۰ نفر
۱۱ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۷:۳۴

مفهوم «راه» در زبان فارسی و معادل آن، اگر نگوییم در تمام زبان‌ها، دست‌کم در بسیاری از زبان‌های رایج جهان در گذشته و حال، به کوتاه‌ترین، مطمئن‌ترین و بهترین امکان دستیابی به مقصد یا مقصود اطلاق می‌شده و می‌شود.1

 به همین دلیل، علاوه بر آنکه برای رسیدن به مقاصد زمینی و دریایی همواره راه‌هایی کشف و ترسیم می‌شد، نیل به هر مقصود مادی یا معنوی هم «راه»ی داشت که به آن «روش» نیز می‌گفتند و گاه توأمان - راه و روش - به کار می‌بردند2.

اما چرا دو واژه‌ ناهمگون ‌‍‍‍‍‌‌‌‌‌‌‌‌راه و روش دارای یک معنا شده‌اند، در حالی‌که «راه» بر امر ساکنی همچون «مسیر» دلالت می‌کند و «روش» به رفتن، یعنی حرکت؟

شاید علت آن باشد که «راه» صرفا بستر حرکت نیست؛ بلکه فرازونشیب و چرخش‌های آن، نوع و کم و کیف حرکت را نیز تعیین می‌کند. چه همواره نوع رفتن یا «روش» هر رهروی، تابع پیچ‌و‌خم و پست‌و‌بلندی راهی است که فراروی او قرار دارد. 

تو پای به ره در نه و خود هیچ مگوی / خود راه بگویدت که چون باید رفت

آنان که کوه‌ها و در‌و‌دشت‌ها را برای نیل به مقصد و مقصودی خاص درنوردیدند و آنان که به همین منظور دل به دریا زدند و در جهت رودها یا خلاف مسیر راندند، برحسب نوع راهی که انتخاب کردند، روش ویژه‌ای را گردن نهادند.

کسانی هم که در شرق و غرب عالم، پیرامون خویش را وجب‌به‌وجب در جست‌و‌جوی راه‌های تازه‌ای برای زندگی بهتر کاویدند و گام‌به‌گام پیش رفتند، در پنج مسیر گوناگون خاکی، آبی و خاکی-آبی با یکدیگر تلاقی کردند و با روش‌هایی متفاوت به دستاوردهای مشترکی نایل شدند که دستمایه قرن‌ها ارتباط مسالمت‌آمیز انسان با انسان و انسان با طبیعت شد. آنچه موجب پیدایش و پیمودن این راه‌های طولانی دو‌سویه شد و آن را چنان هموار کرد که به جاده‌‌ ابریشم شهرت یافت و رهاورد لطیف آن، بر تن هر نازنینی، یا دوش هر قدرقدرتی نشست، این بود که رومی، ‌دیبای خود را به حلب آورد تا با آبگینه‌ بی‌رقیب آن مبادله کند؛ اما در آنجا گوگرد پارسی را دید و به هوای خرید آن به پارس آمد. در اینجا نیز فولاد ناب هندی را یافت و رخت سفر به هند کشید و در هند بود که علاوه بر ادویه‌ هندی، کاسه و ابریشم چینی را شناخت و راه خود را به سوی آن خطه پیمود. چینی هم به هوای ادویه به هند و سغد برآمد و از آنجا مسیر رومی را به‌طور معکوس طی کرد تا به رم رسید3.

