به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «حاجی کُرده» از اهالی شهرستان «سردشت» و چوپان و کشاورز بود. دموکراتها این پیرمرد را گرفته بودند و به عراقیها فروخته بودند و بعد به عنوان اسیر به ایران تحویل دادند!
آنگونه که فارس روایت کرده، حاجی کُرده، کُردی کردستانی حرف میزد که با کُردی کرمانشاه و ایلام فرق داشت. این پیرمرد کوتاه قد و خیلی لاغر اندام بود. اسم او «مام خدر» بود اما بخاطر سن زیادی که داشت، به احترامش بچهها در اسارت حاجی کُرده صدایش میزدند.
نگهبان بعثی به نام ولید، حاجی کُرده را خیلی کتک میزد. کتکی که حاجی کُرده خورد در طول اسارت، اگر من میخوردم همان روزهای اول هر چه اطلاعات از عملیات داشتم را دو دستی تقدیم میکردم!
نگهبانها به حاجی کُرده میگفتند: گریه کن! حاجی هم چشماش رو روی هم فشار میداد و بدون اشک گریه میکرد. دوباره میگفتند: بخند! حاجی میخندید و گاهی بشکن میزد. این پیرمرد خیلی تحمل داشت.
بنده با این پیرمرد به زبان کُردی حرف میزدم و «احمد متولیان» از او مواظبت میکرد. «احمد متولیان» هم سرباز لشکر ۲۱ حمزه بود و در آسایشگاه ۱۳ بند ۴ بود.
حاجی کُرده، از تاریخی که از عراق برگشتیم دنبال بنده گشته بود تا اینکه یک نفر را به بنیاد شهید کرمانشاه فرستاده بود تا بالاخره من را پیدا کرد.
بهمن دبیریان، اهل کرمانشاه، سرباز وظیفه لشکر ۲۱ حمزه بود که در عملیات نصر۳ به تاریخ خرداد ۱۳۶۶ در منطقه زبیدات و العماره عراق اسیر شد و روز هشتم شهریور سال ۱۳۶۹ به میهن اسلامی بازگشت.
27218