غفارزادگان با بیان اینکه با روند فعلی اعطای مجوز کتاب از سوی ارشاد، حوزه نشر کتاب به تعطیلی نزدیک می‌شود، پیشنهاد کرد: «اهل مطالعه در تعطیلات رمان «نام من سرخ » از اورهان پاموک را بخوانند.»

مجله نوروزی- داود غفار زادگان، نویسنده شناخته شده کشورمان به کاربران محترم خبر آنلاین پیشنهاد کرد در تعطیلات نوروز 90 بوستان سعدی و رمان «نام من سرخ» از اورهان پاموک را مطالعه کنند. وی افزود: «این اثر یک رمان جالب برای جوانان ایرانی است. داستان یک نویسنده ای در کشور همسایه، آذربایجان است که با کشور ما مشترکات فرهنگی زیادی دارند. این نویسنده از شیوه های روایت شرقی به ویژه ایرانی و آموزه ای از شیوه های غرب استفاده کرده که بسیار جذاب است و موضوعاتی که مطرح می کند نیز موضوعات عام انسانی است.»

وی در توضیح موضوع این رمان به خبرآنلاین گفت: «اتفاقات این رمان به قرن 16 مربوط می شود. پادشاه عثمانی تصمیم دارد به مناسبت هزارمین سال هجرت پیامبر(ص) کتابی را به دوک ونیز هدیه کند که نقاشی های این کتاب به خواست پادشاه باید بر اساس اصول نقاشی غربی کشیده شود. نقاشان دربار وظیفه تصویرسازی این نقاشی ها را به سرپرستی یکی از راویان کتاب، که ما با نام «شوهر عمه» با او آشنا می شویم بر عهده دارند. در این میان قتلی اتفاق می افتد که این کتاب را به یک رمان کارآگاهی تبدیل می کند و باعث می شود خواننده تا پایان کتاب به دنبال قاتل بگردد.»

غفارزادگان در ادامه در خصوص وضعیت نشر در کشور گفت: «با توجه به وضعیتی که وزارت ارشاد برای اعطای مجوز به کتب پیش آورده است می‌توان گفت حوزه نشر کتاب به تعطیلی نزدیک می‌شود. متاسفانه یک اثر برای تجدید چاپ، گاهی یک سال در ممیزی ارشاد می ماند که این اتفاق ظاهرا گسترده است و بدترین اتفاق حوزه نشر است. این وضعیتی که ارشاد ساخته باعث ایجاد فضای عدم اعتماد و ناامیدی شده است.»

به گفته وی مهمترین رویداد سال89 این است که ادبیات تعطیل شده است: «امیدوارم مسئله ممیزی که این روزها گریبان برخی از کتاب‌ها را گرفته است، به نوعی حل بشود. در حال حاضر یکسال است که رمان «کتاب بی نام اعترافات» را برای تجدید چاپ به ارشاد ارائه داده‌ایم اما هنوز جوابی نگرفته‌ایم کاری که می تواند در عرض یک روز یا حداکثر یک هفته انجام گیرد.»

غفارزادگان که امسال با رمان «کتاب بی نام اعترافات» جایزه متفاوت ترین رمان سال 88 موسوم به جایره ادبی «واو» را از آن خود کرده است، درباره سرنوشت این کتاب گفت: «اگر می خواهند کتاب تجدید چاپ نشود رک و راست به آدم بگویند تا تکلیفش را بداند که بگذارد در اینترنت یا جایی دیگر چاپ کند این بهتر از آن است که آدم را سرگردان نگه دارند و جواب درست و حسابی ندهند.»

وی با اعلام نارضایتی از وضعیت ادبیات در کشور نیز تصریح کرد: «همه مسائل پیش روی حوزه نشر باعث شده ادبیات این روزها حال و روز خوشی نداشته باشد. در حالی که بعید می دانم کسی از این مسائل سود ببرد الان اتفاق ها طوری رقم خورده که اصرار به تعریف جایگاه برای نویسنده دارند؛ فرقی نمی کند در حیطه جوایز خصوصی هم این موارد وجود دارد و این وسط چیزی که از بین می رود فرهنگ و ادبیات این کشور است.»

نویسنده کتاب «شب ایوب» در مورد داستان یا رمان مهمی که سال 89 به چاپ رسید، خاطرنشان کرد: «باید بگویم که چیز خاصی که ارزش توصیه کردن داشته باشد به ذهنم نمی رسد. بیشتر کارهایی که چاپ می شود بیشتر در حد شوخی است و برای این خوب است که ویترین مغازه‌ ها را پر کند. متاسفانه جوان‌ها با گذشته‌های خود ارتباط ندارند و چیزی که بیشتر نمایان است، حاشیه است نه چیز دیگر اما ادبیات اصیل اینگونه نیست و کار خود را ساکت و آرام انجام می دهد.»

وی در عین حال راه خروج از یکنواختی موجود در ادبیات داستانی را اینگونه ترسیم کرد: «کماکان باید داستان های کلاسیک بازخوانی شود مثلا کارهایی که آقای جعفر مدرس صادقی انجام داده اند، گرچه این هم کافی نیست نویسندگان باید با گذشته های خود ارتباط برقرار کنند که این مسئله کمک شایانی به آنها می کند.»

غفار زادگان در ادامه گفت‌وگو با خبرنگار ما از انتشار مجموعه داستان جدیدش با نام «ایستادن زیر دکل برق فشار قوی» خبر داد و گفت: «این مجموعه در بردارنده 12 داستان کوتاه برای بزرگسالان است که برای نمایشگاه کتاب منتشر می شود و حاصل تجربیات داستانی‌ام در چهار، پنج سال اخیر است که برخی از آنها در مطبوعات به چاپ رسیده است.»

وی این مجموعه را ادامه تجربیات داستان‌نویسی‌اش دانست و گفت: «فضای کلی داستان‌های این مجموعه در ادامه کارهای قبلی من است؛ ‌ضمن آنکه در فرم و زبان کارم را تجربی پیش می‌برم گرچه فضای کلی کار، جدید و متفاوت به نظر می‌رسد.»

91/60

کد خبر 138200

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۰۶:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۱/۰۷
    1 0
    دقیقا همینطوره!... آقایان حلقه را آنچنان تنگ کردند که دیگر مجال نفسی باقی نمانده انگار