این جست‌و‌جوی مستمر، چهار جاده زمینی را فراروی رهروان گشود که در برخی از آن‌ها علاوه بر گذر از خشکی، عبور از رودخانه‌ها نیز ضروری بود. جاده پنجمی ‌نیز از اقیانوس آرام به اقیانوس هند و از آنجا به خلیج فارس و دریای سرخ و نیز از طریق دماغه‌ امید نیک به اقیانوس اطلس و از آنجا به مدیترانه پیوست. این همه را «راه ابریشم» می‌خواندند که شمالی‌ترین آن‌ها از چین آغاز می‌شد و پس از سپری کردن ترکستان، از فراز دریای قزوین4 می‌گذشت و با عبور از مناطق روس‌نشین و سایر نقاط متعلق به اقوام اسلاوی دیگر، به شرق اروپا می‌رسید و تا رم ادامه می‌یافت. دومین راه، با همان مسیر آغازین، از ساحل جنوبی دریای قزوین، شمال ایران کنونی، عبور می‌کرد و از طریق قفقاز یا آسیای صغیر، آناتولی، به سواحل دریای سیاه و از آنجا به قسطنطنیه و نهایتا رم ختم می‌شد. سومین راه نیز با آغاز مسیری مشابه، از نقاط مرکزی ایران می‌گذشت و از راه عراق به سوریه می‌رسید و سپس به قسطنطنیه، رم، مصر و سرزمین‌های شمال آفریقا می‌انجامید. چهارمین راه، باز با همان مسیر آغازین از نیمه‌ جنوبی ایران می‌گذشت و با ورود به جنوب عراق، به همان مقاصد منتهی می‌شد. اما راه پنجم که دریایی بود، از بنادر کانتون و شانگهای در چین آغاز می‌شد و پس از عبور از سواحل هند، عمدتا در بنادر خلیج فارس به چهارمین جاده‌ خشکی ملحق می‌شد و بخش دیگر آن، چنان‌که گفته شد، به دریای سرخ یا با دور زدن آفریقا از طریق دماغه امید نیک، به مدیترانه می‌رسید.

مبادلاتی که در طول راه ابریشم صورت می‌گرفت عمدتا اقتصادی بود و به کالاهای کشاورزی، صنعتی، دستی و معدنی تعلق داشت، اما داد‌و‌ستدهای اقوام مختلف، صرفا به این حوزه خاص محدود نمی‌شد؛ بلکه تبادلات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز دستاورد این طی طریق طولانی و مداوم بود که هرگز نباید از دید یک پژوهشگر تیزبین مخفی بماند. تبلیغات مذهبی و مباحث فلسفی و کلامی، شایع‌ترین نوع مبادلات فرهنگی در مسیر طولانی این راه بود؛ آن‌سان که آئین‌های بودا، مانی، اسلام و مسیحیت از همین راه، سرزمین‌های بسیاری را درنوردیدند. هیئت‌های سیاسی هم غالبا همان بازرگانانی بودند که علاوه بر شغل ظاهری و اصلی خود، پیام‌های شفاهی یا نامه‌های پادشاهان و حکام مناطق دور و نزدیک را به یکدیگر می‌رسانیدند. این پیام‌های شفاهی یا کتبی که همواره دوستانه بود5، علاوه بر حسن روابط دوجانبه و گاه وحدت عمل سیاسی و نظامی طرفین، موجب رونق کار‌و‌بار تاجرانی می‌شد که چنین وظیفه خطیری را عهده‌دار می‌شدند. اما رایج‌ترین فعالیت سیاسی در جوار رفت‌و‌آمدهای بازرگانی، که از دیرباز تا کنون نیز مرسوم و متداول مانده است، جاسوسی وکسب اطلاعات مورد نیاز دولت متبوع، از کشور یا کشورهای محل تردد و توقف بود که غالبا در پیوند با عناصر مخالف سیاسی و بیشتر، اقلیت‌های قومی ‌و مذهبی هر کشور صورت می‌پذیرفت.

اما در کنار تمام این فعل‌و‌انفعالات مثبت و منفی، تبادلات اجتماعی به‌صورت ازدواج اقوام گوناگون با یکدیگر و مهاجرت‌های گروهی مسالمت‌آمیز یا بعضا اجباری، همواره جریان داشته که غالبا داستان‌ها و افسانه‌های مهیجی را در ادبیات فولکلوریک ملل مربوط پدید آورده است.

