ایران با جریان های پیروز اسلامگرا تعامل مثبت خواهد داشت و یا اینکه با شقه شدن گرایشات، احتمال تشدید اختلاف محتمل است؟

محمدرضا نوروزپور-زهرا خدایی

اسلامگرایان که دهه های متمادی در سایۀ حکومت های اقتدارگرا به بازیگرانی در حاشیه و بعضاً کمرنگ تبدیل شده بودند، در خیزش فرصت یافتند تا آرام آرام به صحنۀ گردان اصلی کشورشان در شمال آفریقا تبدیل شوند. مردم تونس، مغرب و در نهایت مصر به ترتیب هر یک با برگزاری انتخابات امیدوارند تا بعد از دهه ها تکصدایی و دیکتاتوری، از طریق مردم سالاری وارد اریکه قدرت شوند. با توجه به سابقه و پیشینه احزاب اسلامی، قرائت های متفاوتی از نوع اسلامگرایی موجود در این کشورها و تفاوت ها و شباهت های آنها با مدل ایران ارائه می شود. از طرف دیگر غربی ها خصوصا آمریکایی ها می کوشند تا جریان های اسلامی روی کار آمده را به سمت خود کشیده و بر موج این انقلاب ها سوار شوند. در این راه البته برخی کشورهای عربی که هنوز سیستم پادشاهی در آنها جریان دارد بی میل نیستند که صاحب منافعی در این کشورها شوند و دست کم این گروه ها و جریان ها را از نزدیک شدن به ایران پرهیز دهند و بازدارند. اینکه مشی و رویکرد اسلامگرایان تا چه میزان به مدل ایران شبیه است و اینکه آیا این مسئله برای ایران فرصت خواهد بود یا تهدید، کافه خبر با برگزاری مناظره ای با حضور دو کارشناس خاورمیانه آن را مورد بررسی قرار داده است. علی اصغر محمدی، مدیرکل سابق خاورمیانه عربی و شمال آفریقای وزارت خارجه و محمد فرازمند، سفیر اسبق ایران در بحرین اخیرا میهمان کافه خبر بودند و آیندۀ پیروزی اسلامگرایان را در مناظره ای مورد بررسی قرار دادند که در ذیل مشروح آن را می خوانید.

 

وضعیت کلی منطقه را (به طور مشخص تونس و مصر) با روی کار آمدن اسلامگرایان چگونه ارزیابی می کنید؟
محمد فرازمند: در بررسی تحولات منطقه نمی توان بدیهیات را انکار کرد. حداقل در سه کشور عربی اعم از تونس، مصر و مغرب، اخوان المسلمین بیش از 40 درصد از کرسی های پارلمان را کسب کرده است. این موفقیت اخوانی ها در کسب کرسی های مجلس در مرحلۀ بعد از انقلاب های عربی سبب شده تا برخی بهار عربی را 'بهار اخوان' بخوانند و بگویند حال نوبت اخوان است که بعد از 7 تا 8 دهه آنچه را که به صورت تئوریک عنوان می کرده، به منصۀ ظهور برساند. اما واقعیت آنست که کار هنوز تمام نیست. تقریبا اکثر کارشناسان و ناظران منطقه بر این اعتقادند که هنوز با پدیدۀ ناتمامی روبرو هستیم و هنوز کاملا مشخص نیست که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. در نظر بگیرید در کشوری مثل تونس انتخابات پارلمانی برگزار و به راحتی مجلس تشکیل شد. به این دلیل که النهضة توانست بدون مشکل با دو حزب دیگر بعد از خود، توافق و ائتلاف کند. خصوصیت تونس اینست که همۀ طیف ها اعم از اسلامگرا، راست، چپ، همگی میانه رو هستند و در واقع نه لیبرال افراطی در این کشور وجود دارد و نه اسلامگرای افراطی و نه چپ افراطی.

