ساختار نظامهای سیاسی، شیوه تصمیم گیری دولتها در سیاست خارجی را می سازد و ایدئولوژی نظام های سیاسی، عملکرد دولتها را شکل می دهد. بر این مبنا، یکی از عناصر هویت ساختاری که زمینه ساز واگرایی در تعاملات ایران و سایر کشورها شده است، تفاوت ساختار و ایدئولوژی نظام های سیاسی آنها است. ماهیت نظام سیاسی به عنوان یکی از عناصر هویتی در نظام ایران از سالهای پس از انقلاب اسلامی آن را با هنجارها و ارزشهای مسلط نظام بین الملل نامانوس کرده است. به بیان دیگر، ایران در نظام بین الملل در «غربت ایدئولوژیک» به سر می برد و از این جهت و به طور ذاتی با سایر نظامهای سیاسی متفاوت است. این «غربت ایدئولوژیک» از یکسو زمینه ساز تفاوت بخشی و هویت بخشی به آن در نظام بین الملل شده و از سوی دیگر منجر به تضاد بنیادین آن با ارزشها و واقعیت های نظام بین الملل گردیده است.
برای نمونه، در حالی که در جهان معاصر به دیپلماسی و مذاکره بعنوان ابزار آن، اهمیت بسزایی داده می شود؛ در ایران عده ای خاص، از دیپلماسی و مذاکره، بعنوان وادادگی تعبیر می کنند و در مقابل، پرخاشگری را ارزش تلقی کرده و نشانه ای از انقلابی بودن به حساب می آورند. حتی در موارد معدودی که دیپلماسی بکار گرفته شده و منتج به دستاوردهایی می شود، چنین دستاوردهایی بواسطه ی پرخاشگری آنها، محکوم به شکست است. برجام می تواند بهترین مثال در این زمینه باشد که علی رغم نتایج مثبت آن که از طریق دیپلماسی و مذاکره میان ایران با 1+5 بدست آمد، در نزد به ظاهر انقلابیون (دلواپسان و کاسبان تحریم) تحمل پذیر نبود و همکاری نانوشته ی آنها با برجام ستیزان خارجی، آن را به کما برد.
مخالفان دیپلماسی و مذاکره در تلاشی غریب، رویکرد خود را دینی و مذهبی معرفی می کنند، در حالیکه آموزه های دینی، مسیری غیر از این در برابر انسانها قرار داده و صلح و دوستی از اهداف عالیه ی دین مبین اسلام می باشد. جالب توجه اینکه دشمنان ایران اسلامی نیز در تبلیغات ایران هراسی خود، همراستا با مخالفین داخلی دیپلماسی و مذاکره، و با سو استفاده از اظهارات نسنجیده آنها، ایران را کشوری ستیزه جو و مخل صلح و ثبات و امنیت منطقه ای و جهانی معرفی می کنند. بر خلاف چنین تبلیغاتی، اسلام دینی کاملاً مبتنی بر صلح و سلم و همزیستی مسالمت آمیز انسانها با یکدیگر میباشد و بیان نظریه ای در باب جنگ طلبی اسلام نظریه ای کاملاً بی مورد و ناشایست است. اسلام خواهان صلح شرافتمندانه، مسالمت آمیز، با احترام و رعایت حقوق متقابل است.
البته در اسلام، اعتقاد به صلح به معنای پرهیز از جنگ به هر قیمت و تحت هر شرایطی نیست و هرگز نمیتوان به بهانه صلح طلبی از جنگ با دشمن متجاوز روی گردان شد، یا ندای صلح خواهی او را که در واقع پوششی برای تثبیت یا ادامه تجاوز و ارائه یک چهره صلح طلبانه است، اجابت کرد. تجاوز را با صلح پاسخ گفتن، در واقع تسلیم در برابر ظلم و زیر پاگذاشتن شرافت انسانی و از همه مهم تر تشویق متجاوز و مشروعیت دادن به تجاوز است. صلح و سازشی که کرامت انسانی مسلمانان را به ننگ خواری و حقارت آلوده سازد و ظلم و تجاوز را بر کرسی مشروعیت بنشاند، به هیچ وجه مورد تأیید اسلام نیست.
در قرآن کریم در حالیکه خداوند سبحان طبق آیات متعدد از جمله آیه 60 سوره انفال به آمادگی کامل و مسلح شدن مسلمانان برای مقابله با تجاوز و توطئه های دشمنان فرمان می دهد، درست در میان چنین آیاتی، فرمان به صلح هم می دهد. خداوند در آیه 65 سوره انفال می فرماید: «اگر دشمنان مهاجم، به صلح و مسالمت تمایل نشان دادند، تو نیز بدان روی کن». به این معنا که اگر دشمن در کشاکش جنگ هم به صلح تمایل نشان داد، تو نیز آن را بپذیر. از اینجا معلوم میشود که اسلام صلح را به عنوان یک اصل زیر بنایی در روابط اجتماعی میشناسد، که باید در پی آن بود و در به وجود آوردن و حفظ آن کوشید.
توجه به این نکته لازم است که با در نظر گرفتن این اصل زیر بنایی، اگر بیگانگان همیشه طالب صلح و زندگی مسالمت آمیز با مسلمانان باشند، هیچ گاه جنگی میان دو طرف در نمیگیرد، زیرا آنچه در آیه مزبور آمده است، دستور و فرمانی الزامی در مورد همزیستی و صلح محسوب میشود و تخلف از آن جایز نیست و رسول خدا (ص) و پیروانش وظیفه دارند که همواره طالب صلح باشند و هیچ وقت درگیری نظامی را با بیگانگان آغاز نکنند.
با توجه به چنین دستوراتی است که بزرگان دین ما هرگز بدنبال جنگ و خونریزی نبوده اند و اگر در مقابل دشمنان مجبور به دفاع بودند، نه تنها اولین تیر از سوی آنها شلیک نشده، بلکه تلاش آنها این بوده است که با وعظ و نصیحت، دشمن را از جنگ و خونریزی منصرف سازند. ما در جنگهای پیامبر اکرم (ص) حضرت علی(ع) و امام حسین (ع) در روز عاشورا این رویه را میبینیم. از سوی دیگر آنها طبق فرمان خداوند باری تعالی از دعوت دشمنان به صلح استقبال میکردند. صلح حدیبیه و صلح امام حسن (ع) نمونه هایی در این باب است. بواسطه ی هر گونه توافق صلح، از گناه سرسختترین دشمان و قاتلین مسلمانان چشم پوشی می شد، برای نمونه در جریان فتح مکه از ابوسفیان، هند جگرخوار و وحشی قاتل حضرت حمزه (ع) عموی پیامبر (ص) انتقام گرفته نشد.
بر اساس این رویه دینی، مقام معظم رهبری علی رغم دشمنی رژیم تروریستی آمریکا با نظام اسلامی و خروج از برجام و برقراری تروریسم اقتصادی علیه مردم کشورمان، فرمودند: «چنانچه آمریکا حرف خود را پس گرفت و توبه کرد و به معاهده هسته ای که آن را نقض کرده است، بازگشت، آنوقت در جمع کشورهای عضو معاهده که شرکت و با ایران صحبت میکنند، آمریکا هم میتواند شرکت کند، اما در غیر اینصورت هیچ مذاکره ای در هیچ سطحی بین مسئولان جمهوری اسلامی و آمریکاییها اتفاق نخواهد افتاد نه در نیویورک و نه غیر آن».
رهبر معظم با تیزهوشی و دقت فراوان می دانستند که رژیم آمریکا علی رغم اینکه زیر مذاکره زده و برجام را ترک گفته است با تبلیغات مسموم خود و دعوت مکرر ایران برای مذاکره، می خواهد در افکار عمومی، خود را طالب مذاکره و صلح و ایران را جنگ طلب معرفی کند. ایشان با چنین پاتکی توطئه ی رژیم آمریکا را خنثی فرمودند. همه می دانیم که مقام معظم رهبری تا کنون کلامی در نقض این سخنشان حتی پس از ترور وحشیانه و ناجوانمردانه ی سردار شهید سلیمانی، به زبان نیاورده اند.
در هر حال باید گفت که دیپلماسی یکی از مولفه های قدرت است و نمی توان آن را نادیده گرفت. با توسل به دیپلماسی می توان با کمترین هزینه، بیشترین نفع را برد. اگر دیپلماسی به باور تبدیل شده، موضوع دعواهای جناحی نشود و بطور اجماع از آن پشتیبانی شود، بسیاری از مشکلات کشور قابل حل و فصل خواهد بود. دیپلماسی بعنوان یک تخصص، بدیل ندارد و نمی توان جایگزینی برای آن پیدا نمود. ناسازگاری با دیپلماسی و بکارگیری هرگونه جایگزنی برای آن، اشتباه بوده و خسارت بار است. اعتماد به دیپلماسی و پشتیبانی قدرت نرم و سخت از آن، منافع کشور را تامین می کند، در حالیکه ناسازگاری با دیپلماسی و کارشکنی در مسیر آن، ضربه به منافع ملی را در پی دارد.
دیپلماسی زدایی می تواند، بیشترین هزینه ها را به کشور تحمیل کند، چرا که بدون دیپلماسی نمی توان از قدرت کشور در صحنه جهانی بهره گیری کرد. در جامعه ای که از دیپلماسی و مذاکره غفلت شود و مخالفین دیپلماسی میداندار شوند، چیزی غیر از ضرر و زیان نصیب آن جامعه نخواهد شد. آنچه در صحنه بین المللی موجب مقبولیت میشود، دیپلماسی است و کشورهایی در این صحنه موفق هستند که به دیپلماسی ارج می نهند.
برای جلوگیری از دیپلماسی زدایی و نگاه جناحی به دیپلماسی لازم است تفاهمی شکل گرفته و بر مبنای آن، بدیهیات دیپلماسی محترم و محفوظ شمرده شود تا بیش از این منافع و امنیت ملی در معرض خطر قرار نگیرد.
*کارشناس روابط بین الملل
310310
نظر شما