فلسفه‌ی چهارشنبه‌سوری: از قاشق‌زنی و فال‌گوش تا رمزِ شبِ مختار ثقفی

فال‌گوش چند جور است: یکی این است که دختری که نیتی دارد و بیش‌تر نیت بخت‌گشایی و به خانه‌ی بخت رفتن است صورتش را می‌گیرد و سر سه‌راه یا چهارراهی می‌ایستد و گوش می‌دهد به سخن آیندگان و روندگان.../ می‌گویند که وقتی مختار خواست از قاتلان حضرت حسین و یارانش انتقام بگیرد، با یاران خود قرار گذاشت که شبی که می‌باید خروج کنند، او بر بام خانه‌ی خود آتش روشن خواهد کرد تا دیگران شعله‌های آتش را ببینند و قیام را شروع کنند...

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در آستانه‌ی نوروز ۱۳۵۶ خبرنگار زن روز برای شماره‌ی ویژه‌ی نوروز مجله به سراغ ابوالقاسم انجوی شیرازی (۱۳۰۰-۱۳۷۱) ادیب فلکلورشناس مشهور که در آن زمان ریاست «مرکز فرهنگ مردم» را بر عهده داشت رفت تا درباره‌ی آداب و رسوب چهارشنبه‌سوری از او بپرسد. انجوی شیرازی در این گفت‌وگو به تفصیل درباره‌ی فلسفه و چگونگی برگزاری آیین چهارشنبه‌سوری در شهرهای مختلف ایران سخن گفت. گزیده‌ای از گفته‌های وی درباره‌ی چهارشنبه‌سوری را که تقریبا مربوط به سراسر ایران است، در پی می‌خوانید (زن روز، ۲۸ اسفند ۵۵):

جشن‌ها و آیین‌های نوروزی ما، در حقیقت یک سلسله جشن‌های به‌هم‌پیوسته‌اند که از چهارشنبه‌ی آخر سال شروع می‌شوند و در روز سیزده فروردین به پایان می‌رسند. البته باید توجه داشت که در گذشته این روزها در زندگی روستاییان ایران، روزهایی بودند که کار سنگین نداشتند. زمستان تمام می‌شد و بهار نیز هنگامی آغاز می‌شد که زمین هنوز آماده‌ی شخم هم نبود. جشن «چهارشنبه‌سوری» نخستین قسمت بود از این سلسله جشن‌ها، و یکی از مراسم آن هنوز هم افروختن آتش است. افروختن آتش و حرمت به نور و روشنایی از معتقدات بسیار کهن مردم ایران است. هنوز هم اگر به یکی از آتشکده‌های زردشتی بروید، ملاحظه می‌کنید که موبدهایی که در پای آتش مقدس مشغول خواندن دعا هستند، «پنام» یا دهان‌بند دارند، چون معتقدند که نفس آدمی ممکن است آتش گرامی را آلوده کند.

علاوه بر این استنباط شخصی من این است که تعیین این آخرین چهارشنبه‌ی سال به عنوان آغاز جشن‌های نوروزی، نوعی حفظ و نگهداری تاریخ و تقویم بوده است. فراموش نباید کرد که در آن زمان تقویم و گاه‌شماری به صورت مدون و چاپ‌شده‌ی امروزی نبود، فقط سینه‌ها و حافظه‌ها بود که تاریخ‌ها و تقویم روز و ماه و سال را نگه می‌داشت. در ایران باستان، در هر شهر و روستایی، یک موبد وظیفه داشت که تاریخ‌ها را بداند.

در قرن‌های اخیر هم در روستاها ملای محل، و در شهرها، ملای هر محله این وظیفه را بر عهده داشت. خود من یادم می‌آید که در دوران کودکی ما می‌گفتند: «برویم و از آقا بپرسیم که امروز چندم ماه است...»

... یکی از مراسمی که در سراسر ایران رواج دارد، رسم افروختن آتش است. آتش چهارشنبه‌سوری هم باید سه، پنج یا هفت کپه باشد. آتش را در بسیاری از جاها در سرای خانه (حیاط) و در جاهای دیگر بر بام خانه‌ برمی‌افروزند. در خیلی از جاها وقتی از روی آتش می‌پرند، آن جمله‌ی معروف «سرخی تو از من، زردی من از تو...» را ادا می‌کنند. آخر کار هم اسپند روی آتش می‌ریزند. به نیت دفع بلا و چشم‌زخم و دوری از چشم شور. بعد یک نفر خاکستر این آتش را – که البته نباید لگدمال بشود – جارو می‌کند و بیرون می‌برد و به دو طرف درِ خانه می‌ریزد. اهل خانه هم درِ خانه را به روی او می‌بندند. وقتی او برمی‌گردد و در می‌زند، از وی می‌پرسند: «کی هستی؟» می‌گوید: «من هستم، در را باز کنید.» می‌پرسند: «از کجا می‌آیی؟» می‌گویم: «از عروسی می‌آیم.» می‌پرسند: «چه آورده‌ای؟» جواب می‌دهد: «تن‌درستی» و بعد در را به روی او باز می‌کنند!

