اول
استعفای سه عضو دیگر اتحادیه تهیه کنندگان نشان از آن دارد که آنچه در این "نهاد دولت ساخته" می گذرد مورد تایید اعضای آن نیست و بحرانی قابل پیش بینی گریبان آنان را گرفت.
به عبارات و کلماتی که در نامه های استعفای آقایان علی اکبرثقفی، جواد نوروز بیگی و محمد علی نجفی و توضیحات رسانه ای پس از آن آمده دقت کنید تا بدانید در اردوگاه حاکمان سینما چه خبر است: "بداخلاقی، خاستگاه شخصی و سینمایی، هیچ دقتی بر ادبیاتشان نمیکنند، انتقام گیری، پنبه زدن، دامن زدن به اختلافات، سرمایه نادرست، جهل، آسان پذیری و ابتذال، کمر به قتل ذوق و فرهنگ بستن و داد خواهی اخلاق، نمود بیاخلاقی، به دنبال منفعت خویش، تبعیض و خود محوری اولین دغدغهشان است، نگاههای ناعادلانه به سینما و سایر صنوف و همکاران، تعیین تکلیف برای همکاران، دست به دامان دولت آویختن، قبای خود را به سیاست آلودن و....."
پیش از این نیز یک عضو دیگر اتحادیه "به هزار و یک دلیل" از این تشکل استعفا داد و حتی پس از کشیده شدن نازش هم حاضر به بازگشت نشد!
به هرحال بیرون آمدن از اردوگاه گروه حاکم، آن هم در شرایطی که هر روز عرصه را بر طرف مقابل تنگ تر می کنند، شجاعت می خواهد. محروم ساختن خود ازتسهیلات وامکاناتی که از ماندن در این اردوگاه ممکن است نصیب شود (یا حداقل دریغ نشود) هم حرکت شجاعانه و شرافتمندانه ای است. در شرایطی که ریاکاری و بی اخلاقی و فرصت طلبی و تزویر دارد سینما را می بلعد، خوشبختانه هنوز می شود شرافت و شجاعت را سراغ کرد و به وجدان های بیدار دل خوش داشت.
گرچه سخنگوی شورای صنفی نمایش – با ادبیاتی مورد پسند این روزهای معاونت سینمایی- این ماجرا را نمایشنامه بخواند و مستعفیان را بازیگر، ولی به هر حال نه این آدم ها آدم های کوچکی هستند که بشود به همین راحتی آنها را آلت دست خواند، نه بدون دعوت و بدون رای آوردن به عضویت شورای مرکزی این اتحادیه در آمدند و نه آقای سخنگو آنقدر کارشناس به حساب می آید که مهره سوخته را از نسوخته درست تشخیص دهد. به هرحال بعضی مهره های سوخته بعد از چندین و چند سال دوری از سینما ناگهان سر رسیدند و شدند رییس فلان مرکز و معاون این جا و مدیرکل آن جا و عضو فلان شورا و سخنگوی بهمان شورا. نه؟
دوم
شخصی که ظاهرا مشاور اجرایی معاون سینمایی است ولی سابقه سینمایی اش بر همگان پوشیده است - یا لااقل من پیشینه ای از ایشان سراغ ندارم- گهگاه با ادبیاتی که در مجموعه معاونت، ارزش به حساب می آید، سخنانی می گوید و فضل افشانی می کند.
او چندی پیش به تشریح جریان فاشیستی حاکم بر سینما پرداخته و این جریان را عامل انحراف محتوایی در سینما دانسته بود. از فرمایشات ایشان است: "این جریان مارک سوسیالیستی دارند، سکولارند،تفکرات لیبرالی دارند و صد درصد معتقد به تفکرات اختلاف طبقاتی اند و به طبقه بندی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی معتقدند و خودشان را از هر لحاظ بالانشین می دانند". ایشان آنچنان علاقه وافری به "جریان" جریان شناسی نشان می دهد که آدم فکر می کند لحظاتی بعد باید حساب همه "جریان های دیگر" را هم یکسره کند از جمله جریان معروف به "انحرافی". بد نبود این حضرت کمی هم درباب "جریان انحرافی" داد سخن می داد تا مرز آدم ها و مقامات بالادستی ایشان با "هر جریانی" شفاف و روشن شود. وهم اوست که دم از شهید آوینی می زند وسایرین را به انحراف از تفکرات او متهم می کند ولی دقت نمی کند که محاسبه حدود سن وسال این مشاور جوان، با تاریخ شهادت شهید آوینی لبخند بر لب می نشاند.
به تازگی هم این فرد حمایت معاونت سینمایی از سایر «صنوف قانونی سینما» در نیمه دوم سال را وعده داده. سیاستی که در کنار ساخت صنوف موازی، در دستور کار معاونت سینمایی قرار گرفته. خودمانی اش می شود "تفرقه بینداز و حکومت کن".
جالب اینجاست که کلمه "قانون" به عنوان برگ برنده در حالی دائما ورد زبان معاونت سینمایی هاست که آنها هنوز نتوانسته اند به این سوال کلیدی پاسخ دهند که اگر خانه سینما و صنوفش تا این حد "غیر قانونی" اند چرا توسط قوه قضاییه با آنها و فعالیت هایشان برخورد نمی شود؟ مگر مملکت مجری قانون و قانونگذار و قوه قضاییه ندارد که قوانین را یک مشاور مجهول الحال باید به بقیه یادآوری کند؟
ولی در معاونت سینمایی فعلی کلمه قانون هم ملعبه منافع سیاسی قرار گرفته و هر تازه به دوران رسیده ای با آن بازی می کند.
نکته جالب تر اینکه این جوان گفته:" در برنامه ما، حمایت از صنوف بازیگران، مدیران تولید، فیلمبرداران و جلوههای ویژه اولویت دارد."
