۷ نفر
۶ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۵
او چه کند؟ پرسشی که بی پاسخ ماند!

سالها به عنوان یک کنشگر سیاسی-اجتماعی فعالیت کرده‌ام، سرمایه ام امید بوده است و هدفم تلاش برای فردایی بهتر.

امید کم سرمایه ای نیست، گرچه ممکن است رو به افول رود ولی باز هم تا روزنه ای را بیابد طلوع می کند. گاه در انتظار گشوده شدن روزنه ننشستم بلکه کوشیدم روزنه ای را بگشایم.
پس از حوادث تلخ آبان ماه ۹۸ امید بی رمق تر از همیشه شد و دیگر نتوانستم برای تلاشِ مبتنی بر امید دلیل منطقی بیابم. به اساتید بزرگواری مانند دکتر محمدجواد کاشی و دکتر محمد فاضلی پیام دادم و پرسیدم: چه باید کرد؟
کاشی گفت: آرمان گرایی را کنار بگذار و هر کاری که می‌شود هرچند کوچک را انجام بده، و فاضلی پاسخ داد: موفقیت های کوچک.
تا این که حدوداً یک ماه قبل محمد فاضلی این چالش را بر اساس نوشته یکی از مخاطبان کانال تلگرام خود مطرح نمود: "او چه کند؟"
او گفته بود علیرغم اینکه روزگاری نه چندان دور خواننده مطالب بسیاری از اساتید و اندیشمندان بوده، دیگر هیچ مطلبی از آنها حالش را خوش نمی کند و وضعیتش را به "زمستان است" شجریان تشبیه کرده بود و از ناامیدی هایش نوشته بود.
فاضلی بر اساس نوشته آن شهروندِ دردمند، ۳۰ نفر از اساتید و خبرگان حوزه‌های مختلف سیاست، اقتصاد، رسانه، جامعه‌شناسی، فرهنگ و هنر را برای پاسخ به سوال "او چه کند؟" دعوت نمود. آنها دارای گرایش های فکری متفاوتی هستند: از سعید زیباکلام تا صادق زیباکلام، از امیر محبیان تا عباس عبدی، از تهمینه میلانی تا ابراهیم حاتمی کیا.
با اعلام این فراخوان از سوی محمد فاضلی که نوشته‌های ارزشمندش دارای مخاطبان گسترده‌ای است، خشنود شدم و در انتظار پاسخ ها ماندم تا شاید پرده دار راهی نشانم دهد.

در حالی که بیش از یک ماه از طرح آن چالش گذشته است فقط سه چهار نفر بدان پاسخ داده اند و سایرین کماکان در سکوت به سر می‌برند.
نمی دانم معنای این سکوت چیست؟ آیا آنها نیز نمی دانند "او چه کند؟" ؟ آیا واقعاً هیچ راهی برای عبور از این وضعیت اسفبار وجود ندارد یا راه هست و امکان بیان نیست؟ یا اینکه "او" لازم نیست کاری کند چرا که کار او موثر نیست و افراد دیگری هستند که باید کاری کنند؟ آیا از سکوت آنها می‌توان نتیجه گرفت شهروندانی که احساس مسئولیت اجتماعی می‌کنند و دل در گرو فردایی بهتر برای این مرز و بوم دارند دیگر نیاز نیست/نمی‌توانند کاری از پیش ببرند؟

مرتضی مردیها سالها قبل نوشته بود پیش از سوال "چه باید کرد؟" باید پرسید "اساسا چرا باید کاری کرد؟" تصور می کنم افرادی که محمد فاضلی آنها را به پاسخ دعوت کرده است به پرسش اخیر رسیده اند و همچون مردیها بر سوال "چه باید کرد؟" چشم پوشیده اند.

احمد زیدآبادی بارها و از جمله در مناظره با مصطفی تاجزاده پیشنهاد می‌دهد: حرکت را باید معطوف به قدرت گرفتن جامعه کرد. او یک نسخه کلی می پیچد و پس از آن شکوری‌راد را دعوت می کند که از فعالیت های سیاسی و حزبی چشم بپوشد و در مناطق محروم به درمان بیماران نیازمند بپردازد. چندی به این موضوع فکر کردم و آن را در شرایط فعلی ممکن تر و مطلوب تر یافتم، اما وقتی برای برخی از نهادهای مدنی و غیر سیاسی مشکلاتی پیش آمد دیگر نتوانستم درستی روش پیشنهادی زیدآبادی را بپذیرم. می توان با وجه سلبی آن (پرهیز از کنش سیاسی جهت کسب قدرت) همراه شد اما مسیر بُعد ایجابی آن (فعالیت های عام المنفعه و خیریه) آزادراه نیست.

شاید هم پاسخ به چالش محمد فاضلی همانی باشد که سالهاست مصطفی ملکیان تجویز کرده و به نوعی به ترویج رواقی گری پرداخته است. کسانی که این روزها تبیین و تبلیغ آموزه های رواقیون را از سوی ملکیان به نقد کشیده اند خوب است که به چالش محمد فاضلی بپیوندند و پاسخ به سوال "او چه کند؟" را تقریر نمایند.

چه هولناک است به "چه باید کرد؟" نپرداختن و به جای آن "چرا باید کاری کرد؟" را نشاندن. در واقع "چرا باید کاری کرد؟" تلویحا اشاره دارد به این که چه لزومی به کاری کردن است و همان به که در گوشه ای خزیدن و لباس رخوت و انفعال پوشیدن!
عزیزانی که در واکنش به چالش محمد فاضلی سکوت اختیار کردند، آگاهانه یا ناآگاهانه این پیام را به شهروندانی که قصد کنش گری داشته‌اند و از رخوت گریزان بوده اند مخابره کردند که دیگر کاری نمی توانید کنید و اگر هم کنید بی فایده است، بر صندلی تماشاچیان بنشینید و ناظرِ غیر فعالِ بازی بزرگان باشید! حتی نیازی به تماشا هم نیست چرا که آنان امتحان خود را پس داده اند و نتیجه بازی مشخص است. پس دیگر نمی توان به تدبیر آنها دل خوش کرد و باید به تقدیر سر سپرد!

این سکوت سهمگین را می توان به منزله انسداد تلقی کرد: این انسداد، محدود به عرصه سیاست هم نیست و می توان آن را به "انسداد در زیستن" تعمیم داد -گرچه زنده ایم- و متاسفانه برای برخی حتی انسداد در ادامه حیات بوجود آمده است. گویی که همه راه‌های ممکنِ آزموده شده و آزموده نشده، به بن بست رسیده اند و دیگر راهی برای عبور یا گریز وجود ندارد. آنها که باور دارند این گونه نیست به میدان بیایند، به چالش فاضلی پاسخ دهند و از راه های ممکن بگویند.

هنوز هم کم نیستند شهروندان دردمندی که دل در گرو ساختن فردایی بهتر برای این مرز و بوم دارند و حاضرند بخشی از سرمایه های فکری، مالی و زمانی خود را صرف کنش های سیاسی،اجتماعی، فرهنگی و بشردوستانه کنند. باید به کمک آنها شتافت و ارائه طریق کرد پیش از آنکه بذر ناامیدی و یاس در وجود آنها جوانه زند و به خاری سرکش مبدّل گردد.

/6262

کد خبر 1415092

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین