۱۱ نفر
۲۱ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۴
خاطره منتشر نشده و عجیب!

در گفتاری که پیرامون گفتگو از دیدگاه امام موسی صدر داشتم به این نکته رسیدم که باید طرفین گفتگو شرایط برابر داشته باشند؛

سرکار خانم حورا صدر -دختر بزرگوار ایشان- در تأیید این نکته به خاطره منتشر نشده شیخ حسن مصری (یکی از اعضای قدیم مجلس اسلامی شیعیان لبنان) اشاره کردند که می گوید: روزی امام موسی صدر به ما گفتند: برخیزید تا با هم به جایی برویم و همه به راه افتادیم.

وقتی به حوالی مسجد آقای سید محمد حسین فضل الله -که با امام صدر اختلاف و مشکل زیادی داشت- رسیدیم، جوانان طرفدار امام صدر که به طور اتفاقی از حضور ایشان باخبر شده بودند، به دلیل خوشحالی فراوان از حضور امام صدر در محله شان، به عادت کشورهای عربی شروع به سروصدا و تیراندازی هوایی کردند که نشانه طرفداری از ایشان و خوشحالی از حضور ایشان در آن منطقه بود.
ایشان سر چهارراه نزدیک مسجد از ماشین پیاده شد و به آنها اشاره نمود و خواهش کرد که تیراندازی را متوقف کنند، اما حجم شعار و هیاهو و سروصدای طرفداران ایشان آن قدر زیاد بود که این توصیه و خواهش ایشان فایده ای نداشت.

ایشان خیلی ناراحت شده بود و مجددا با قاطعیت خواست که سر و صدا و تیراندازی متوقف شود و ما ایشان را سوار ماشین کردیم و مجددا به راه افتادیم اما بعد از این که حدود چهل، پنجاه متر جلو رفتیم، ایشان از راننده خواست که ماشین را نگه دارد و دور بزند و برگردد!
در این حالت امام موسی صدر به شدت عصبانی بود،طوری که ما اصلا جرأت نکردیم حرفی بزنیم و چیزی بپرسیم. مسیر برگشت به سکوت گذشت و هنگامی که به مجلس شیعیان رسیدیم و به دفتر ایشان وارد شدیم همچنان از شدت ناراحتی نمی نشست و قدم می زد!

وقتی مدتی گذشت و موقعیت صحبت پیش آمد، موضوع را از ایشان پرسیدیم؛ امام صدر فرمود:    
"من به خاطر خدا می خواستم به سوی این مرد بروم، من نمی خواستم که از موضع قدرت با او ملاقات کنم و دست بالاتر داشته باشم که مثلا ببین من دار و دسته ای دارم و تو کسی دور و برت نیست! یا مثلا بگویم که من از تو قوی تر و بالاتر هستم. من می خواستم قربةً إلی الله به سوی او بروم، نه قربةً إلی الشیطان"
بعد آهی کشید و ادامه داد: " من می دانم که او من را دوست ندارد و از من خوشش نمی آید، من فقط می خواستم [از سر فروتنی]خودم پیش او بروم و به او بگویم که [با این که تو دوستم نداری]ولی من تو را دوست دارم!

این کار را برای خدا می خواستم بکنم، ولی دیدم دیگر این کار با سروصدای تیراندازی و جمع شدن آدم ها جور در نمی آید و موقعی که این جریان پیش آمد با خودم فکر کردم چنین موقعیتی که بر حسب ظاهر من از او قوی تر به نظر می رسم، بیشتر شیطان را خوشحال می کند و من این را نمی خواستم. برای همین گفتم که برگردیم" 

* منتشر شده در کانال تلگرامی نویسنده

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1503337

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۱۲:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۱
    0 0
    امام موسی صدر گوهری گرانبها و نایاب در دوران خودشان و روزگار حال حاضر ماست دریغ و درد که که حضور و وجودشون رو در این زمانه ی پر از رنگ و ریا نداریم
  • IR ۰۱:۰۴ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
    0 0
    اونوقت ناهار چی خوردید؟
  • IR ۰۴:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
    0 0
    اى روحت شاد بزرگوار ! چى ميشد چهار تا مثل تو و خاتمى در ايران ما هم مى بود ؟! به خود خدا سوگند با اين رفتار و اخلاقى كه از شما به يادگار هست روحاينيون ايران را الى الابد شرمسار كرده ! . نامت جاودان عزيز گرامى !
  • الم IR ۰۶:۵۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۲
    0 0
    چه جالب خدا را شکر که این معما هم روشن و حل شد خسته نباشی
  • الم IR ۰۳:۴۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۳
    0 0
    زیاد هم عجیب نبود فروتنی بود اما موضوع اقتدار چی میشه
  • IR ۱۰:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۸
    0 0
    حیف چقدر جای این مرد خدایی در این دوران رنگ و ریا خالیست .