 50 در تهران به آن علاقه‌مند شده بودند؟
آن زمان که من با این کتابخانه آشنا شدم، محل آن در پاساژ ابزار و یراق نزدیک حسن‌آباد بود. آقای شیخ عباسعلی اسلامی کتابخانه را تحت عنوان کتابخانه بزرگ اسلامی وقف کرده بود. ایشان کم‌کم به کارهای دیگر رسیدگی کرد و مدیریت کتابخانه به دست پسر ایشان، شیخ علی اسلامی افتاد.

پس با شیخ عباسعلی اسلامی هم آشنایی داشتید.
بله؛ مرحوم شیخ عباسعلی، عالمی وارسته در تهران و از زمره شاگردان آیت‌الله بروجردی بود که دغدغه دائمی ترویج و تبلیغ معارف دین را داشت. صحبت درباره مرحوم شیخ عباسعلی اسلامی خود پرونده‌ای جداگانه می‌طلبد تا برای مردم توضیح دهید که ایشان چگونه جامعه تعلیمات اسلامی را تأسیس کرد و چه خدماتی در آن ارائه داد. فکر می‌کنم در حدود 250 مدرسه در سراسر ایران در مقاطع مختلف به کمک خیرین درست کرد. ایشان در باب خطابه کم از آقای فلسفی نداشت ولی در سال‌های آخر خانه‌نشین شد و سرانجام در سال 1364 از دنیا رفت. ایشان در حدود سال 50 کتابخانه بسیاربزرگی را گرد آورده بود و اهل ارتباط بود و از این ویژگی برای ساخت آن کتابخانه بزرگ استفاده کرده بود و کتابخانه خود را وقف کرده بود.

بگذارید خاطره‌ای از شیخ عباسعلی بگویم؛ در سال 59 من خارج از تهران بودم و خبردار شدم که ایشان به حج رفته است. به شیخ علی آقا زنگ زدم و گفتم وقتی حاج آقا آمدند به ایشان سلام برسانید و از طرف ما زیارت قبول بگویید، گفت: «می‌دانی چطور رفت؟ وقتی می‌خواست برود به یکی از شاگردان قدیم جامعه تعلیمات که پزشک شده است زنگ می‌زند و می‌گوید می‌خواهم به مکه بروم و برای معاینه نزدش می‌رود، او می‌گوید حاج آقا وضعیت برای شما مطلوب نیست! شیخ عباسعلی می‌گوید من از تو یک سؤال می‌پرسم آیا ممکن است وقتی من به دستشویی بروم بیفتم و بمیرم؟ پزشک می‌گوید خدا نکند، شیخ می‌گوید تعارف نکن ممکن است یا نه؟ دکتر می‌گوید بله ممکن است. شیخ در جواب می‌گوید پس به جای اینکه در دستشویی بمیرم به مکه می‌روم، اگر در مکه بمیرم فقط زحمت انتقال جنازه به دوش اطرافیان می‌افتد. سپس به مکه می‌رود و بر می‌گردد و به مطب دکتر می‌رود، سینه را جلو می‌دهد و می‌گوید دکتر! من هنوز زنده‌ام‌‌ها!» شیخ عباسعلی واقعاً انسانی دیدنی بود و خستگی‌ناپذیری خود را به پسرش هم انتقال داده بود. مرحوم حاج شیخ علی آقا خاطرات مفصلی نوشته است که از آن خاطرات مفصل، منتخبی را درباره حاج شیخ عباسعلی چاپ کردند که کتاب «طلایه‌دار فرهنگ اسلامی در عصر اختناق» نام دارد. کتاب دیگری توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد به نام «شیخ عباسعلی اسلامی به روایت ساواک» که از منبرهای آتشینی که در باب امر به معروف و نهی از منکر داشت صحبت شده است. ساواک از این خطابه‌های آتشین گزارش می‌داده است.

به ماجرای کتابخانه بزرگ اسلامی و آشنایی شما با مرحوم شیخ علی اسلامی برگردیم، چه فعالیت‌هایی در کتابخانه انجام می‌شد؟
آقا شیخ علی با روحیه‌ای جوان‌پسند در کتابخانه به کار فرهنگی مشغول بود. من آن زمان 13 یا 14 سال سن داشتم و چون جهشی درس خوانده بودم، توانسته بودم در آن سن کم، به دانشگاه راه پیدا کنم. وقتی برای مطالعه یا امانت گرفتن کتاب به کتابخانه بزرگ اسلامی می‌رفتم، آقا شیخ علی را می‌دیدم که همیشه لبخندی به لب داشت و با حالتی پدرانه با مراجعان برخورد می‌کرد. او کم کم کتابخانه را توسعه داد و در کنار آن انتشاراتی درست کرد که در همان زمان و قبل از انقلاب کتاب‌های مهمی در آن به چاپ رسید. حتی چند عنوان کتاب به زبان انگلیسی هم چاپ کرد. و در همان محل کتابخانه که فضای کوچکی بود کلاس‌های تابستانه برپا می‌کرد؛ مثل عربی و عقاید و... و من در آن کلاس‌ها شرکت می‌کردم.

