این شگرد جدیدی در مبارزه بود. روزهای قبل از محرم همه معتقد بودند که در این ماه کار رژیم تمام است. مردم با نوشتن شعار «عاشورا یا مرگ یا پیروزی » بر دیوارها به استقبال ماه شور و حماسه می رفتند و لرزه بر اندام رژیم سفاک می انداختند. از سوی دیگر دستگاه جهنمی پهلوی هم که از محرم نفرت داشت با تبلیغات فراوان می کوشید مردم را آرام سازد یا لااقل به آرامش دعوت کند.
در شب اول محرم در تهران غوغایی به پا شد. از یک سو با وجود حکومت نظامی و مقررات منع رفت و آمد از ساعت 9شب ، هزاران نفر در مناطق جنوب و مرکزی با یاد سرور و سالار شهیدان کفن پوش به خیابان ها آمدند و به فیض شهادت رسیدند و از سوی دیگر میلیون ها نفر بر پشت بامهای شهر بانگ الله اکبر سر دادند. ماموران فرماندار نظامی نیز دیوانه وار به هر سو شلیک می کردند. فردا صبح (روز اول محرم) قرار بود مردم از خیابان ری به سمت سرچشمه راهپیمایی کنند اما رژیم جنایتکار که مرگ خود را نزدیک می دید، دیگر تاب تحمل تظاهرات روز اول محرم را نداشت لذا سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به ماموران خویش حکم تیر داد.
روز اول محرم ، جمعیت زیادی سیاهپوش با شعارهای الله اکبر و یاحسین (ع) از خیابان ری شروع به تظاهرات کردند. در مقابل بازارچه نایب السلطنه و سه راه امین حضور ماموران با آنها درگیر شدند تا متفرق شوند اما جمعیت به راه خود ادامه داد و حدود ساعت 9 تا 10 صبح از چهارراه سرچشمه گذشته و در حدفاصل سرچشمه و پامنار قرار داشتند. یک اتوبوس 2 طبقه نیز در راه بندان متوقف شده بود. در این حال یکی از تظاهرکنندگان بر فراز یک وانت بار رفت و پیرامون حکمت قیام حسینی و انقلاب ایران به ایراد سخن پرداخت و جمعیت در تایید سخنان او مرتب شعار می داد. حدود ساعت 10صبح خودروهای نظامی از سمت پامنار و سرچشمه مردم را محاصره کردند و نظامیان، پیاده به سمت جمعیت رفتند و موضع گرفتند. عده ای از تظاهرکنندگان که از حکم تیر سپهبد رحیمی خبر نداشتند گفتند نترسید اینها گاردی نیستند و تیراندازی نمی کنند.
حدود ساعت 10:30 افسر فرمانده مرتب جمعیت را تهدید می کرد که جلو نیایند ولی مردم توجه نمی کردند. حدود ساعت 10:30 او با کلت کمری خود یک تیر هوایی شلیک کرد و به این ترتیب به سربازان فرمان آتش داد. چیزی نگذشت که شلیک آغاز شد. اوج تیراندازی مقابل بانک ملی روبه روی پامنار بود. پیر و جوان همچون برگ خزان پرپر می شدند. آنها راه فرار نداشتند لذا زنده ها نیز کنار شهدا روی زمین دراز کشیده بودند. رگبار که قطع شد زنده ها بلند شدند تا فرار کنند و بعضی ها هم شهدا و زخمی ها را برداشته بودند که با خود ببرند.
منبع:سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
29219
نظر شما