با توجه به مباحثی که در مورد جایگاه و فعالیتهای شورای عالی ایرانیان بهخصوص تأسیس خانههای ایرانیان در خارج از کشور، تخصیص بودجههای کلان به این شورا و موازی بودن اهداف تعریف شده آن با برخی نهادهای دیگر مطرح است، برای روشن شدن ابعاد موضوع،هفته نامه پنجره با محسن پاکآیین، معاون سابق سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به گفتوگو نشست. متن این گفتگو:
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در دوره ریاست مهدی مصطفوی، با تأسیس خانههای ایران در خارج مخالف بود، علل این مخالفت از دیدگاه شما بهعنوان معاون فرهنگی سازمان در آن دوره چه بود؟
به عنوان مقدمه عرض کنم که از سال 1373 سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی به دستور مقام معظم رهبری به منظور ایجاد هماهنگی در سیاست گذاری، هدف گذاری و اجرای فعالیتهای فرهنگی در خارج از کشور ایجاد شد. در واقع این سازمان بهعنوان یک قرارگاه برای ایجاد هماهنگی در فعالیتهای فرهنگی در خارج از کشور و جلوگیری از فعالیتهای موازی تأسیس شد. بر این اساس ما باید با اقدامات موازی فرهنگی در خارج، که موجب هدر رفتن مبالغ هنگفتی میشد مخالفت میکردیم. تأسیس خانههای ایران در خارج از کشور هم از نظر ما یک فعالیت موازی بود. در واقع شورای عالی ایرانیان که خود نهادی است که مأموریت خاصی هم در خارج از کشور ندارد، با دریافت بودجهای کلان، مسئول تأسیس خانههای ایران در خارج از کشور شد.
اگر ممکن است در مورد اقدامات موازی بیشتر توضیح بدهید.
وقتی به برخی از وظایف مندرج در اساسنامه شورایعالی ایرانیان توجه شود، به اقدامات موازی بیشتر پی میبرید. برای مثال برگزاری نمایشگاههای علمی، پژوهشی و فرهنگی، اقدام به معرفی محصولات فرهنگی و صنایع دستی و جاذبههای گردشگری، برگزاری تورهای مسافرتی، چاپ و نشر آثار ایرانیان و موارد مشابه که تمام اینها میتوانند توسط رایزنیهای فرهنگی و عوامل سازمان میراث فرهنگی و گردشگری انجام شوند. بهعبارتی در اهداف ایجاد خانه ایرانیان به 10 مورد اشاره شده که این اهداف همگی دارای متولیانی از قبیل وزارتخانهها و نهادهای دولتی با ردیف بودجه مستقل هستند. ما در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی اعتقاد داشتیم که باید با اعمال دیپلماسی فرهنگی، مقابله با موازی کاری و با اعتبار و بودجه لازم؛ با هدایتکنندگان جنگ نرم فرهنگی، مقابله کرد. اما متأسفانه با اختصاص اعتبارات فرهنگی فعالیتهای خارج از کشور به فعالیتهای موازی، آنگونه که میخواستیم نتوانستیم از ظرفیتهای بیبدیل انقلاب اسلامی در همآوردی و مصاف فکری و فرهنگی با نظام سلطه و مکاتب فکری و اعتقادی غیرالهی استفاده کنیم.
گروهی ادعا میکنند که خانههای ایرانیان خارج از کشور توسط یک مؤسسه 100 درصد خصوصی و با بودجه 300 میلیارد ریالی راهاندازی میشود، در حالیکه هیأت امنای این مؤسسه از مسئولین رده بالای دولتی هستند. نظر شما در اینباره چیست؟
از همان آغاز، مطالب ضد و نقیضی از سوی متصدیان تأسیس خانه ایرانیان ابراز میشد. یکبار گفته شد که خانه ایران، یک هویت غیردولتی خواهد داشت و متعلق به ایرانیان است. این در حالی بود که دولت برای تأسیس این خانهها بودجه مشخص اختصاص داد و برای این موضوع در بودجه سال 89 به بعد، ردیفی نیز گنجانده شد. آقای مشایی، 24 اسفند 1388 در هامبورگ اعلام کرد که برای تأسیس خانه ایران در هامبورگ حدود 10 میلیون دلار اختصاص داده شده است. اگر خانه ایران یک نهاد غیردولتی است باید تابع مقررات نهادهای غیر دولتی باشد؛ نهادهای غیر دولتی هم در جهان تعریف خاصی دارند و معمولا از سوی بخشهای خصوصی و با سرمایههای غیر دولتی تأسیس شده و منافع مؤسسان آن را تأمین خواهند کرد. واقعا اگر خانههای ایران غیر دولتی است؛ چرا برای افتتاح آنها رییس دفتر رییسجمهوری به کشورهای مختلف مثل اوکراین و تاجیکستان سفرکرده و خانه ایران را رسما افتتاح میکند؟ ما در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی درجلسات متعددی که با دست اندرکاران تأسیس خانه فرهنگ داشتیم از آنها میپرسیدیم که اگر خانههای ایران یک نهاد دولتی است، چرا در کنار رایزنیهای فرهنگی و خانههای فرهنگ ایران که وظیفه ارتباط با خانوادههای ایرانی را دارند، میخواهید یک نهاد موازی دولتی تأسیس کنید؟ اگر بهدنبال فعالیتهای فرهنگی هستید که رایزنیهای فرهنگی انجام میدهند و اگر فعالیتهای کنسولی و اقتصادی را مدنظر دارید، سفارتخانههای ایران و وابستگیهای بازرگانی، متولی این امور هستند. بهتر بود که بودجه کلان دریافتی، در اختیار نهادهای موجود دولتی که برای کارهای فرهنگی خود با کمبود بودجه مواجه هستند، قرار میگرفت و نهایتا شورای عالی ایرانیان از داخل بر فعالیتهای آنان نظارت میکرد. علاوهبر اینها، مشخص نبود که مدیران این خانهها چه کسانی خواهند بود و چگونه گزینش میشوند و آیا میتوانند در جهت اهداف نظام اسلامی مدیریت کنند؟ اگر آنها صرفا مقید به تبلیغ ایرانیت باشند؛ که این امر با اهداف نظام سازگار نیست و اگر میخواهند فعالیتهایی مثل آموزش زبان فارسی یا برگزاری مراسم و همایشهای فرهنگی داشته باشند که رایزنیهای فرهنگی این کارها را انجام میدهند. مضاف بر اینکه تأسیس یک نهاد فرهنگی دیگر در مقابل رایزنیهای فرهنگی ممکن بود به ایجاد اختلاف بین این دو نهاد بینجامد که این امر تبعات منفی دیگری نیز ایجاد میکرد.
بهنظر جنابعالی، دلیل تأسیس این خانهها در تاجیکستان و اوکراین چه بود و چرا با آن سرعتی که انتظار میرفت، این خانهها در کشورهایی که ایرانیان بیشتری دارند تأسیس نشد؟
اعلام اولیه مسئولین شورای عالی ایرانیان مبنی بر تأسیس خانه ایران در کشورهای اروپایی و آمریکایی، حساسیتزا شد و بر سر راه تأسیس این خانهها موانعی ایجاد کرد. برای مثال در کانادا تعدادی از نهادهای فرهنگی این کشور، با کمک ایرانیان ضدانقلاب بیانیههایی صادر کرده و از دولت کانادا خواستند که برای تأسیس مرکز فرهنگی ایرانیان در تورنتو مجوز صادر نکند. پس از آن، مدتها مطبوعات کانادا درباره این موضوع فضاسازی کردند. لذا چون امکان تأسیس خانه ایران در کشورهایی که ایرانیان فراوانی دارند، میسر نشد، مسئولین شورای عالی ایرانیان به فکر تأسیس خانه ایران در تاجیکستان افتادند. در این کشور، ایرانیان زیادی اقامت ندارند. با هزینه حداقل 7 میلیارد تومان، در «دوشنبه» ملکی خریداری و خانه ایرانیان تأسیس شد. واقعا این خانه چه وظیفهای دارد که رایزن فرهنگی نمیتواند انجام دهد؟ پرسیدیم مدیریت این خانه با چهکسی است؟ ابتدا گفتند رایزن فرهنگی، مدتی بعد گفتند سفارت؛ تا چندی قبل هم مدیریت مستقلی نداشت. رییس دفتر رییسجمهوری برای تأسیس این خانه، که ظاهرا غیردولتی بود، رسما به دوشنبه سفر کرد. در اوکراین هم به همین شیوه و با حضور رییس دفتر رییسجمهوری، خانه ایران تأسیس شد. یکبار یکی از مسئولین در جلسهای گفت که 14 میلیارد تومان برای تأسیس خانه ایران در پکن کنار گذاشتهاند، در حالیکه آنجا نیز ایرانیان زیادی ندارد؛ علاوهبراین رایزنی فرهنگی فعالی هم داریم و شخصا بعید میدانم چین، مجوز تأسیس چنین نهادی را به کشورهای خارجی بدهد. یا گفتند که قرار است ساختمان بانک ملی ایران در لندن را برای تأسیس خانه ایران بخریم، در حالیکه با توجه به سیاستهای ضدایرانی لندن، بعید است حتی با خرید ساختمان بانک ملی، تأسیس خانه ایران عملی شود. فکر نمیکنم تأسیس خانه ایران در فرانکفورت، اتریش، سوئد، استرالیا، رم، میلان و ونکوور که وعدهاش را دادهاند نیز عملی شود.
جنابعالی تصمیم حذف بودجه خانه ایرانیان از ردیف بودجه توسط مجلس شورای اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
من در گذشته نماینده سازمان در مجلس شورای اسلامی بودم. در سال 1389 کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در یک اقدام کارشناسی شده، تصویب کرد که مبلغ 30 میلیارد تومان، بودجه تأسیس خانههای فرهنگ، از ردیف شورای عالی ایرانیان کسر و به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی داده شود. این اقدام، کاملا کارشناسانه و فاقد انگیزههای جناحی و سیاسی بود. چراکه همه اعضای کمیسیون فرهنگی به ریاست دکتر حداد عادل، از طرفداران رییسجمهوری بودند و با انگیزه سیاسی و جهت تضعیف دولت، اقدامی نمیکردند. این موضوع در کمیسیون فرهنگی با 17 رأی موافق و یک رأی مخالف تصویب شد. اما متأسفانه با فعالیتهای زیادی که اعضای شورای عالی ایرانیان و نماینده دولت در کمیسیون تلفیق کردند، مصوبه کمیسیون فرهنگی رأی نیاورد و مجددا بودجه در اختیار شورای عالی ایرانیان قرار گرفت و بخشی از آن صرف برگزاری همایشهای ایرانیان شد. این در حالی بود که رایزنیهای فرهنگی بهدلیل کمبود بودجه، از فعالیتهای اولیه خود نظیر برپایی مراسم اسلامی ایرانی محروم شدند و در واقع نه آن اندیشههای شورای عالی ایرانیان جهت تعامل با هموطنان ایرانی محقق شد و نه رایزنیهای فرهنگی بهدلیل کمبود بودجه، موفق به تعامل دلخواه با ایرانیان شدند. بهنظر من تصمیم امسال مجلس شورای اسلامی در مورد حذف ردیف بودجه تأسیس خانههای ایران، اگرچه دیر انجام شد؛ اما یک تصمیم صحیح و ماندگار در تاریخ مجلس بود.
آیا فکر میکنید برگزاری همایش بینالمللی برای ایرانیان، آثار مثبتی داشته است؟
من شخصا معتقد به برقراری ارتباط قوی و هدفمند با هموطنان ایرانی هستم. همچنین با برگزاری همایش سالانه برای ایرانیان، جهت جذب سرمایهگذاری یا تعاملات فرهنگی مخالف نیستم، اما این اقدام باید با برنامهریزی و هدفگذاری مشخص، هماهنگ با نمایندگیهای سیاسی و رایزنیهای فرهنگی و به دور از اقدامات پرهزینه، ظاهری و تبلیغاتی صورت پذیرد. باید در این مسیر بهنظرات نمایندگان سیاسی و فرهنگی در مورد شخصیتهایی که به ایران میآیند ومطلوبیت آنها در مسیر اهداف همایش، توجه شود. در واقع باید نیروهای متخصص و تأثیر گذار به ایران دعوت شوند و دنبال سیاهی لشگر و ارائه آمارهای فریبنده در مورد تعداد مدعوین نباشیم. متأسفانه در همایشهایی که تاکنون برگزار شده، به این موارد کمتر توجه شده است. برخی از مدعوین، در حد و اندازهای نبودند که اهداف همایش را تأمین کنند. من خودم یکی از دوستان ایرانی را دیدم که در یکی از کشورهای خاور دور یک شغل کاملا معمولی دارد و فقط برای اینکه از آن کشور، فردی دعوت شده باشد؛ به ایران آمده بود. هزینه برپایی نمایشگاه علم، فنآوری، فرهنگ و اقتصاد ایران نیز که در حاشیه همایش برپا شد، بسیار سنگین بود. از سه روز قبل نهادهای مختلف بسیج شده بودند که نمایشگاه را برپاکنند، بخشی از حیاط محل اجلاس سران، با هزینههای سنگین، مسقف شده و غرفههای متعددی بهصورت خیمهای ایجاد شده بود. اما اکثر مدعوین بعد از روز اول و برخی نیز در روز دوم به شهرستانهای خود رفتند و از نمایشگاه دیدن نکردند، بهطوری که در روز آخر اعلام عمومی شد و در واقع از عموم خواستند از این نمایشگاه بازدید کنند. برای این همایش 1395 نفر دعوت شده بودند و مسئولان همایش رسما اعلام کردند که برای برگزاری آن یک میلیارد و 400 میلیون تومان هزینه شده است؛ اگرچه آمار غیررسمی بهمراتب بالاتر بود. من نمیدانم واقعا نتیجه این همایش چه بود. شاید باور نکنید هنوز هزینه بلیت رفت و برگشت برخی از مدعوین همایش سرمایه گذاری که در شیراز برگزار شد، پرداخت نشده است. اخیرا ایمیلی از سوی آقای (ا-م)، یکی از ایرانیان وفادار به نظام و فعال برایم رسید که با گلایه نوشته بود: «به ما گفتند بلیت را خودتان بخرید، ما در تهران هزینهاش را میدهیم، اما در ایران گفتند چون هنوز استانداری فارس هزینه بلیت را نداده بعدا پرداخت میکنیم و هنوز هم پرداخت نشده است.»
گروهی بر این عقیدهاند که شورای عالی ایرانیان، در انتصاب مدیران دیگر دستگاهها هم دخالت میکند. آیا این موضوع از نظر جنابعالی صحت دارد؟
بله، شورای عالی ایرانیان مقیم خارج از کشور بهدلیل اینکه مدیران کل امور ایرانیان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و وزارت امورخارجه باید با برنامههای آنها هماهنگ باشند، در تعیین این مدیران اعمالنظر میکند. البته تا زمانیکه آقای مصطفوی رییس سازمان بودند زیربار این مسأله نرفتند.
پیشنهاد شما برای برقراری تعامل بیشتر و بهتر با ایرانیان خارج از کشور چیست؟
من امروز در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیستم، اما معتقدم باید بودجه شورای عالی ایرانیان به این سازمان داده شود و وظایف این شورا در تعامل با ایرانیان نیز به عهده سازمان قرار گیرد. معمولا بودجه اختصاص یافته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ناچیز است و انجام فعالیت حدود هفتاد رایزنی فرهنگی در خارج از کشور با مشکل مواجه است. البته لازم است سازمان به لحاظ نیروی انسانی نیز تقویت شود و سفارتخانهها نیز نظارت عالیه داشته باشند. در این صورت میتوان تعاملات مثبت و هدفمند با ایرانیان را طراحی کرد و به نتیجه مطلوب رسید. در مجموع اعمال یک مدیریت واحد بر فعالیتهای فرهنگی در خارج از کشور، اختصاص بودجه واحد یا تجمیع اعتبارات و تقویت نیروی انسانی برای تحقق اهداف فرهنگی بینالمللی کارساز خواهد بود. این گام بلند و ارزشمندی است که دولت و مجلس میتوانند موجبات عملی شدن آن را فراهم کنند.
---------------------------------------------
http://www.panjerehweekly.ir/1390/2/29/MainPaper/91/Page/10/ هفته نامه پنجره شماره 91
نظر شما