مخاطبین کارهای امیرحسین مدرس، او را چند بعدی میدانند که در زمینههای مختلف ادب و هنر مثل شعر و خوانندگی و بازیگری و اجرا و... حضو پررنگ و موفقی داشته است.
آقای مدرس خود شما در مورد فعالیتهایتان چه نظری دارید؟
اینها همه شاخههای یک درخت هستند و چیزهای فاصلهدار و منفکی از هم نیستند. به عبارتی تمام هنرهایی که بنده به نوعی به آنها پرداختهام در ارتباط تنگاتنگی با هم قرار دارند. همان طور که گفتم مثل این است که فرهنگ و ادب و هنر یک درخت است با شاخههای مختلف که البته این شاخهها میوهها و ثمرات مختلف ندارند که مثلاً یکی گلابی بدهد یکی سیب و یکی نارنگی. بلکه همه یک بار و میوه یکسان دارند. با این پیش فرض، بله من کسی هستم که در شاخههای مختلف و به عبارت بهتر حوزههای مختلف هنر و ادب، در حد بضاعت خودم کار انجام دادم و طبیعتاً کیفیت آنها را هم باید مخاطب تشخیص بدهد.
در میان کارهای شما تعداد قابل توجهی هم کارهای مذهبی وجود دارد. فعالیتها آیینی برای شما مثل سایر کارها هستند یا با نگاه خاص و برنامه ویژه به سراغشان میروید؟
اتفاقی که نیست، که به قول معروف گفت: «بار خورد ما هم اومدیم!!» نه، من به دلیل علاقهای که به حوزه ادبیات و هنر آیینی دارم، بخشی از موهبتی را که خداوند در اختیار گذاشته، صرف اینگونه کارها کردهام. منتها به طور خاص رویاین جنس کارها متمرکز نشدم. اما نکته مهم اینجاست که با نگاه پویا و متعال به سراغ هنر و ادبیات آیینی رفتهام. مثلاً اگر وارد موسیقی آیینی شدم، در عین توجه به سنتها و وفاداری به آنها، بهترین امکانات روز مثل موسیقی الکترونیک و افکت را در اختیار گرفتم تا کار مناسب تری را ارائه کنم. و این اعتقاد من است که نباید این آداب و رسوم سنتی را بگذاریم در گنجه و بخواهم دست نخورده باقی بمانند. نه، میشود از تکنولوژی روز هم استفاده کرد و درعین حال به آن آداب هم پایبند ماند.
درآثاری که مستقیم با مفاهیم آیینی و دینی روبهرو هستیم، چه حس و حالی برای مجردی کار وجود دارد؟ اصلاً تفاوتها با سایر فعالیتهای ادبی و هنری ملموس هستند؟
وقتی مثلاً من در کاری مثل تئاتر «خورشید کاروان» حضور پیدامی کنم، طبیعتاً نیت من، کار من و همین نفس کشیدن من درآن فضای ویژه با سایر کارها متفاوت خواهد بود چرا که در واقع این کار بازسازی بخشی از تاریخ است پس از واقعه عاشورا. جایی از تخیل خبری نیست و همه چیز بر اساس مستندات ترسیم شده است. به طبع در چنین محیطی همان حس و حالی به انسان دست میدهد که وقتی مثلاً در ایام محرم در یک حسینیه وارد میشد. در این حالت روح و احساس شما بیاختیار گرایش پیدا میکند به سمت همان مفاهیم و موضوعاتی که آن حسینیه برایش بنا شده است. در کار مختص به اهل بیت(ع) هم همین جریان بر روح و احساس و نیت هنرمند حاکم میشود.
بد نیست مروری کنیم بر دوران کودکی و نوجوانی شما. وقتی که شاید اصلاً فکر نمیکردید روزی بتوانید از راههای مختلف و در شاخههای گوناگون ادب و هتر ارادت خود را به امام حسین (ع)نشان بدهید. از اولین مواجهههای خودتان با داستان عاشورا و شخصیتی به نام امام حسین(ع) بگویید.
این مواجهه و شناخت برمی گردد به دوران قبل از انقلاب. من در بهمن سال 1357 حدود! 8-9 ساله بودم و خاطرات کاملاً روشنی از آن دوران دارم. حتی ایام خردسالیام را به یاد دارم که در بازار تهران و مسجد بزازها درمراسم عزاداری شرکت میکردم. سیل جمعیت عزادارن که در صحن و شبستان مسجد جمع میشدند و شور و حالی که بر آن برنامهها حاکم بود دقیق یادم هست.
در منطقه مرکزی تهران «آبمنگل» مراسمی که در خانه سیدها برگزار میشد به خاطر دارم. و از همه مهمتر حسینیه مرحوم«پنبهچی» در چهارراه دروازه دولاب. چون منزل و حسینیه دایی مادرم بود. اغلب محرمها کودکی و نوجوانی من دراین حسینیه گذشته است و از مکان مهمتر، افرادی بودند که امروزه اکثر آنها در قید حیات نیستند. مرحوم حاج شیخرضا سراج که امروزه خیلی از سخنرانان پیر و جوان از ایشان نقل قولهایی را میآورند، جزء کسانی بود که من هم به اندازه سن خودم همین نقل قولها را با گوش خودم شنیدم. و البته چقدر سخت است که امروز فضاهایی دیگر در هیئتها میبینیم.
چند وقت است که مجری برنامه صندلی داغ شدهاید. برای خودت هم صندلی داغ برگزار میکنی؟
البته این برنامه برخلاف اسمش چندان چالشی و سختگیرانه نیست، اما به معنایی که شما مدنظر دارید مثل خیلیهای دیگر دقایقی قبل از خواب تصاویر روز را مرور می کنم و خیلی اوقات کسی که مقابلم روی صندلی نشسته است یعنی وجدانم احساس داغی میکند. البته این خیلی با آنچه عرفا مراقبه و محاسبه میخوانند فاصله دارد. اما به هر حال گفتار و کردار روزم را مرور میکنم.
58301
نظر شما