اما در مصر ما با گروههای تندروی اسلامی مواجه هستیم. گروههای مختلف سلفی در این کشور از جمله حزب النور که گفته می شود هیچ حضوری در روزهای انقلاب نداشتند و سپس با حضور در انتخابات، یک دفعه 24 درصد کرسی ها را از آنِ خود کردند.
 

چرا حضور نداشتند؟
فرازمند: حضور سلفی ها در روزهای انقلاب را نه می توان تأیید و نه تکذیب کرد. خود سلفی ها اعلام کردند که لازم ندیده اند در آن روزها پرچم خود را بالا ببرند که مبادا غربی ها از حضور آنان بترسند. اما طی هفته های اخیر حضور آنها در میدان التحریر به وضوح قابل رویت بود و ابایی نداشتند از اینکه این شعار را سر بدهند که:'همۀ ما بن لادن هستیم'. البته این چالشی برای اخوان المسلمین خواهد بود. گرچه گفته می شود اخوان المسلمین با این سلفی ها ائتلاف خواهد کرد ولی دستور کار اخوان قطعاً با دستور کار سلفی ها یکی نیست. البته می توان به این مسئله امیدوار بود که سلفی های مصر همانند سلفی های عربستان نیستند.
 

آیا این امتیاز سلفی های مصر است؟ یعنی از گرایشات تند فاصله دارند؟
سلفی های مصر خیلی متحول تر و جلوتر از سلفی های عربستان هستند اما با این حال با اخوان المسلمین فاصله زیادی دارند. یکی از رهبران سلفی مصر که بعد از انقلاب اخیر از زندان آزاد شده بود می گفت بعد از سپری کردن 20 سال زندان، بعد از آزادی و حضور در میان سلفی های همکیش خود از حجم تحولات صورت گرفته در میان آنان شگفت زده شده بود. همین که سلفی مصر در انتخابات مصر شرکت می کند در واقع یکی از تحولات صورت گرفته در تفکرات سلفی گری است. همین که سلفی ها می خواهند وارد دولت شود، باز هم بدین معناست که آنها مرحلۀ دیگری را پشت سر گذاشته اند. در حالی که در عربستان که ام القری سلفی گری است، فتاوی علمای سلفی اینست که تظاهرات حرام است، خروج بر حاکم مسلمان لو اینکه جائر باشد، حرام است. این مسائل را در مصر و اردن هم نمی توان یافت. هم اکنون در اردن نیز سلفی ها به خیابان می آیند. سلفی های عربستان شخصیت میانه رویی همچون قرضاوی را نیز تحمل نمی کنند و زمانی که قرضاوی طی نامه ای از ملک عبدالله تقاضا می کند که به زنان اجازه رانندگی داده شود، وی را تکفیر می کنند. اما در مصر سلفی ها در انتخابات شرکت کردند. اما هدفی که سلفی ها آن را برای آینده عنوان می کنند یعنی اجرای شریعت با تأکید بر ظواهر و پیاده ساختن آن در جامعه با آن هدفی که ما از اخوان المسلمین در تونس، مصر، مغرب و ترکیه می شناسیم، تفاوت دارد.
به نظرم حتی اگر بگوییم با یک مرحله از اسلامگرایی در جهان عرب روبرو هستیم، باید مرحلۀ بعد از آن را پذیرفته و قبول کنیم که چه بسا این اسلامگرایی در برابر اسلامگرایی باشد. تجربه های مختلفی از اسلامگرایی هم در گذشته وجود داشته که نمونه های آن را امروز نیز می بینیم و برخی از این تجربه ها حکایت از تقابل آنها دارد.
 

بنابراین جمع بندی شما از انتخابات این سه کشور(تونس، مصر و مغرب) اینست که نوع جدیدی از اسلامگرایی در حال بروز و ظهور است که هنوز نتیجۀ آن مشخص نیست.
فرازمند: بله. اما هنوز انتهای کار مشخص نیست. ما در تونس راشد الغنوشی را داریم که با همۀ مظاهر سکولاریسم موافق است. اما در مصر نوع دیگری از اسلامگرایی در حال قدرت گرفتن است که نه به دمکراسی معتقد است و نه به انتخابات. سلفی ها دمکراسی را نردبانی می دانند برای بالا رفتن از آن.


