ورزش دوومیدانی قلب جنبش المپیک است. از اسمش هم پیداست. در دنیا به آن می گویند Athletics، یعنی ورزش، یعنی ورزشکار. یعنی که دوومیدانی خود ورزش است با ترکیب اعجاب آوری که در ماده هایش وجود دارد. مواد دوومیدانی از چنان طیف وسیعی تشکیل شده اند که هر گروه خود می تواند رشته ای جدید با نامی جدید باشد و در عین حال در زیر چتر یک ورزش مشترک گرد هم آمده اند. دوومیدانی تنها ورزشی در بازیهای المپیک است که ورزشگاه اصلی بازیها بدان اختصاص می یابد. با روشن شدن مشعل المپیک مسابقاتش آغاز می شود و اختتامیه، با دوی دوندگان ماراتن پایان می یابد. جایگاهی بی بدیل که هیچ ورزشی در میان سایر ورزشها ندارد و بیشترین تعداد مدال را هم به خود اختصاص می دهد. از جایگاه جهانی این ورزش هرچه بگوییم باز هم کم است.
روزهای پر ستاره
بازیهای آسیایی بوسان را به یاد دارم. عباس صمیمی تک ستاره ما بود زمانی که با اختلافی اندک پس از «وو تائو فو» قرار گرفت. آن روزها «عباس» علمدار دوومیدانی ایران بود و این تک مدال هرسال در رقابتهای مختلف تکرار می شد. در آن دوران اگرچه تک ستاره بودیم، اما از زمان مدیریت علی کفاشیان در دوومیدانی، یک نسل خوب استعدادیابی و پرورش یافته بودند که اندک اندک در سالهای بعد یکی یکی آسمان تاریک این ورزش را روشن کردند. در نیمه استقامت سجاد مرادی با احسان مهاجرشجاعی رقابت می کرد، در پرش نیزه ربانی با غفاری و شوقیان، در 400 متر بوعذار با عاکفیان، در دیسک حدادی به سرعت خودش را به صمیمی رساند، در دهگانه سپهرزاد با کوششی مثال زدنی حتی رکوردهای علی فیضی را هم شکست، در دوهای سرعت سقر نام گرگانی را پاک کرد. در بانوان هم یکی پس از دیگری نامهای جدید بر صفحه رکوردها حک میشد. اوایل دهه هشتاد رکوردهای سی ساله و چهل ساله ملی با درخشش این نسل جوان یکی پس از دیگری فروریخت. ما که در سیدنی با وایلدکارت به المپیک رفته بودیم، حالا برای پکن یعنی هشت سال بعد توقع کسب مدال از احسان حدادی داشتیم. حتی سجاد مرادی تا پای فینال 800 متر المپیک رسید. در بازیهای آسیایی مدال درو میکردیم. دیگر یک مدال و دو مدال که هیچ، ده مدال از آسیایی می گرفتیم و ده سهمیه المپیک. عجب قهرمانانی بودند. عجب جوانانی بودند. وقتی آن تیم به سطح قهرمانی رسیدند و پخته شدند، دیگر آسمان دوومیدانی ایران تک ستاره نبود. ستاره هایش را نمی شد شمرد. دوومیدانی ایران که روزی عشق میکرد احسان مهاجرشجاعی در رقابتهای جهانی پاریس (2003) یک مرحله از گروهش در 800 متر بالا آمده، حالا در لندن مدال دار شده است. چه افتخاری از این بالاتر که دوومیدانی پس از وزنه برداری، کشتی و تکواندو، به تالار افتخارات المپیکی ایران افزوده شده است. یادم می آید آن روزها، تیمور غیاثی گفت: « دیگر دوومیدانی ایران تک ستاره نیست»
مردانی با اراده و گامهایی موثر
شاید به جرات دوره مدیریت علی کفاشیان از بهترین دوران مدیریت دوومیدانی در ایران بوده است. همدلی عجیبی در تیمش بود. فدراسیونی ها فقط به فکر توسعه کار بودند و هیاتها، همدل و همراه. نتیجه این شد که یک تیم بسیار بااستعداد از سراسر ایران گرد هم آمدند تا ستاره های دوومیدانی ایران باشند. البته در کنار همدلی و صداقت و پشتیبانی همه هیاتها و استانها، امکانات نسبتا مناسبی هم ایجاد شد. شرکت سرمایه گذاری که زیر مجموعه فدراسیون ایجاد شده بود بخوبی تامین تجهیزات میکرد. البته به لحاظ پیست مشکلات زیادی در کشور داشتیم. عباس صمیمی و احسان حدادی از بس خودشان دست به سیمان و ماله شدند و برای خودشان دایره پرتاب درست کردند که در حد یک بنا کار یاد گرفتند. اما شاید یکی از نکات کلیدی کار اردوهای ارزشمند اروپایی و آوردن مربیان جدید از اروپا و ایجاد رقابت بین مربیان اروپایی و ایرانی بود که به رشد آن نسل کمک کرد. رقابت و البته انگیزه رقابت در هر ماده زیاد بود. ورزشکاران و مربیانشان اسیر حاشیه نمی شدند. همه تمرکز بر روی تمرین و مسابقه بود. اردوهای خوبی که جوانان ما به آلمان رفتند و اردوهای مناسب در کشورهای بلوک شرق نوع نگرش و شیوه تمرین بچه را عوض کرد. البته وطنی ها هم دست کمی از خارجی ها نداشتند. احمد گودرزی مانند پدر، مهاجرشجاعی را تر و خشک میکرد. عبدالصاحب خیشکاران با دانش خودش رضا بوعذار را به بالاترین سطح آسیا رساند. عباس اگرچه مربیان خارجی داشت، اما تاثیر داریوش صمیمی در موفقیت هرسه برادر به هیچ وجه کم نبود. صغادی، زهرا نبی زاده را به بالاترین سطح پرش ارتفاع ایران رساند و این لیست را هرچه ادامه بدهیم کش خواهد آمد. پس هم ما مربیان خوبی داخلی داشتیم و هم خارجی ها کمک کردند تا رکوردهای ما افزایش یابد.