در بعضی جاها قلیاب و سرکه درست می‌کنند و در چهار گوشه‌ی خانه و سرای می‌ریزند، به نیت باطل کردن سحر.

قاشق‌زنی

در بسیاری از شهرها و روستاها، دخترها چادر به سر می‌کنند و با روی گرفته می‌روند به «قاشق‌زنی» (در سال‌های اخیر، در تهران پسران نوجوان نیز به قاشق‌زنی می‌پردازند!)

قاشق‌زنی عبارت است از این‌که یک باده‌ی مسی و یک قاشق به دست می‌گیرند و می‌روند به درِ خانه‌ها و قاشق‌ را به تهِ بادیه می‌زنند. صدای مس بلند می‌شود. صاحب‌خانه که رسم را می‌داند در می‌گشاید و مقداری آجیل و شیرینی در بادیه می‌ریزد. در این‌جا لطایف و ظرایف و شوخی‌ها و طنزهای زیبایی هم هست. مثلا گاهی بعضی‌ها که با بعضی‌ها سر و سری دارند و رابطه‌ی محبت‌آمیزی بین‌شان هست،‌ از این مراسم برای تجدید دیدار یا تجدید عهد استفاده می‌کنند. دختر در حالی که رویش را سخت پوشانده، به قاشق‌زنی به درِ خانه‌ی پسر می‌آید، اما پسر هم او را می‌شناسد و نامه‌ی عاشقانه، شیرینی مخصوص یا هدیه‌ای مثل انگشتر در بادیه‌ی دختر می‌اندازد. بعضی وقت‌ها بعضی شوخی‌های تندتری می‌کنند. مثلا یک زردک بسیار بلند و خوش‌ترکیب را که شبی کله‌قند است یا یک ترب‌ سیاه را توی کاغذی می‌پیچند و توی بادیه می‌اندازند! خلاصه در این رسم قاشق‌زنی هم خیلی شوخی و نشاط و شادمانی نهفته است.

فال‌گوش ایستادن

یکی دیگر از مراسمی که تقریبا در همه‌جای ایران عمومیت دارد، رسم «فال‌گوش» ایستادن است. این رسم هم مثل قاشق‌زنی نه‌تنها مظهر امید و شادی است، بلکه مثل همه‌ی مراسم دیگر که در جشن‌های نوروزی دیده می‌شود، از جهت تربیتی و ادامه‌ی سنت‌ها خیلی اهمیت دارد. مثلا همان قاشق‌زنی که همراه با سروصدا و شادی است، کاری است که کودک و نوجوان بدان رغبت دارد، اما در عین حال با این بهانه، یک نسل، سنت‌های گرامی خویش را به نسل دیگر می‌سپارد. فال‌گوش هم همین فلسفه‌ی عمیق را در نهاد خود دارد. کسانی که چنین مراسمی را خرافه یا از مد افتاده می‌دانند در عمق مراسم دقیق نمی‌شوند و ناآگاه‌اند. فال‌گوش ایستادن در حقیقت زنده نگه داشتن امید به آینده است در دل کسی که به فال‌گوش ایستاده. در جامعه‌ی ما به یاری همین سنت‌های عزیز به آن یأس و نومیدی که بر جوامع غربی سایه افکنده همیشه مبارزه می‌شده است. فال‌گوش چند جور است: یکی این است که دختری که نیتی دارد و بیش‌تر نیت بخت‌گشایی و به خانه‌ی بخت رفتن است صورتش را می‌گیرد و سر سه‌راه یا چهارراهی می‌ایستد و گوش می‌دهد به سخن آیندگان و روندگان. دو نفر از راه می‌رسند و با هم حرف می‌زنند. یکی می‌گوید: «اتفاقا امروز معامله سر گرفت...» یا مثلا می‌گوید: «آن کار انجام شد، اما سه ساعت طول کشید...» دختر هریک از این جملات را به نوعی تعبیر می‌کند. از جمله‌ی اولی می‌فهمد که به مراد خودم می‌رسم و زود هم می‌رسم. از جمله‌ی دومی می‌فهمد که به مراد می‌رسم، اما کمی دیرتر...

یک نوع دیگر از فال‌گوش این است که در بعضی از شهرها، دخترها یک کلید را زیر پای چپ یا راست می‌گذارند و بر سر سه‌راه یا چهارراهی رو به قبله می‌ایستند و نیت می‌کنند و گوش به سخن رهگذران می‌دهند. در بعضی از جاها دخترها قفلی را مثل گردنبند بر گردن خود می‌آویزند و کلیدش را در دست می‌گیرند، وقتی جوانی از راه رسید کلید را از زیر چادر بیرون می‌آورند، جوان هم که به این رسم آشناست کلید را می‌گیرد و قفل را باز می‌کند و می‌گوید: «خدا مرادت را بدهد!» دختر هم نقل یا یک شیرینی به جوان می‌دهد و به او می‌گوید: «کامت شیرین باد!»

آجیل مخصوص چهارشنبه‌سوری

... آجیل مخصوص شب چهارشنبه‌سوری هم که در همه‌جای ایران مرسوم است فلسفه‌ای عمیق دارد. اجزای این آجیل رنگارنگ و زیبا و خوش‌مزه، همه از دانه‌های خوردنی و رستنی‌هایی است که بشر از هزاران سال پیش از زمین و طبیعت می‌گیرد و این دانه‌ها مایه‌ی حیات او هستند. در واقع مجموعه‌ی آجیل چهارشنبه‌سوری طبقی است آراسته از هدایا و دهش‌های خاک و رابطه‌ی انسان و طبیعت را تایید و تاکید می‌کند.

فشفشه و ترقه‌بازی

رسم فشفشه و ترقه‌بازی هم تصور می‌کنم که یادگاری از دوران بسیار کهن باشد. ایرانیان برای راندن دروج و دیوها و اژدهایان و شیاطین همواره فشفشه روشن می‌کردند، هم‌چنان‌که به هنگام ماه‌گرفتی و خورشیدگرفتگی هم بر ظرف‌های مسی می‌زدند و معتقد بودند که صدای مس آن دیو یا اژدهایی را که خورشید یا ماه را در کام گرفته می‌ترساند و می‌گریزاند.

چهارشنبه خوش‌یمن است

گفتم که تعیین چهارشنبه‌ی آخر سال به عنوان آغاز جشن‌های نوروزی به احتمال زیاد تدبیری برای حفظ تاریخ و تقویم بوده و نیز تمهیدی برای این‌که مردم خودشان را آماده‌ی پیشواز از نوروز سازند. اما در مورد انتخاب روز چهارشنبه، خیال می‌کنم از این جهت این روز را انتخاب کرده‌اند که ایرانیان به نحوست و سعد بودن ایام هفته اعتقاد داشته‌اند و هنوز هم در بسیاری از جاها اعتقاد دارند و اما روز چهارشنبه از نظر ایرانیان یک روز سعد و مبارک است و شایسته‌ی دید و بازدید و عیادت از مریض و انجام کارهای خیر.

کلمه‌ی «سور» هم دو معنی دارد: یکی مفهوم سور و سرور، یعنی شادی و شادمانی را می‌رساند، و دیگری به معنی «سرخ» است و می‌دانید که «گل سوری» همان گل محمدی است و شاید تعبیر چهارشنبه‌سوری توصیف چهارشنبه‌ای باشد که هم روز سور و سرور و شادمانی است و هم روز برافروختن آتش سرخ است.

اما در مورد چهارشنبه‌سوری این را هم اضافه کنم که به عقیده‌ی عده‌ای رسم آتش برافروختن در شب چهارشنبه‌ی آخر سال یادگاری است از خروج «مختار ثقفی» و می‌گویند که وقتی مختار خواست از قاتلان حضرت حسین و یارانش – که لعن خدا بر همه‌شان باد – انتقام بگیرد، با یاران خود قرار گذاشت که شبی که می‌باید خروج کنند، او بر بام خانه‌ی خود آتش روشن خواهد کرد تا دیگران شعله‌های آتش را ببینند و قیام را شروع کنند و همین کار انجام شد و گروهی از اشقیا به مجازات رسیدند.

۲۵۹۵۷

کد خبر 1885108

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 4 =