نیازی به توضیح اضافه نیست. این اصل دو نامه است؛ یادداشت منو چهر محمدی و پاسخ ضیا هاشمی به او. شیوه مواجهه این دو با هم را در نامههایشان میتوان از زوایای گوناگون کالبدشکافی و قیاس کرد. به هرحال دعوا کردن هم آداب خودش را دارد، پاسخ دادن هم آداب خودش را. از قدیم و ندیم داشته. دعوای آدمهای فرهنگی و یا مدعی فرهنگ هم حتما قواعد مشخصی دارد.
به انتخاب واژگان توجه کنید. به مراعات ادب و احترام و به میزان رعایت حقوق خواننده و اخلاق عمومی. به شیوه استفاده از طعنه و کنایه دقیق شوید.
به بخشهایی که بیجواب مانده دقت کنید. به بخشهایی که پاسخدهنده اضافه بر سازمان به آنها پرداخته، به موضوعیت و به عمومی و خصوصی بودن ادعاها و یا اطلاعات و قابلیت طرح در فضای رسانهای دقت کنید. به افعال سوم شخص جمع و دوم شخص مفرد توجه کنید و به بار حقوقی ادعاها و کلمات.
به شیوه استفاده از ضربالمثلها دقت کنید و به رعایت آموزههای اخلاقی و دینی در گفتار و نوشتار. میزان متانت آدمها و منش شان را مقایسه کنید. قضاوت کنید که افکار عمومی حق دارند نسبت به فرهنگ و ادبیات اهل فرهنگ مملکت چه قضاوتی داشته باشند.
آدم شرمنده میشود. امیدوارم خداوند عاقبت هیچکداممان را مانند برخی دوستان نکند که آدم سخت برای بعضیها نگران میشود. بعضی وقتها بعضی از ما آخرت خود را چه ارزان میفروشیم و در ازایش چه چیزی گیرمان میآید؟
نامه سیدضیا هاشمی در پاسخ به محمدی |
یادداشت منوچهر محمدی |
با خواندن اظهارات آقای منوچهر محمدی در یکی از روزنامههای سینمایی بسیار مفتخر شدم که منوچهر خان محمدی پس از سالها سایهنشینی و پشت پرده بودن، این بار بر آن شده تا از پس پرده بیرون آید تا حرفهای گذشته ما که چون پرده برافتد نمایان شود. حال که به امالتئوریسین رسیدیم و پدرخوانده معنوی پا از نهانخانه بیرون گذاشته و سر بیرون آورده، باعث مسرت است. |
------------------------------- |
{آقای محترم من بر سر حرفم هستم و از هیچ حرفی به جز تکواژهای تبری نجستم...}
{من تلاش بر تعامل و دلجویی کردم..} |
اظهارات نادمانه آقای سیدضیاء هاشمی رییس اتحادیه 2 مبنی بر عدول از اتهامات ناصوابی که علیه خانه سینما درباره ارتباط این خانه با فرقه انحرافی و دریافت پول از فرقه انحرافی و پولشویی در خانه سینما وارد کرده بود را همگان دیدند و شنیدند |
آقاجان تو که نه نشان از منوچهر شاهنامه داری نه به محمد منسوبی، از کجا گزارش دادگاه من و گفتههای من و قاضی را میدانی که میگویی همه میدانند
همه مردانگیات را که لاف نداشتناش را برمن زدی، بر خود بخوان و همه جزء جزء دادگاه را رسانهای کن تا من هم بدانم چه گذشته که من در دادگاه بوده، نفهمیدم و توی در دادگاه نبوده، میدانی.
درست فهمیدی اما نه از ترس قاضی و محکمه که از ترس خدا. خدا میداند همانگونه که تلاش بر دعوا میکنی، من سر بر مُهر مِهر نهادهام. اما تو که سالهاست در حاشیه میتازی، اکنون به استقبال دعوا رفتهای، بیآن که سمتی داشته باشی.
|
ای کاش آقای سیدضیاء هاشمی توضیح میدادند در جلسه رسیدگی دادگاه ایشان چه دفاعی و چه دلایلی از اتهاماتی که علیه خانه سینما داشتهاند به سمع و نظر قاضی رساندهاند ای کاش آقای سیدضیاء هاشمی اظهارات قاضی پرونده را هم که به ایشان چه نکاتی را گوشزد کردهاند ضمیمه اظهارات نادمانه خویش میکردند
|
-------------------------------
|
ای کاش هیئت مدیره اتحادیه 2 در صلاحیت چنین رئیسی که آبروی جمعی ایشان را در طبق حراج میگذارد و با یک عذرخواهی دنبال برگرداندن آبروی رفته است تجدید نظر مینمودند |
-------------------------------
|
ای کاش نگارنده متون آقای سیدضیاء هاشمی متوجه باشند دوست و شریک خود را به چه بیراههای میکشد |
مسئولان خانه سینما اگر خودشان حرف نمیزنند و عضو سخنگوی بدون حکمشان را به میدان فرستادهاند. آقای محترم من بر سر حرفم هستم و از هیچ حرفی به جز تکواژهای تبری نجستم، پس بدان من باز هم بر سر هل من مبارزهام هستم و همان که تو گفتی اگر حکم ثابت شود، انجام میدهم. سر و رویت را پاک کن که در این ایام مبارک از هول پر از حلیم شده و در دیگ حلیم افتادهای |
و اما مهمترین یادآوری خیرخواهانه به آقای سیدضیاء هاشمی جنابعالی در پاسخ آقای فرهاد توحیدی رییس هیأت مدیره خانه سینما مبنی بر شکایت قضایی از جنابعالی با ادبیاتی هل من مبارز در تاریخ 30/3/90 که با خبرگزاری ایسنا داشتید، فرمودید: «با افتخار به دادگاه خواهم آمد اگر شما درست گفتید من از سینما میروم» اظهارات اخیر شما گواه روشنی است که خانه سینما درست گفته |
{همه مردانگیات را که لاف نداشتناش را برمن زدی، بر خود بخوان و....} من از مسلمانی خود گریزان شدم که تو مسلمانیام را تائید کردهای. به همان خدایی که من و تو نمیشناسیماش که از آب گلآلود سینمای ایران داریم بهرهها برمیداریم و ترسمان بر این است که آب زلال شود تا همه منافعمان زیر سؤال رود، من تلاش بر تعامل و دلجویی کردم. {همان که تو گفتی اگر حکم ثابت شود، انجام میدهم}
|
جنابعالی از باب اینکه مسلمانید و به مردانگی خود را شهره میدانید، با همان شجاعت اعلام کنید کی از سینما خواهید رفت؟
|
اگر داعیه حضورت بر امور صنفی است، من که نیک میدانم تو غیر از خود، کسی را نمیبینی، اما اگر بخواهی در آتیه از گره تار روحانیت با پود فرش از سبزیها و دهرقمی شهرداری تا منارههای مسجدالاقصی از گره زدن اماکن متبرکه به ته ریشههای اعتراض مردم و از مزایدههای شهرداری و سینما و ارزهای هزینه شده برایت جملههایی خواهم ساخت تا دو سه فیلمنامه اقتباسی از آن فراهم کنی
و باز هم با ارتباطهای مخوفات با پشت سریهایت قلم به دستان و همه آنهایی که بیهزینه میخری و ارزشهایی که با هزینه میفروشی برایت بگویم. راستی با گالن چهار لیتری بنزین حوزه هنری و مارمولک چند جمله میتوان ساخت؟
|
------------------------------- |
میخواهی قراردادهایمان در ده سال گذشته یا بیست سال گذشته را از معاونت سینمایی استعلام نماییم؟! تا سپیدی و سیاهی بدنمان در کنار رودخانه نمایان شود که بدانیم زندگی را کداممان با چکهایمان به دوزخی بدل کردهایم به نام پردیس؛ و آگهی مزایده پردیس زندگی را چه کسی هدیه آورد؟! و ما چگونه در مزایده برنده شدیم. تو که همیشه برنده بودی و هستی و خواهی بود. چرا که در هر معاونت و دولتی نور چشمی بودهای و همیشه جزء لاینفک ارزشهای سیاسی که بر هر فعل و انفعال تور خود پهن کردهای و ماهی خود گرفتهای |
------------------------------- |
اما من برد به هر قیمتی را نمیخواهم و نمیخواستم. من دو پسر دارم و به حمدالله در هیچ شورایی دامادی ندارم که ضامن چکهایم شود. نه اهل شمشیریام نه برای مادیات استخاره میکنم و نه هیچ. میتوانستم جوابات را ندهم تا بر دلت بماند، اما دیدم یک بار که خود و عیار خود را نشان دادهای به این برکت هم که شده بیجوابت نگذارم تا همیشه خودت باشی دیگران را تهمت نزنی و جلو نفرستی. خدا آخر و عاقبتمان را مانند هم نکند. من فکر میکنم میتوان با هر اخراجی رستگار شد. من دوستی دارم از «حوزه علمیه شاهرود» اخراج شده باز هم خود را رستگار میداند |
------------------------------- |
نظر شما