17 شهریور برابر با 8 سپتامبر روز جهانی سوادآموزی است. بر اساس آخرین آمار سازمان یونسکو ، در جهان 793 میلیون نفر بزرگسال، فاقد مهارتهای اولیه سوادآموزیاند و از هر سه نفر بیسواد دو نفر از آنها زن هستند. بیش از 67 میلیون کودک در رده سنی ابتدایی هنوز وارد مدرسه نشدهاند و 72 میلیون نوجوان در سن پایینتر از مدارس متوسطه نیز از حق هرگونه آموزش بیبهرهاند . افزایش آمار کودکان بازمانده از تحصیل خطر ایجاد نسل جدیدی از بیسوادان را افزایش میدهد. مهم ترین اقدام برای خشکاندن سرچشمه بیسوادی، توسعه تحصیلات عمومی به گونه ای است که هیچ کودکی از رفتن به مدرسه بازنماند و همه کودکان به صورت اجباری و رایگان تا پایان دوره عمومی تحصیل کنند. در صورتی که آموزش و پرورش به وظیفه خود یعنی تحت پوشش قرار دادن همه کودکان واجب التعلیم تا پایان دوره راهنمایی عمل نکند ، آموزش بزرگسالان منجر به ریشه کنی بیسوادی نخواهد شد. خانم ایرینا بوکوا مدیرکل یونسکو امسال در پیامی به مناسبت روز جهانی سوادآموزی ، بر ارتباط بین سوادآموزی و صلح تاکید کرد. در این پیام آمده است: «امروز من از دولتها، سازمانهای بینالمللی، جامعه مدنی و بخش خصوصی به اصرار درخواست میکنم که سوادآموزی را در اولویت سیاستهای خود قرار دهند به نحوی که کلیه افراد بتوانند ظرفیتهای خود را گسترش دهند و در شکل بخشی به جوامع پایدار، عدالتخواه و صلحطلب به طور فعال مشارکت داشته باشند».
به مناسبت روز جهانی نگاهی به وضعیت سوادآموزی در ایران می اندازیم. در حالی که مسئولان آموزش و پرورش وعده داده اند که تا 5 سال دیگر بیسوادی را در ایران ریشه کن کنند آمار بیسوادان همچنان نگران کننده است. به گفته علی باقرزاده رئیس سازمان نهضت سوادآموزی، 20 درصد افراد بالای 16 سال در ایران بیسوادند و کشور ما از این نظر بین کشورهای منطقه رتبه پانزدهم را دارد. همچنین ایران از نظرشاخص سواد در بین 136 کشور رتبه 86 را دارد. وجود 9 میلیون و 800 هزار بیسواد مطلق و خیل عظیم بازماندگان از تحصیل وضعیت نه چندان خوش آیندی را پیش چشم ما قرار میدهد.
پیکار با بیسوادی در ایران همزاد انقلاب مشروطه است. مهم ترین اتفاق ها در دوره قبل از انقلاب در زمینه مبارزه با بیسوادی را می توان در چند عنوان خلاصه کرد: بر اساس فرمان سال 1315 رضاشاه در مدارس ابتدایی کلاس های اکابر تشکیل شد. کلمه اکابر معادل عربی واژه بزرگسال است. همه کارکنان دولت و پیشه وران موظف به حضور در کلاس های اکابر شدند. تا سال 1320، حدود 470 هزار نفر از بزرگسالان با گذراندن دوره آموزشی دوساله خواندن و نوشتن یاد گرفتند. تشکیل سپاه دانش در سال 1341 اقدام مهم دیگری در زمینه مبارزه با بیسوادی بود. فارغالتحصیلان دوره متوسطه ابتدا یک دوره 4 ماهه تمرین های نظامی را میگذراندند و بقیه دوره دوساله سربازی را به عنوان آموزگار- سپاهی در روستاها خدمت می کردند. نخستین دوره سپاهیان دانش در اردیبهشتماه 1342، به روستاها فرستاده شدند. تا سال 1358بیست و هشت دوره از پسران و هجده دوره از دختران در این سپاه خدمت کردند که تعدادآنها به بیش از 100 هزار نفر رسید. بسیاری از سپاهیان دانش پس از پایان دوره سپاهیگری به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمدند . طرح سپاه دانش از سال 58 متوقف شد اما بعد از انقلاب به شکل محدودی با نام سرباز معلم در مناطق محروم به اجرا درآمد.