آقای محمدی نظر شما چیست؟
علی اصغر محمدی: در ابتدا باید به مقدمه ای اشاره کنم. هزار و اندی سال از ظهور اسلام می گذرد که در آن نحله های مختلف فکری را در درون شیعه و سنی داشته ایم. در اندیشۀ سیاسی سنی از اندیشۀ 'الحق لمن غلب' داریم (یعنی هر که حاکم بود، حق با اوست) و خروج از حاکم اسلامی مادامی که حکم به اسلام می کند در ولو به ظاهر حرام است که بخش هایی از سلفی ها نیز در این مقوله جای می گیرند تا خروج حداقل دو امام فقهی سنی ها یعنی ابوحنیفه و ابن حنبل علیه حاکم وقت یعنی خلیفه عباسی.
مشاهده می کنیم که خیزش های ضد حکومتی در میان سنی ها نیز وجود داشته است. در اندیشۀ سیاسی شیعه نیز مبانی اینچنینی از جمله اینکه تقیه مبنای زندگی است نیز داریم تا مبانی ای که خروج را مبنای مشروعیت می داند مثل زیدی ها. یعنی خروج بر حاکم مبنای امامت است و در واقع امام را کسی می دانند که خروج کند وگرنه امام نیست. بخشی از سلفی ها نیز قیام علیه حاکم را لازم می دانند.
در طول تاریخ هزار و اندی سالۀ اسلام مجموعۀ اندیشه ها و رفتارهای سیاسی در نحله های مختلف سنی و شیعه تأثیر و تأثر متقابل روی هم داشته اند. یعنی هر یک از این دو از زیان کار همدیگر زیان کرده اند و از سود کار همدیگر سود برده اند.
مشاهده می کنید خیلی از مباحث و مبانی نظری را شیعیان برای تکمیل عقاید سیاسی خود از سنی ها گرفتند و یا متقابلاً سنی ها از شیعیان گرفتند. مثلا ملاحظه می کنید قیام علیه حاکم امروز به اپیدمی در عموم کشورهای عربی سنی مذهب تبدیل شده است. در حالی که قبلاً اینگونه نبوده است. حال آنکه این مسئله در شیعه خیلی رایج تر بوده است. لذا اینکه بین شیعه و سنی مرزبندی ایجاد کنیم، درست نیست. در طول تحولات اسلامی، امت واحد اسلامی خواه ناخواه از سود هم سود برده اند و از زیان هم دچار خسران شده اند. لذا اگر پیروزی اسلامگرایان دستاوردی در شمال آفریقا داشته باشد، این دستاورد با یک فاصله به دستاورد دیگر جریان های اسلامی در کشورهای مختلف تبدیل می شود. همانطورکه جریان های اسلامی از انقلاب اسلامی سود بردند. پیروزی انقلاب اسلامی سبب فراگیرتر شدن جلوه های اسلامی و همین طور مظاهر اسلامی و تقویت جریان های اسلامی شد. برخی در ضدیت با الگوی شیعه تلاش کردند الگویی ارائه کنند ولی با این حال مشاهده می کنیم که در این تضاد نیز نوعی تکامل نهفته است. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، این گروهها چندان به محوریت مبارزه مسلحانه با اسراییل اهمیت نمی دادند. اما می بینیم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این هدف را به عنوان یک اساس مد نظر قرار می دهند و سپس حماس از دل این هدف بیرون می آید.
چندی پیش عبدالرحمن راشد طی مقاله ای در روزنامه الشرق الاوسط آورده بود:' اینکه برخی اسلامگرایان می گویند ما جلوی شرب خمر را نمی گیریم، حجاب را بر زنان تحمیل نمی کنیم و دمکراسی مبناست، هر که این ادعای آنان را باور کند احمق است.' وی در ادامه می گوید: مگر یادمان نیست زمانی که اسلامگرایان در ایران می خواستند حکومت را در دست گیرند، همین ها را گفتند، مگر یادمان رفته در فلسطین و سودان چه می گفتند و چه کارهایی کردند، همه اینها دروغ است و می خواهند فریب بدهند. معتدل و غیرمعتدل اسلامی وجود ندارد و وقتی جای پایشان محکم شد، آن وقت زیر همۀ قول های خود می زنند.البته ائ در تلاش است تا غرب را علیه اسلام گرایان تحریک کند.


به این مسئله توجه داشته باشیم که مقتضیات هر کشور با کشور دیگر متفاوت است. اسلامی بودن در ترکیه یک مفهوم دارد و در تونس، ایران و مغرب مفهوم دیگری دارد. یعنی توجه به شرایط بومی برای قضاوت در مورد اصالت جنبش اسلامی یک اصل است. نکتۀ دوم اینکه چرا وارد شدن به عرصۀ فعالیت سیاسی تنها برای اسلامگرایان اینقدر حساسیت زاست؟
طبیعی است جنبشی که در تونس بعد از دهها سال تحت پیگیرد بوده و با سیطرۀ شبه مطلق فرانسه بر همۀ امور می خواهد سر کار بیاید، نرمش از خود نشان دهد. جالب است بدانید از راشد الغنوشی سوال می شود که به دنبال کشوری لاییک است و او پاسخ می دهد: تونس چه زمانی لاییک بوده که حال بخواهد لاییک باشد؟ او اضافه می کند: بسیاری از لاییک ها فاشیست هستند. در اوج مواضع نرمی که به او منتسب می شود، اما در عین دقت توجه می کند که به اصول خود پایبند باشد. در واقع وی بر اصول خود پایبند است. اگر به اصول پایبند نباشد، چه لزومی دارد که مردم به او رأی بدهند، مردم می توانند به دیگری رأی بدهند. اگر جنبش اسلامی بخواهد تغییر ماهیت بدهد و استحاله شود،دیگر نمی توان به آن گفت جنبش اسلامی.
البته موضوع تغییر و تطور در افکار کاملا منطقی است. مباحثی همچون وقت شناسی، شناخت دقیق مسائل اجتماعی و مجموعه مناسبات داخلی و بین المللی نیز بسیار منطقی است. هرچند اقتضاء می کند که راشد الغنوشی با توجه به شرایط حرف های جدیدی بزند اما مبنا و اصل بر اینست که او به عنوان یک اسلامگرا دنبال سوق دادن جامعه به سمت اسلامگرایی باشد.
دقیقا در ترکیه نیز همین شکل است. لاییسیتۀ ترکیه اسلام ستیز بود. بند اول قانون این کشور نیز این بود که هیچ زن باحجابی حق ندارد برای نمایندگی مجلس کاندید شود. هیچ زن باحجابی حق ندارد وارد میهمانی های رسمی قصر ریاست جمهوری و نخست وزیری شود. اما می بینیم جنبش اسلامی که سرکار آمده به سمت اسلامیزه شدن جامعه حرکتی کرده است. نمی گوییم این حرکت کاملا اسلامی است، خیر، اینطور نیست. بلکه با توجه به شرایط جامعۀ ترکیه، فلش کرداری دولتمردان به سوی اسلامیزه کردن و دور کردن از غرب و فاصله گرفتن از ترکیه ای که قبلا بوده در حال حرکت است.
در اینجا لازم است تعریفی از جنبش اسلامی ارائه کنم: خیزش اسلامی، جنبش اسلامی، بیداری اسلامی اعم از شیعه و سنی راه عریضی است که در این مسیر مجموعه ای از جریان ها وجود دارند اما همۀ آنها به سمت دستیابی به این هدف حرکت می کنند که جوامع اسلامی را با توجه به شرایط بومی خود به مرحله ای برسانند که به سندی ملی برای حکومت دست یابند. سندی که دو مبنا دارد اول توافق ملی که در آن رأی مردم مبناست و دوم اجرای احکام، تشریح، قانونگذاری که باید مبتنی بر احکام اسلامی باشد البته با در نظرگرفتن روند تدریجی آن.
بنابراین شما بر این اعتقادید که هر حرکتی در جهان اسلام اگر به سمت تعالی مسیر حرکت امت اسلامی باشد مطلوب است و در کل منطقه نیز همین مسئله در حال وقوع است، یعنی آنچه که روی می دهد در راستای اهداف امت واحده اسلامی است. دو نکته را نیز در تأیید آن آوردید: اول اینکه باید مقتضیات آن را در هر کشوری در نظر گرفت. دوم اینکه این اسلامگرایان اصول خود را رعایت می کنند.
محمدی: در مورد مصر آمار دقیق را بگویم، اخوان 46 درصد کرسی را در اختیار دارد. سلفی ها نیز 19 تا 21 درصد را در اختیار دارند. حزب اسلامگرای الوسط (انشعابی از اخوان المسلمین) نیز حدود 6 درصد را کسب کرده است. لیبرالهای غیراسلامی نیز در حدود 21 درصد به دست آورده اند. طرفداران مبارک نیز 4 درصد را کسب کرده اند. در مجموع غیراسلامی ها در حدود 23 تا 26 درصد را بدست آورده اند.