توجه به موضوع پایه سازی و استعدادیابی به قدری جدی بود که لیگها و مسابقات نوجوانان و جوانان با شور و حرارت برگزار میشد. یاد دارم در یک دوره تعداد بسیار زیادی از نوجوانان حدنصاب ورودی رقابتهای قهرمانی جهان را بدست آوردند و فدراسیون مجبور شد از بین آنها بهترینها را انتخاب کند. یعنی پایه سازی بخوبی درحال انجام بود.
راهی که ادامه پیدا نکرد
حالا قریب به اتفاق آن نسل طلایی مربی و مدیر شده اند و هیچکدام تقریبا ورزش حرفه ای نمیکنند، اما امروز یک تفاوت عمده با پانزده - بیست سال پیش دارد و آن هم اینکه واقعا مسیر استعدادیابی ما مسیر درستی پیش نرفته که امروز در رقابتهای ملی و لیگ و حتی مسابقات بین المللی آن شور و حرارت را نداریم. اگرچه تک استعدادهایی آمده اند و عرصه خالی نیست، اما روند یک دهه گذشته این ورزش به گونه ای بوده که امروز در اکثر مواد به رکوردهای بسیار پایینی رسیده ایم. امروز اگرچه در دوهای سرعت چند جوان برومند داریم، اما عملا در دوهای نیمه استقامت و استقامت خالی شده ایم. در پرشها رقابت به هیچ وجه مانند قبل نیست. در پرتابها اگر احسان حدادی را فاکتور بگیریم فاصه مان تا مدال آسیایی همچنان زیاد است. در بانوان هم اگرچه رکوردهای خوبی اخیرا شکسته شد، اما باز هم نمی توانیم بگوییم حتی یک لیلا رجبی در تیم مان داریم که توان مدال آسیایی دارد. شرایط امروز هم علت دارد. از قدیم گفته اند: «دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند.» در دوومیدانی دیگران کاشتند و در ده سال گذشته خورده شد، اما تقریبا نصف گذشته ها هم کاشته نشد تا دیگران بخورند. چنین شده که امروز در افول دوومیدانی هستیم و کم کم می رویم تا بار دیگر به روزهای تک ستاره شده آسمان دوومیدانی ایران بازگردیم.
مادر ورزشها لباس نو می خواهد
شاه کلید موفقیت دوران علی کفاشیان در دوومیدانی «یکپارچگی» و «یکصدایی» بود. کلیدی که امروز در دوومیدانی گم شده. نمود بارزش هم در مجمع گذشته نمایان شد. به جرات می توان گفت دوومیدانی ایران هیچگاه به اندازه امروز چند صدا و چندپاره نبوده و تا زمانی که این چندگانگی ادامه دارد، دیگر آسمان این ورزش پرستاره نخواهد شد و حتی باید کم کم با مدالهای آسیایی هم خداحافظی کنیم. به یاد ندارم هیچگاه خانواده دوومیدانی این میزان در پی رییس شدن یک فرد یا نشدن فرد دیگری بوده باشند. واقعا هیاتها، مربیان و ورزشکاران اینقدر به این موضوع فکر نمیکردند. همه هم و غم خانواده دوومیدانی استعدادیابی و پرورش استعدادها بود. اینقدر مصلحت گرایی و فرد اندیشی در میان خانواده رشد نکرده بود. متاسفانه اختلاف ها در خانواده دوومیدانی به قدری شده که عده ای از خانواده برابر وزارت ورزش و کمیته المپیک هم قرار گرفته اند. سوال من از این افراد این است، تقابل شما با مدیران کل، وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک به نفع دوومیدانی است؟ آیا با این رفتار دوباره دوومیدانی به اوج بازمیگردد؟ آیا دستگاه های بالادستی ورزش چیزی جز موفقیت و صلاح این ورزش را می خواهند؟
واقعا امیدوارم مجمع آتی مجمع همدلی و پکپارچگی خانواده دوومیدانی باشد. مجمع اعتماد باشد. مجمعی باشد که یک فرد را با قدرت برای چهارسال حمایت کند تا آن فرد بتواند افکار، ایده ها و تجاربش را در دوومیدانی پیاده کند. حمایت شکننده از یک رییس باعث ضعف آن ورزش است. امیدوارم این مجمع مجمع یکپارچگی وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک، هیاتها و همه خانواده دوومیدانی باشد که تنها راه موفقیت این ورزش رسیدن به چنین اجماعی است.
251 251
نظر شما