آن زمان، مرحوم استاد رضا روزبه که از مؤسسان مدارس علوی بود و در سال 52 فوت کرد، یک انتشارات جوانانه تحت عنوان «روزبه» درست کرده بود و حاج شیخ علی اسلامی با او همکاری می‌کرد. آقایی به نام میرزا مهدی پویا بود که در هند زندگی می‌کرد، او وقتی که شیخ عباسعلی برای تبلیغ به هند رفته بود، با شیخ عباسعلی و فرزند ایشان، شیخ علی دوست شده بود. آقای شیخ علی اسلامی از همین امکانات و ارتباطات استفاده کرد و به کمک میرزامهدی پویا و برخی از هندی‌ها، انتشاراتی انگلیسی در کنار کتابخانه راه انداخت و چند کتاب چاپ کرد که یکی از آن‌ها ترجمه انگلیسی کتاب «چرا حسین(ع) قیام کرد؟» اثر مرحوم محمدتقی شریعتی بود.

فعالیت‌های فرهنگی مرحوم حاج شیخ علی اسلامی پس از انقلاب چگونه پیگیری شد؟
روحیه شیخ علی اسلامی اینطور بود که از یک امکان بالقوه امکان بالفعل فوق‌العاده می‌ساخت. از کوچکترین بالقوه‌ها و از یک ارادت و احوال‌پرسی و آشنایی و چیزهای جزئی، موارد فوق‌العاده‌ای می‌ساخت، چیزی که خیلی از هم‌قطاران او به فکر آن نبودند. ایشان تمام رفاقت‌ها را به خدمت و کار تبدیل می‌کرد و به خروجی می‌رساند. بر این اساس در سال 58، آقای شیخ علی اسلامی به جای اینکه مثل بقیه هم‌قطاران خود جذب ارگان‌ها شود و به کار دولتی یا شبه دولتی بپردازد به همان کارهای قبلی و فرهنگی خود پرداخت و برای توسعه آن‌ها تلاش کرد. و اسم مجموعه‌اش را بنیاد بعثت گذاشت. تمام کارهایی که قبلاً تحت عنوان کتابخانه بزرگ اسلامی انجام می‌‌گرفت، از آن به بعد، زیرمجموعه بنیاد بعثت شد.

این بنیاد بعثت با انتشارات بعثت مرحوم فخرالدین حجازی ارتباطی داشت؟
هیچ ربطی نداشت، خیلی‌ها این سؤال را از ما می‌پرسند و به اشتباه، انتشارات بعث را بنیاد بعثت، یکی تلقی می‌کنند. مرحوم فخرالدین حجازی مؤسس انتشارات بعثت بود و از حدود سال 45 و 46 کار خود را آغاز کرد، در حالی که حاج شیخ علی اسلامی، مؤسس بنیاد بعثت بود و این بنیاد را مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تأسیس کرد. در بنیاد بعثت کارهای بزرگی انجام گرفت، از جمله آنکه آثار شهیدمطهری به 20 زبان زنده دنیا از جمله انگلیسی ترجمه شد. من اوایل انقلاب در برخی از ارگان‌ها بودم و در حدود سال 60 از همه کارهای پراکنده‌ای که در نهادهای مختلف داشتم کنار کشیدم. آقای اسلامی به من گفت که به بنیاد بعثت بیا و به ما کمک کن و من وارد واحد تحقیقات اسلامی بنیاد شدم و تا سال 70 در بنیاد مشغول کار بودم. در واقع اولین تجربه‌های من در باب تحقیق و کتاب‌شناسی و نگارش و ویرایش و ... از همان زمان شروع شد و میدانی بود که حاج شیخ علی در اختیار من قرار داد. کاری بسیار متنوع بود و عملاً شب و روز نداشتیم. در پرورش استعداد قوی بود و وقتی می‌دید کاری را بلد هستیم به سرعت واگذار می‌کرد. من اولین تجربه ویرایشی خود را در بیست سالگی انجام دادم. اولین کاری که آنجا انجام دادم ویرایش کتاب «امیرالمؤمنین(ع) در عهد پیامبر(ص)» از سیدمحمد صادق صدر، ترجمه مرحوم دکتر سیدجمال موسوی بود که اخیراً فوت کردند. نکته مهم در این داستان این بود که ایشان به ویرایش یک جوان بیست ساله و نوقلم اعتماد کرد و او را راه انداخت و تشویق کرد.

هزینه‌ فعالیت‌های فرهنگی مرحوم حاج شیخ علی اسلامی از کجا تأمین می‌شد؟
برای تأمین هزینه‌ها از خیرین و مراکز و سازمان‌ها کمک می‌گرفت، مثلاً فرض کنید اگر یک سازمان، ردیف بودجه‌ای برای کار فرهنگی داشت، او کمک می‌کرد تا همان بودجه در مسیر درست خود به کار گرفته شود. هیچ ابایی از همکاری با افراد مختلف نداشت و نگران نبود و با هر کسی از هر گروه و جناحی فعالیت می‌کرد. حاج شیخ علی به معنای واقعی کلمه فراجناحی بود. فقط به عنوان نمونه عرض می‌کنم که ترجمه 11 جلد از الغدیر علامه امینی با مدیریت حاج شیخ علی آقا در 22 جلد منشر شد. در فرایند این ترجمه که بسیار هم زمان‌بر بود، افراد مختلفی کار کردند، از جلال‌الدین فارسی که شخصیتی سیاسی بود تا شیخ محمد شریف رازی که اصلاً در عوالم سیاسی نبود، در لیست مترجمان بودند. از طرفی مطلقاً نگران این نبود که کار به نام دیگری تمام شود. ایده و سوژه می‌داد، کمک می‌کرد و امکانات را در اختیار دیگری قرار می‌داد و حتی می‌دید که کسانی کار را به نام خود تمام می‌کنند ولی نگران این موارد نبود، لذا برای همکاری، همه با او راحت بودند. حالا شاید الان که دیگر سن و سالی از من گذشته است، نسبت به مدیریت آن روزهای او انتقاداتی هم داشته باشم ولی خلوص و دوندگی و خستگی ‌ناپذیری او و از طرفی این که فقط می‌خواست در چهارچوب ثقلین یعنی قرآن و عترت کار کند و از این محدوده بیرون نرود، قابل انکار نیست. به اصطلاح امروز من می‌گفت چاقوی هیچ کسی را تیز نکنید، فقط چهارده معصوم(ع) داریم، چاقوی کسی را تیز نکنید که ضرر می‌کنید و پشیمان می‌شوید. بسیاری اوقات با مضامینی اینچنینی حرف می‌زد.

او برای چهار نفر، همّ و غم جدی داشت. یکی مرحوم علامه عسگری که همزمان با کار بنیاد بعثت، مؤسسه دیگری به نام مؤسسه احیای آثارعلامه عسگری ایجاد کرد. دیگران علامه امینی و شهید صدر و شهید مطهری بودند. روی آثار این چهار نفر انرژی جدی گذاشت که شرح و بسط هر کدام از آن‌ها خود مجالی جداگانه می‌طلبد.

به نظر شما چه روحیه‌ای در ایشان وجود داشت که موجب شد بتواند فعالیت‌ها و خدمات گسترده فرهنگی از خود به جای بگذارد؟
به نظرم در میان روحانیون دو روحیه عمده وجود دارد؛ یکی روحیه تحقیق ‌محوری و دیگری روحیه ترویجی و کاربردی. مشخص است که این دو روحیه چه معنایی دارند. آقای شیخ علی اسلامی عنصری پرتلاش و مخلص با روحیه‌ای ترویجی و کاربردی بود که از نام و نان گذشته بود و این کار هر کسی نیست. او فقط به ترویج ثقلین فکر می‌کرد و برای ترویج ثقلین هر چه امکان بالقوه بود را در حد توان خود، بالفعل کرد. او برای اینکه کارهایش به درستی پیش برود هر گز خود را رسانه‌ای نکرد. کارهای او بسیار متنوع بود. از خانه‌سازی برای شیعیان نیازمند در حومه بندرعباس تا یک مدرسه علمیه که ابتدا با یک کانکس ساخته شد. از ایجاد حوزه علمیه الزهرا(س) برای بانوان که مسئول آن خانم نعمتی بود و تأسیس بنیاد غدیر که آیت‌الله خزعلی مسئول آن شد، تا ایجاد مرکز احیای دعا و مرکزی برای احیای متون کهن در قم، همگی از ایده‌های حاج شیخ علی بود. آنقدر کارها و ایده‌های او زیاد بود که گاهی برخی از کارهای او ناتمام می‌ماند. نکته مهم این است؛ نگرانی نداشت که کار او ناتمام بماند، مجدداً کار دیگری شروع می‌کرد یا همان کار قبلی را به شکل دیگری احیا می‌کرد. ایشان با عنصری به نام خستگی بیگانه بود. من به یاد دارم آقای شیخ عباسعلی اسلامی یکبار به بنیاد بعثت آمده بودند و جمله‌ای به یادماندنی گفتند که «اگر به نتیجه رسیدید کاری باید انجام بشود به فکر دو مطلب نباشید؛ یکی مشکلات و دیگری امکانات» و پسر هم بسیار از پدر رنگ گرفته بود. شما این روحیه را امروز کجا می‌توانید پیدا کنید؟ امروز خیلی از جوانانی که می‌خواهند کار فرهنگی کنند همان اول کار می‌گویند: «امکانات» و وقتی هم امکانات را دادید تازه می‌گویند: «مشکلات بر سر راه است». 

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1365714

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =