طی سی سال گذشته ایران معضل همیشگی رؤسای جمهور آمریکا در ادوار مختلف بوده و آنها معمولاً خاطرات بسیار تلخی از ایران در ذهن دارند که گاه به قیمت شکست خود و حزبشان در انتخابات تمام شده است. گروگانگیری در سال 1358 و ناکامی عملیات نجات گروگانها در واقعه توفان شن طبس در سال 1359 برای دولت جیمی کارتر، رسوایی ایران گیت و پیامدهای آن برای دولتهای رونالد ریگان و بوش پدر، بینتیجه بودن تلاشهای کلینتون برای تعامل با ایران و سرانجام ناکامی بوش در مواجهه با ایران بهرغم به کارگیری ادبیاتی بیسابقه و لفاظی و رجزخوانیهای شدید و غلیظ در مورد جمهوری اسلامی ایران از جمله این مواردند. شاید به همین علت اوباما سعی کرده است بسیار محتاطانه در مورد آشوبهای پس از انتخابات ایران سخن بگوید. اما علاوه بر این درسهای تاریخی، موضوع دیگری نیز در میان بود که موجب شد اوباما بسیار دست به عصا حرکت کند و آن کمبود اطلاعات بود.
نیویورک تایمز در اول تیرماه در مقالهای نوشت: «اوباما و مشاورانش در حال تماشای حادثه عظیمی هستند، اما مجبورند با فقدان عذاب آور اطلاعات قابل اعتماد بسوزند و بسازند، آنها درباره درگیریهای میان پلیس و معترضان، استحکام حرکت اپوزیسیون و بیش از همه تقسیمبندیهای درون حاکمیت چیز زیادی نمیدانند».
در این گزارش اشاره شده بود که اوباما در غیاب روابط دیپلماتیک با ایران و اخراج برخی خبرنگاران غربی، مانند شهروندان آمریکایی معمولی از طریق «فیسبوک و توییتر» اخبار ایران را دنبال میکند. البته اوباما خیلی هم شبیه شهروندان معمولی آمریکا نبود. بنابر گزارش نیویورک تایمز اوباما خلأ روابط دیپلماتیک مستقیم با ایران را با دریافت گزارشهای روزانه از انگلیس و فرانسه پر کرد، دو کشوری که در تهران سفیر و سفارتخانه دارند و گزارشهایشان به صورت روزانه برای کاخ سفید نیز فرستاده میشد. گرچه مأموران وزارت خارجه و سیا نمیتوانستند در خیابانهای تهران با مردم صحبت کنند اما این امکان وجود داشت که با ایرانیان در خیابانهای دبی ملاقات کنند. بنابر گزارش نیویورک تایمز وزارت خارجه آمریکا از طریق پایگاهی در دبی، ایستگاههای تلویزیونی ایرانی را کنترل کرده و با ایرانیهایی که به امارات سفر میکنند، صحبت میکند.
به گفته نیویورک تایمز سابقه این پایگاه به سال 1385 باز میگردد زمانی که ایالات متحده میکوشید تا ایران را برای مذاکرات هستهای ترغیب کند؛ دولت بوش برای گرد آوری اطلاعات درباره ایران اقدامات بیشتری انجام داد. از جمله، آمریکا دفتری منطقهای در کنسولگری آمریکا در دبی ایجاد کرد و 15 نفر در واشنگتن این دفتر را پشتیبانی میکنند.
این پایگاه طی حوادث پس از انتخابات در ایران هر ساعت گزارشهایی را برای واشنگتن مخابره میکرده است. به گفته نیکلاس برنز معاون وزیر خارجه در دولت بوش این دفتر از روی پایگاههای آمریکا در لتونی برای کسب اطلاعات از شوروی سابق به وجود آمد.
«سیا» نیز با ایجاد بخش ویژهای در سرویس مخفی سازمان برای هماهنگی تمامی عملیاتهای جاسوسی انسانی علیه ایران، این کشور را برای امور جاسوسی در اولویت قرار داد. نیویورک تایمز به نقل از یکی از مقامات امنیتی که نخواسته است نامش فاش شود، گفته است: «ایران هدف دشواری است، اما به هیچ وجه هدفی بسته و محصور محسوب نمیشود. ایران جامعهای پیچیده است، با احزاب و گروههای ذی نفوذ خاص خودش. میتوان به بینشی واقعی در مورد چنین جامعهای دست یافت».
«ژورنال» هم در 27 خرداد در مطلبی به قلم «دن سنور» و «کریستین ویتن»، برای تأثیرگذاری بر حوادث پس از انتخابات در ایران پنج راهکار به اوباما ارائه دادند. راه کارهای آنها که از مسئولان دولت بوش در مرکز فرماندهی قطر و نیز وزارت خارجه آمریکا در امور ایران بودهاند، عبارت بود از: برقراری تماس با سران اپوزیسیون داخلی؛ انتشار پیام دیگری مانند پیام نوروزی توسط اوباما؛ سرمایهگذاری فوری و بیش از پیش برای رادیو فردا، اینترنت و امکانات ماهوارهای رادیو اروپای آزاد - رادیو آزادی؛ کمک فکری به مخالفان سیاسی در برابر حکومت و دیدار سفرای ایالات متحده در اروپا و خلیج فارس با ایرانیان ناراضی مقیم خارج از کشور.
این تحلیلگران آمریکایی گفته بودند که «مهاجران و جلای وطن کردهها تمایل دارند که حتی بسیار بیشتر از متخصصان اطلاعاتی ما که در کشورهایشان حضور دارند، بدانند و آنها احتمالاً به هدایت تلاشها برای کمک به تغییر یاری میرسانند». ظاهراً راهکار آخر در مورد افرادی مانند رفیعی به کار گرفته شده است.
در جلسه دادگاه روز شنبه، یکی از متهمان به نام «رضا رفیعی» به کنسولگری آمریکا در امارات و نقش آن در حوادث اخیر کشورمان اشاره کرد. بنابرگزارش خبرگزاری فارس، او در بخشی از اظهاراتش به این موضوع پرداخته و گفته است که کنسول ایالات متحده در امارات «ساختمانی را در مجاورت کنسولگری آمریکا راه انداخته بودند که فعالیتهای اطلاعاتی داشت و ما میدانستیم به عنوان تلهای برای جذب نخبگان ایرانی عمل میکند. در ادامه خانم نازی بیگلری (خبرنگار بینالمللی صدای آمریکا) با توجه به این که من اقتصاد خوانده بودم برای انجام تحقیقاتی در مورد آثار تحریم آمریکا بر ایران از من دعوت به همکاری کرد که همکاری کردم و نتیجه کارها در قالب چند مصاحبه از تلویزیون صدای آمریکا پخش شد».
رفیعی توضیح داد که «از سوی خانم جولیا برنز که همسر نیکلاس برنز یکی از مسئولان امور ایران وزارت امور خارجه آمریکا هستند، دعوت به همکاری شدم. خانم برنز مسئول میز ایران و کنسولگری آمریکا در امارات است». البته نام همسر برنز در سایتهای مختلفی که بیوگرافی او را منتشر کردهاند «الیزابت ای. بایلایز (Elizabeth A. Baylies)» ذکر شده است. این احتمال وجود دارد که جولیا نام غیر شناسنامهای یا مستعار همسر برنز باشد و شاید برنز همسر دومی به نام جولیا دارد. به هر حال طی حوادث اخیر کاملاً مشخص شد که مقامات آمریکایی با آگاهی از ظرفیتهای فراوان دبی در جذب ایرانیان، از جمله برگزاری کنسرتهای مداوم لسآنجلسی، دورهای مختلف آموزشی مانند کلاسهای آرایشگری، مسابقه کشف بهترین خوانندگان آماتور ایرانی و... آنجا را به تلهای برای «جاسوسی انسانی» بدل کردهاند. الگویی که قطعاً برای آنتالیای ترکیه، ارمنستان و بسیاری از کشورهای همجوار قابل تکرار است.
نظر شما