از این رو، آنچه در این طی طریق ممتد در زمان و مکان، صورت می‌پذیرفت، فقط راه سپردن برای رسیدن به مقصد خرید و فروش کالا نبود؛ بلکه نیل به معرفت و دانشی فراتر از وضع موجود، مقصود حقیقی رهروان راه ابریشم به شمار می‌رفت. اینکه کسب معرفت و دانش در حوزه‌ دین و فلسفه و علم، از روی دردمندی یا کنجکاوی نظری بوده است، یا برخاسته از اغراض سیاسی و اقتصادی و انگیزه‌‌‌های قومی، چندان خللی در اصل موضوع ایجاد نمی‌کند. در تمام این موارد، حاصل طبیعی این مناسبات چند جانبه، دستیابی به «راه ‌و ‌روش»‌های جدیدی برای اندیشیدن و زندگی کردن بود؛ چنان‌که اسلام را در آسیای مرکزی و چین و جزایر دوردست اقیانوسیه گسترش داد و هنر و نگارگری ایرانی را همراه با مانویت به چین برد و پس از چندین سال با شکل و شمایلی دیگر به ایران بازگردانید.

بنابراین، باید این پرسش جدی را مطرح کرد که آیا معتقدات مذهبی، که نه فقط نگاهی جدید به هستی و جهان و انسان را اقتضا می‌کند، بلکه دستورالعمل جدیدی از بایدها و نبایدها و معیار نوینی برای گزینش بهترین‌ها و بدترین‌ها ارائه می‌دهد، در کم‌و‌کیف روابط اقتصادی بین جوامع گذشته و حال، و بیشتر در عهد کهن که دوران حاکمیت اعتقادات دینی بود، تاثیرگذار نبوده است؟ و آیا گرایش‌های سیاسی که خواه‌و‌ناخواه دو خطه‌ سفید و سیاه از دوستان و دشمنان ترسیم می‌کند، هیچ تغییری در روند مناسبات اقتصادی اقوام پدید نمی‌آورده است؟ اختلاط و آمیزش نژادی اقوام و مهاجرت‌های آنان هم طبعا جای خاص خود را دارد.

این همه، در تقابل آشکار با رویکردهای تخصصی رایجی قرار می‌گیرد که به‌ویژه پژوهشگران جوان را به تحلیل‌های انتزاعی در باب مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وا‌می‌دارد؛ غافل از آنکه هیچ یک از این دست پژوهش‌ها، هر چند موجه و منطقی بنمایند و ساده‌دلانه صفت «علمی» بر خود ببندند، مقتضی ارائه یک راه‌حل «عملی» برای مشکلات موجود در هر کدام از ساحت‌های یاد شده نیستند. پس آیا بهتر نیست که هم‌زمان با جست‌و‌جو و کندوکاو در راه ابریشم دریایی، به راه‌های ابریشم زمینی نیز، که مکمل و گاه جایگزین آن بودند، بیندیشیم و بار رهروان این راه‌ها را صرفا بر پشت شتر و قاطر یا در انبار کشتی‌ها نینگاریم و سود و زیان آن‌ها را هم فقط در درهم و دینار محدود نکنیم و در یک کلمه، انسان و تاریخ او را «به شیء» و مناسبات کمی‌ و ریاضی آن با جهان، برای «مهندسی فرهنگی» تبدیل نکنیم؟برآوردن این آرزو نیز راه افتادن در مسیر شرق و غرب و تجربه‌ شیرینی‌ها و تلخی‌های سفر را می‌طلبد. این، تازه تمهید مقدمه‌ای برای آغاز سفرهای معنوی چهارگانه‌ای است که ملاصدرا حکمت خود را در مسیر آن معرفی کرده است:

«پس چرا در زمین سیر نمی‌کنند تا دارای دل‌هایی شوند که با آن درک کنند و گوش‌هایی که با آن بشنوند . . . ؟»6.

کتابی که فرارو داریم، ثمره تلاشی است که رهروانی دردمند و جستجوگر با همتی بلند و صبری جمیل و توکلی راسخ، در طی طریقی چنین داشته‌اند‌.

 گروهی فاضل و کوشا و آگاه به مسائل حساس جهان و منطقه با برخورداری از تجربیات کارآمد خود، با مدیریت شایسته جوان فرهیخته‌ای چون دکتر محمد حیدری، دبیرخانه‌ دائمی همایش خلیج فارس را برای پژوهش علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی راه ابریشم دریایی بنیاد نهادند.