اینکه با چه ملاک و معیاری از این چند صنف نام برده شده و یا چه ویژگی مشترکی در این صنوف دیده شده خدا می داند، ولی هر چه هست، مشاور جوان، این اقدام را بر اساس یکی از برنامههای اصلی معاونت سینمایی یعنی"حمایت از بخش خصوصی و صنوف قانونی" دانسته است. او حمایت از صنوفی که پشتیبانی از تولید در سینما را برعهده دارند را هدف این طرح عنوان کرده وما تازه فهمیدیم که صنوفی مثل کارگردانان، فیلمنامه نویسان، تدوینگران، آهنگسازان، طراحان صحنه و کلی از صنوف دیگر یا کلا نقشی در تولید ندارند و یا اصلا غیر قانونی اند. گرچه بعید می دانم هیچیک از صنوف سینمایی علاقه ای به حمایت شدن از سوی معاونت سینمایی- آن هم در شرایط فعلی – داشته باشند.
او مدعی شده: "بسیاری از صنوف از انجام حداقل امورات صنفی عاجز هستند و برای تشکیل جلسات شورای مرکزی و تصمیمگیریها و انجام امور فرهنگی دفتر یا مکان ثابتی ندارند." من نمی دانم ایشان این همه عجز روسای خودشان را ول کرده و می خواهد به عجز صنوف سینمایی رسیدگی کند. دوست جوان! همبستگی و اقتدار مثالزدنی صنوف سینمایی در مقاطع گوناگون – حتی در سخت ترین شرایطی که برایشان به وجود آوردید- اثبات شده و همین اقتدار وپایمردی، خار چشم خیلی هاست. به راه انداختن چنین بازی حقیری میان صنوف سینمایی ایران پیشاپیش شکست خورده و رسواست. شک نکنید.
بعید می دانم این مشاور کم سن وسال وبی تجربه اصلا بتواند صنف را تعریف کند و حتی قادر به نام بردن از صنوف 29 گانه سینما باشد، اما این حرفها که "این صنوف، مجری اهداف و اغراض سیاسی یک سری افکار و تئوریهای ورشکسته هستند وعلیرغم ادعاهای مکرر و باطل هیچ گونه فعالیت و خروجی مثبت صنفی نداشته و ندارند. آنها با پیروی از تفکرات خود و حامیانشان خود را فراقانونی دانسته و تافته جدا بافته قلمداد میکنند و عناوین و القاب دهان پرکن به خود و مجموعههایشان نسبت میدهند" واقعا از دهان ایشان بسی بزرگتر است. آدم باید پایش را به قدر گلیمش دراز کند. توهین مستقیم به اینهمه هنرمند شریف که در قالب صنوف سینمایی فعالیت می کنند، آنقدر کثیف هست که نیاز به تودهنی محکمی داشته باشد.
اگر بزرگان خانه سینما این سخنان سخیف را به حق، لایق پاسخگویی ویا پیگرد قانونی نمی دانند، این فرد بداند که فضای رسانه این قدر بی در و پیکر نیست که هر که از راه رسید و از جایی قهر کرد بتواند تراوشات ذهن بیمار خود را بپراکند و از کسی پاسخ نشنود. پاسخ دادن به ادبیات توهین آمیز برخی دوستان کار دشواری نیست ولی گاهی سکوت در برابر برخی ترکتازی ها ظاهرا امر را بر دوستان مشتبه می کند.
اینکه مشاور جوان درفشانی کرده اند "این مجموعه افراد مطابق قوانین ومقررات جمهوری اسلامی ایران نه تشکل و نه صنف بوده و حتی برخی از آنها از حداقل اعتبار قانونی نیز برخوردار نیستند" هم انصافا حرف خنده داری است. واقعا در معاونت سینمایی برای رجز خوانی آدم وزین تری وجود ندارد؟ واقعا شاید هم وجود ندارد.
سوم
همکار محترم و معتدلمان، پژمان لشکریپور که معاون فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی است در اظهار نظری گفته: " باید هزینه دادخواهی برای آثار هنری بالا باشد تا هر فردی نتواند به سادگی ادعایی را مطرح کند، برای مدتها مطبوعات را به خود اختصاص دهد و به فضای هنری و رسانهای کشور شوک وارد کند"
حرف درستی است. موافقم. اما بهتر نبود پیش از آن می گفتیم: " باید هزینه سرقت آثار هنری بالا باشد تا هر فردی نتواند به سادگی ایده و طرح و فیلمنامه دیگری را سرقت کند و....." ؟
بهتر نیست ابتدا هزینه سرقت هنری را بالاتر ببریم تا سارقین سابقه دارهنرمند هم نتوانند به سادگی ایده ها و نوشته های دیگران را به سرقت ببرند و بعد هم ککشان نگزد تا سرقت بعدی؟ آیا بهتر نیست برای کسانی که تعدد سرقت دارند، و پرونده شان پر از نقاط سیاه است، محرومیتی قانونی در نظر گرفته شود. آن هم در این معاونت سینمایی قانون مدار؟
این درست که "طرح اقامه دعوا باید هزینهبر باشد که اگر فرد نتوانست ادعای خود را به اثبات برساند هزینهای گزاف را پرداخت نماید" ولی مگر در مواقعی که مدعی توانسته ادعای خود را ثابت کند، فرد سارق چه هزینه ای پرداخت کرده؟ آیا جز این است که هیچ هزینه قابل توجهی از سوی سارق پرداخت نشده و تازه سعی شده احترامش هم در جامعه سینمایی خدشه دار نشود. آیا نهاد های رسمی سینما برای بالا بردن هزینه سرقت هنری هم فکری کرده اند؟
کیوان کثیریان
کد خبر 167993
نظر شما