بدون تردید شرایط جنگی در هر جای دنیا به هم ریختگیها، کاستیها و ناهنجاریهای خاص خود را دارد اما مهم نحوه مواجهه با این شوکها بود که ما به عنوان یک نمونه ممتاز از رویکرد برنامهریزی شده از دوران گذار آن دوره را میتوانیم مورد مطالعه قرار دهیم.
در این زمینه طی تحقیقی، شخصاً برخی رکوردهای تکرار نشده از عملکرد اقتصادی دولت را در دوره جنگ جمعآوری کردهام که وقتی شرایط کشور را در آن لحاظ میکنیم مایه شگفتی میشود:
در شرایط جنگی در همه جای دنیا به دلایل گوناگون روندهای نقدینگی در کشور در معرض تحولات خیلی بزرگ قرار میگیرد و انتظار داریم بیسابقهترین میزانهای رشد نقدینگی را در سالهای جنگ تجربه کرده باشیم. اما آنچه شگفتانگیز است، این است که از سال 1353 تا امروز یعنی دوره 37 ساله گذشته پایینترین نرخ رشد نقدینگی تجربه شده در کشورمان مربوط به سال 1363 است و البته توجه دارید که سال 1363 چهارمین سال جنگ است. به گواه اسناد رسمی موجود در آن سال نرخ رشد نقدینگی 6 درصد بوده که این نرخ از 1353 تا امروز دیگر در تاریخ اقتصاد ایران تکرار نشده؛ عیناً شبیه این مسئله را میتوانید در رکورد مربوط به پایینترین نرخ تورم هم مشاهده کنید که از 1353 تا امروز پایینترین نرخ تورم تجربه شده در ایران مربوط به سال 1364 است که زیر 7 درصد رسیده؛ از سال 1353 تا امروز متوسط سالیانه واردات کشور در دوره جنگی پایینترین میزان متوسط واردات تجربه شده قبل و بعد از جنگ است.
بعضی از این رکوردها واقعاً شگفتانگیزتر است مثلاً سهم امور دفاعی در دوره 53-57 به طور متوسط 3/23 درصد کل هزینه های عمومی دولت بوده (یعنی در دوره صلح) این در حالی است که نسبت مزبور در دوره جنگ این میانگین به رقم 7/12 درصد رسیده است.
مؤلفه دیگری که شبیه معجزه به نظر میرسد تحولاتی است که در سهم امور اجتماعی در کل هزینههای دولت اتفاق افتاده به این معنا که گرچه متوسط سهم امور اجتماعی به کل هزینههای دولت در دوره 57-52 برابر بوده با 4/18 درصد این سهم در دوره جنگ به طور متوسط به 5/39 درصد رسیده یعنی بیش از دو برابر شده است. بدیهی است که سهم امور اجتماعی فقط در دولتهایی افزایش مییابد که تعهد جدی به مساله توسعه و ملاحظات دور مدت کشور دارند پرداختن به امور اجتماعی یعنی پرداختن به نظم کشور، به انباشت سرمایههای انسانی از طریق توجه جدی به آموزش و بهداشت و از این قبیل؛ در بحثهای متعارف در این زمینه گفته میشود در دوره جنگ کاملاً طبیعی است که انتظار داشته باشیم دولت اهتمام به این امور را به دلیل توجه به امور روزمره کاهش دهد، در حالی که در تجربه جنگ تحمیلی دقیقاً عکس آن اتفاق افتاده است.
مسئله شگفتانگیز دیگر به تحولات اندازه دولت و میزان دخالت دولت در اقتصاد مربوط میشود. گزارش پیوست شماره یک برنامه اول توسعه میگوید مجموع مداخلههای حاکمیتی و تصدیگرایانه دولت در سالهای 56 و 55 وقتی نسبتاش با تولید ناخالص داخلی سنجیده میشود، حدود 63 درصد را نشان میدهد یعنی از کل اقتصاد ایران در دوره صلح و در شرایط اوج شکوفایی اقتصادی حکومت پهلوی، 63 درصد سهم مداخلههای دولت بوده و 37 درصد سهم بخش خصوصی. این گزارش میگوید در پایان جنگ این نسبت 40 به 60 شده یعنی 40 درصد سهم کل مداخله دولت و 60 درصد سهم مداخله بخش خصوصی؛ یعنی یک دگرگونی بنیادی توسعهگرا، آن هم در شرایط جنگی.
از منظر اقتصاد سیاسی بسیار ارزش واکاوی دارد که ببینیم مدیریت اقتصادی کشور از 1368 به بعد در حالی که در شعارهای خود ارزیابی میکرده میزان مداخله 40 درصدی دولت در شرایط جنگی، بسیار زیاد است و با اجرای برنامه تعدیل ساختاری سعی در کاهش آن داشتند اما اثر عملی آن این بوده که از 1371 تا امروز این نسبت در اقتصاد ایران هرگز از 60 درصد پایین نیامده و در سالهای 88 و 89 از مرز 80 درصد هم عبور کرده است. باید این را مورد واکاوی قرار داد که این چه الگویی از رابطه متقابل دولت و بخش خصوصی است که در شرایط جنگی بخش خصوصی در این سطح اعتماد میکند و در حالی که در سالهای صلح دیگر چنین اعتمادی مشاهده نمیشود و ما به اسم خصوصیسازی و آزادسازی، عملاً از میدان به در کردن بخش خصوصی مولد را مشاهده کردهایم!!