اینان بر خلاف روال رایج در بسیاری از همایش‌های متداول، مدت مدیدی را به هم‌اندیشی و برنامه‌ریزی و کسب نظر این و آن گذرانیدند و پس از حصول قطعیت، به توجیه افراد حقیقی و حقوقی ذی‌ربط پرداختند. سپس با اخذ موافقت و حتی جلب مشارکت ایشان، موضوع همایش را در سطح داخلی و خارجی مطرح کردند و برای گردآوری نظریات  پژوهشگران، فراخوان مقاله کردند. ده‌ها داوطلب خبره از داخل و خارج کشور، از صاحب‌منصبان بلندپایه گرفته تا محققان و اساتید دانشگاه‌ها، به این کوشش تحسین‌برانگیز پیوستند و مقالات تحقیقی خویش را به دبیرخانه ارسال کردند.

زمان نزدیک ‌شده بود و هنوز متاسفانه از حامیان و شرکای توانگر بخش عمومی، جز وعده‌ مکرر و آرزوی موفقیت روز‌افزون چیزی حاصل نشده بود. ظاهرا کمتر کسی اهمیت این گام بلند و تاریخی را دست‌کم در حد چراغانی سر‌در ادارات عریض و طویل خود برآورد می‌کرد. لذا آنچه هزینه شد، از کیسه‌ فتوت همین جوانان غیرتمند بود. موسسه‌ فرهنگی اکو نیز هر آنچه از اعتبار فرهنگی خود داشت، در طبق اخلاص نهاد تا حمایت برخی دیگر از دست‌اندرکاران امور فرهنگی و استراتژیک کشور را برای تحقق این مهم جلب کند.

خوشبختانه، با لبیک چندی از فرزانگان متصدی امور ملک و ملت، به‌ویژه شادروان دکتر محمد هنردوست قائم مقام فقید سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و مدیر عامل محترم آن سازمان و همکاران متعهد ایشان، این آرزو جامه‌ عمل پوشید.

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر / آری  شود ولیک به خون جگر شود!

این فرجام فرخنده را به جامعه علمی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی کشور و به‌ویژه مدیر دردمند و دست‌اندرکاران کوشنده‌ دبیرخانه‌ همایش تبریک می‌گویم و مزید توفیقات ایشان را در تعالی میهن عزیز اسلامی از درگاه پروردگار منان مسئلت دارم7.

 

* عنوان مطلب برگرفته از مقدمه بر کتابی است که هرگز انتشار نیافت.

1. «طریق» در عربی، way در انگلیسی، weg در آلمانی و voie در فرانسه چنین‌اند.

2. این معنا را نبایستی با مباحث متدولوژی در دوره‌ معاصر خلط کرد.

3. با اشاره به داستان معروف سعدی در گلستان، باب «در فضیلت قناعت»

4. نام بین‌المللی بزرگ‌ترین دریاچه جهان است که در کشور ما به خطا «دریای خزر» نام گرفته و به قومی یهودی و ازبین رفته -خزرها- نسبت داده می‌شود. در حالی که تمام کشورهای عرب‌زبان آن را «بحر قزوین» و سایر کشورهای جهان نیز Caspian See یعنی همان دریای قزوین می‌خوانند. جا دارد که ما نیز از این بذل‌و‌بخشش بی‌جا دست برداریم و هماهنگ با تمام کشورهای جهان، آن را دریای قزوین بنامیم.

5. پیام‌های خصومت‌آمیز و تهدید‌کننده معمولا توسط «سفیر» مخصوص ارسال می‌شد.

6. قرآن مجید، سوره‌ حج، آیه‌ 46

7. علیرغم خوش‌بینی نگارنده و دست اندرکاران دبیرخانه، همایش مزبور به دلیلی نظیر آنچه گفته شد، نهایتا برگزار نشد.

کد خبر 16144

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • صادق IR ۰۹:۴۲ - ۱۳۸۸/۰۶/۱۱
    0 1
    این اولین مقاله درباره راه ابریشم بود که تا تهش رو خوندم. پاینده باشید.