از دیگر اتفاقات مهم این دوره همکاری ایران با یونسکو برای ریشه کنی بیسوادی در جهان بود. به درخواست ایران در شهریورماه 1344، نخستین کنگره مبارزه با بیسوادی با سرپرستی یونسکو و میزبانی ایران، در تهران برگزار شد. ایران پیشنهاد داد که کشورهای جهان درصدی از بودجه نظامی سالانه خود را برای مبارزه جهانی با بیسوادی در اختیار یونسکو بگذارند. این پیشنهاد درکنگره تصویب شد و ایران به عنوان نخستین کشور، 700 هزار دلار از اعتبار نظامی سالانه خود را در اختیار یونسکو گذاشت. در این سال کمیته ملی پیکار با بیسوادی تشکیل شد. هدف این کمیته، مطابق اساسنامه آن، تعمیم آموزش و از میان بردن بیسوادی در ایران و به کار گیری همه نیروها و منابع انسانی و مالی کشور در راستای رسیدن به این هدف و نیز کمک به ایفای وظیفه ایران در کار مبارزه بینالمللی با بیسوادی بود. آخرین بار پیش از انقلاب اسلامی در سال 1355 سازمان جدیدی به نام جهاد ملی سوادآموزی شکل گرفت. شعار وهدف این سازمان ریشه کنی بیسوادی تا سال 1366 بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57، جهاد ملی سوادآموزی منحل شد. بر اساس آمارهای رسمی، میزان باسوادی جمعیت ده سال و بیشتر کشور در سالهای 1335، 1345، 1355 به ترتیب 15، 28 و 42 درصد بودهاست. نرخ سواد مناطق روستایی در این سالها به ترتیب 10، 15، 25 درصد است که نشان می دهد جمعیت شهری با سوادتر از جمعیت روستایی بوده است. هنگامی که در ۷ دی ۱۳۵۸ به دستور امام خمینی، نهضت سوادآموزی تشکیل شد، جمعیتی بالغ بر ۱۴ میلیون نفر بی سواد در کشور وجود داشت که حدود 51 درصد جمعیت بالای 6 سال کشور بودند. در این زمان ازهر دونفر ایرانی بالای 6 سال، یک نفر بیسواد بودند. در سال 65 تعداد باسوادان کشور به 62 درصد و در سال 75 به 79 درصد رسید. بر اساس سرشماری نفوس و مسکن که در سال 85 صورت گرفت،در گروه سنی بالای 6 سال، 9 میلیون و 800 هزار نفر یعنی 15.4 دهم درصد جمعیت کشور با خوداظهاری گفته اند که سواد خواندن و نوشتن ندارند. از این تعداد 4 میلیون و 800 هزار نفر در مناطق شهری و حدود 5 میلیون نفر نیز در روستاها ساکن بودهاند همچنین 6 میلیون و 200 هزار نفر از این افراد نیز زنان بودهاند. از این آمار که جدیدترین آمار کشور است می توان استنباط کرد که تعداد بیسوادان شهر و روستا تفاوت چشمگیری ندارند اما همچنان تعداد بیسوادان در میان زنان ایرانی بیش از مردان است. در میان جمعیت فعال کشور یعنی سنین 10 تا 49 سال تعداد بیسوادان 4 میلیون و 150 هزار نفر است که رقم بالایی به حساب می آید. بر اساس گزارشی که در سال 2010 میلادی منتشر شده است، در شاخص «نرخ بیسوادی» در بین 24 کشور منطقه ایران در رتبه 15 قرار دارد .همچنین در میان 139 کشوری که سند آموزش برای همه را امضا کرده و در این عرصه متعهد شدهاند ایران در رتبه 86 ایستاده است.
این آمارها برای کشوری که قرار است مطابق افق چشمانداز 1404 رتبه اول علمی و فناوری منطقه را تا 14 سال دیگر اخذ کند، نگران کننده است. رئیس سازمان نهضت سوادآموزی می گوید: «امروز دنیا سن بالای 15 سال را برای بررسی بیسوادی ملاک قرار میدهد که در این سطح بیش از 20 درصد جمعیت کشورمان بیسواد هستند». از سال تحصیلی جدید سازمان نهضت سوادآموزی در ادارات آموزش و پرورش ادغام خواهد شد و مقامات آموزش و پرورش متعهد شده اند که تا 5 سال دیگر بیسوادی را ریشه کن کنند. چنین هدفی بلندپروازانه است. تجربه قبل از انقلاب نشان داد که واگذاری آموزش بزرگسالان به آموزش و پرورش چندان موفقیت آمیز نبوده است. ریشه کنی بیسوادی قطعا بر توسعه و پیشرفت یک کشور اثر می گذارد، اما امروزه مفهوم سواد تغییر کرده است و شهروندان یک کشور برای حضور فعال در جامعه به چیزی بیش از خواندن و نوشتن و حساب کردن نیاز دارند. به همین دلیل مهارت کار با رایانه و دانستن یک زبان بین المللی از جمله استانداردهای جدید با سواد بودن است. علاوه بر این در کنار حدود 10 میلیون بیسواد، میلیونها شهروند کم سواد داریم که هیچگونه مهارتی نیاموخته اند و به عنوان کارگر ساده وارد بازار کار می شوند، وجود افراد کم سواد فاقد مهارت یکی از موانع توسعه است.
نظر شما