یکی دیگر از بزرگترین شگفتیها این است که بالاترین نرخ رشد سرمایهگذاری خصوصی در 40 سال گذشته ایران متعلق به سال 1362، یعنی 3 سال پس از شروع جنگ است. در این سال نرخ رشد سرمایهگذاری بخش خصوصی نسبت به سال قبلاش برابر 85 درصد بوده، تصور من این است که شاید تا 50 سال آینده هم در صورت تداوم روندهای موجود این تجربه تکرار نشود، اما آنچه که از منظر اقتصاد سیاسی این مسئله را معنادار میکند، این است که در سال 1362 که این جهش در سرمایهگذاری بخش خصوصی اتفاق افتاده، سرمایهگذاری در ماشینآلات در آن سال رشد 73.5 درصدی نشان میدهد یعنی بخش اعظم سرمایهگذاریها ناظر بر افزایش ظرفیت تولیدی بوده؛ یعنی ما ماشینآلات و تجهیزات تولیدی را در سالهای میانی جنگ اضافه کردیم و درواقع یکی از بزرگترین کاستیهای اقتصاد ایران که همیشه انگیزههای سرمایهگذاریهای مولد تحتالشعاع سرمایهگذاریهای دیگر کرده میزان اعتمادی است که بخش خصوصی به دولت و سیاستهایش در این شرایط کرده، یعنی شرایطی که علاوه بر جنگ ما با پدیده تروریسم داخلی مجاهدین خلق هم مواجه بودهایم، باید میزان انرژیای که انقلاب آزاد کرده بوده و باعث ایجاد چنین سطحی از ریسکپذیری بین سرمایهگذاران گشته و نیز نقش تعیینکننده جهتگیریها و به ویژه سیاستهای اقتصادی دولت در زمینه اعتمادسازی بسیار مورد توجه قرار گیرد.
شبیه به چنین مقایسهای را که در مورد ایران از طریق مقایسه دورانهای تاریخی قبل و بعد از جنگ انجام دادیم در سطح بینالمللی هم میتوان انجام داد. مثلا کارنامه اقتصادی ایران را با کارنامه اقتصادی عراق مقایسه کنیم.
در سال شروع جنگ جمعیت عراق 14 میلیون نفر بوده در حالی که جمعیت ایران 39 میلیون نفر بوده در آن سال عراق روزانه 5/4 میلیون بشکه نفت صادر میکرده، ایران روزانه 2 میلیون بشکه، یعنی کشوری که نصف ما جمعیت داشته درآمد نفتی بیش از دو برابر کشورمان داشته؛ در سال شروع جنگ ذخایر ارزی عراق 35 میلیارد دلار و ذخایر ارزی ایران 6/5 میلیارد دلار یعنی تقریباً ما یک هفتم عراق ذخائر ارزی داشته ایم. بدهی خارجی عراق در سال شروع جنگ صفر بوده در حالی که برای ما 5/7 میلیارد دلار بوده که بخش اعظم آن از رژیم پهلوی به ارث رسیده بود. در پایان جنگ بدهی خارجی عراق 86 میلیارد دلار، بدهی خارجی ایران صفر!
در مورد فرانسه در سال 1939 که سال دوم شروع جنگ جهانی دوم بوده کل کارمندان دولت فرانسه کمتر از 700 هزار نفر بوده، در سال پایانی جنگ یعنی 1945 تعداد کارمندان دولت فرانسه 2 میلیون نفر شده یعنی در حالی که دوره درگیری فرانسه به طور نسبی 3 سال کمتر از ایران بوده تعداد استخدام دولتشان نزدیک 3 برابر شده، در ایران در سال شروع جنگ کل کارکنان در استخدام دولت یک میلیون و 60 هزار نفر بوده که در سال پایان جنگ این تعداد به 1 میلیون و 492 هزار نفر می رسد یعنی کمتر از 5/1 برابر.
در پایان این نکته را تأکید میکنم که ما کشوری در حال توسعه هستیم یعنی کشوری که در ذات خود بیشمار کسری و نقص و نارسایی دارد. لذل معنای هیچ یک از مباحث مطرح شده، این نیست که در دوره جنگ کمبود و کسری وجود نداشته بلکه بحث بر سر مقایسه کارنامههاست. ما حتی اگر شرایط سخت جنگ و تروریسم تحمیلی مجاهدین خلق را که شرایط بسیار پیچیده و سختی را پدید آورده است، نادیده بگیریم باز هم بررسیهای تطبیقی نشان از دستاوردهای حیرتانگیز در دوره جنگ تحمیلی در قیاس با دورانهای قبل و بعد از خود دارد و رمزگشایی از دلایل رقم خوردن چنان کارنامهای و نیل به آن انبوه رکوردهای تکرار نشده تا چه میزان میتواند مددکار ما در ساختن کشور در امروز و فردا باشد.
*عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
/3131
نظر شما