اوایل دههی ۸۰بود که در کسوت معلمی پیرامون نهاد تازه تاسیس تلقیح مصنوعی و اجارهی رحم در دانشگاه و کانون وکلا ضمن ایراد مطالب در راستای ارائه ی راهکارهای فقهی _حقوقی در دفع و رفع چالش های پیشروی این نهاد تازه تاسیس حقوقی، فعالان سایر علوم ازجمله فعالان حوزه ی علوم انسانی،حوزوی و....را دعوت می کردم تا نسبت به پرسش ها و ابهامات اجرای چنین نهادهایی، ورود کرده با اجتهاد و پژوهش های مقتضی در کاهش تالی فساد و ابهامات ناشی از فرزند آوری از این طریق اهتمام ورزند.
واکنش ها و عکس العمل برخی حضار در جلسات سخنرانی و کارگاه های آموزشی حتی نسبت به تلفظ و ادای عباراتی چون رحم،لقاح ،اسپرم و....طوری بود که سعی میکردم حتی الامکان از تکرار این واژگان اجتناب کنم. سنگینی فضا طوری بود که نگاهم را از چشمان غضبانک و پیشیانی گره خورده از اخم و عصبانیت برخی مستعمین و مقامات شهری و استانی که مهمان مدعو جلسه بودند حذر می کردم،تا جایی که برای ارائه هر سخن و مطلبی راجع به مسائلی از این دست نیاز به مقدمه چینی و عذرخواهی مستمر داشتم .
اما امروز پس از گذشت دو دهه از طرح آن مباحث و چالشهایی که آن زمان پیرامون پیدا کردن راهکار حقوقی-فقهی برای انتساب نسبِ فرزندان حاصل از این شیوه ی بارداری و اجتهاد برای شناسایی مبانی شرعی و فقهی حکم عدم حرمت و استحلال چنین لقاحی که جامعه آن زمان خیلی دیر و سخت با آن کنار آمد ،در سده ۱۴ شمسی اگرچه قاطبه جامعه ،لقاح مصنوعی و اجاره رحم را راهکار مناسبی برای فرزندآوری و زدودن غم و اندوه عدم باردار شدن زنان و عقیمی مردان می دانند اما هنوز آن سوی میدان نوای غم انگیزی شنیده می شود که با دیدن آگهی های اجاره رحم ضرورت توجه به آن احساس می شود و این صدا چیزی نیست جز صدای زنگ خطر شکستن حرمتِ حفظ کرامت انسان!و تبعات روحی و روانی اعمال و اجرای چنین نهادهایی بدون تامین شرایط مناسب ،بر فرض رفع مشکلاتی که ممکن است برای فرزندان حاصل از این شیوه متولد شوند.
چندی پیش که در صدد رصد یادداشت های منتشر شده در خبرگزاری خبرآنلاین،سرگرم جستجو در فضای گوگل بودم با این آگهی مواجه شدم((اجاره ی رحم یک لیسانسه،دارای گواهی سلامت و عدم اعتیاد ۵۰۰ میلیون)) نمی دانم چه تعداد از مسئولین و مقامات نظام فرصت و حوصله دیدن و رصد کردن این دست پیام ها و یادداشت ها را دارند که ای کاش یک در هزار ایشان هر از گاهی ولو یک دقیقه در موتورهای جستجو عباراتی مانند فروش کلیه، اجاره رحم و امثالهم را جستجو می کردند، بلکه اندکی با اشکال متنوعی از رنج و درد مردمان این جامعه آشنا شده ،بلکه خونشان به جوش آمده،رگ غیرتشان باد کرده،به غرورشان برخورده لااقل در جهت خلاصی از این وضعیت رقت بار دست به کار شده ، در راستای شناسایی علت ودلیل انتشار چنین پیام هایی فکری عاجل و موثر کنند.
مسئولین محترم!هیچ فکر کرده اید در زندگی مردمان این سرزمین چه اتفاقی رخ داده که یک دختر جوان با تحصیلات عالیه حاضر می شود در ازای دریافت پول ، بخشی از بدنش را به اجاره دیگری دهد؟هیچ می دانید چنین بانویی ممکن است دچار چه تاملات روحی و روانی ناشی از این اقدام شود،آیا برای پیشگیری از آسیب های روانی چنین اقدامی فکر کرده اید؟ از تبعات و آثار رابطه عاطفی و احساسی که بانوان با جنین درون رحم خویش برقرار می کند و سپس قطع چنین ارتباطی اطلاع دارید؟ آیا اجاره ی رحم را صرفا یک معامله می دانید که اگر چنین است آیا برای آثار روحی و روانی چنین معامله ای فکر کرده اید؟آیا اساسا با مقوله ی تامل و تفکر در چنین موضوعاتی که با روح و روان مردمان این سرزمین ارتباط تنگاتنگ دارد آشنا هستید؟درد معیشت مردم را که به تحریم گره زده ،شاهد چاره جویی آن نیستیم، لااقل برای روح و روان ملت چاره ای بیاندیشید!
واضح و مبرهن است که این تاسیسِ تازه ی عالم حقوق و فرزندآوری امری پسندیده و آثار مثبت آن به مراتب بیشتر از تبعات منفی آن است ولو با این نگاه مطلق که اجاره رحم به صرف کسب درآمد است و لذا واجد تالی فساد چندان قابل اهمیتی نیست اما زمانی که چنین نهادی بدون شناسایی چالش های روحی و روانی این اتفاق و آسیب شناسی اجتماعی -فردی آن به یک جریان معمول و غالب تبدیل شود بلا تردید باید منتظر شنیدن و دیدن مشکلات و مصائبی برای بانوانی باشیم که بدون کمترین حمایت اجتماعی و حقوقی و به صرف رفع مشکلات مالی حاضر به چنین اقدامی شده اند.
در پایان خالی از فایده نیست که آرزو کنم کاش صدای زنگ خطر تبعات جبران ناپذیر عادی شدن انتشار آگهی اجاره ی رحم را بشنوید هرچند که امیدی به شنوا بودن گوش برخی حضرات ندارم که اگر گوشی برای شنیدن بود زنگ های خطر بیشماری در این مدت به صدا در آمده و شنیده نشده که به وقتش در هیبت برشمردن مصادیقی از نقض حقوق شهروندی و عدم توجه به ضرورت حفظ کرامت انسانی مثال هایی برایتان خواهم آورد ، بلکه احساس مسئولیت تان قلقلک شده فکری به حال این مردم کنید،تا به آن روز توجه شما را به بخشی از نامه ی امیر مومنان ع به قیس جلب می کنم که فرموده اند:
«حوزه فرمانرواییات طعمه تو نیست، بلکه امانتی است بر گردن تو و از تو خواستهاند که فرمانبردار کسی باشی که فراتر از توست. تو را نرسد که خود هرچه خواهی رعیت را فرمان دهی. یا خود را درگیر کاری بزرگ کنی، مگر آنکه دستوری به تو رسیده باشد. در دستان تو مالی است از اموال خداوند عزّ و جلّ و تو خزانهدار هستی تا آن را به من تسلیم کنی. امید است که من برای تو بدترین والیان نباشم. و السلام؛ وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ؛ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَةٍ؛ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّی تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ؛ وَ لَعَلِّی أَلَّا أَکُونَ شَرَّ وُلَاتِکَ لَکَ؛ وَ السَّلَام.» (نامه۵ نهجالبلاغه)
وکیل دادگستری شیراز
نظر شما