فرازمند: اتفاقا آقای محمدی به مسئله مهمی اشاره کردند، تدوین سند ملی اسلامی موضوع مهمی است. اما اینکه براساس مبانی اسلام باشد، تصور نمی کنم قابل تعریف باشد. مشکل اینجاست که تعریف واحدی از حکومت مبتنی بر اسلام هم اکنون وجود ندارد نه در جهان عرب و نه در جهان غیرعرب. برخی معتقدند که هدف از اسلامی و یا حکومت مبتنی بر اسلام، حکومتی است که حدود را اجرا کند و ظاهر جامعه را نیز اسلامی کند. برخی دیگر مثل راشد الغنوشی می گویند که ترجیح می دهند رئوس عاریه را ببینند تا وجوه منافقه و هدف از حکومت مبتنی بر اسلام از نگاه راشد الغنوشی، اجرای عدالت و آزادی و فرامین متعالی اسلامی است. در تاریخ اندیشۀ سیاسی اسلام نیز قدیمی ترین متن، متنِ فارابی است که ترجمۀ جمهور افلاطون است. بعد از آن بر مبنای مقتضیات تاریخی، اندیشه اسلامی تطور پیدا می کند. در دورۀ حکومت عثمانی، اسلامگرایی یعنی استمرار خلافت در سرزمین ها و ممالک تحت قلمرو اسلامی که کشورهای عربی را شامل می شد. متعاقب آن اندیشه های جدیدی بروز کرد. عبدالرحمان کواکبی در قرن 18 برای مبارزه با استبداد عثمانی، 'طبایع الاستبداد' را می نویسد که قدم مهمی است در محدود کردن و مشروط کردن قدرت در بلاد اسلامی. این کتاب تقریبا 4 تا 5 سال قبل از مشروطیت نوشته شده است. بعد از مشروطیت، نایینی کتاب 'تنبیه الامة و تنزیه الملة' را می نویسد. برخی معتقدند که این کتاب قرائت ایرانی همان طبایع الاستبداد است و نسخۀ ایرانی و شیعی آنست چون کواکبی که کتاب طبایع الاستبداد را نوشت، سنی حنفی بود.
بنابراین کتاب نایینی اریجینال نبوده است؟


فرازمند: کتاب طبایع الاستبداد هم اصیل و دست اول نبوده، بلکه ترجمۀ کتابِ یک نویسندۀ فرانسوی است. چون ممالک تحت حکومت عثمانی بودند، نگاه به غرب داشتند و غرب را مترقی تر از خود می دیدند و برای جبران عقب ماندگی خود به این فکر می کردند که چکار کنند. حکومت مشروطه و اندیشیدن راجع به حدود و ثغور قدرت در اندیشۀ سیاسی اسلام ابتدای آن با کتاب طبایع الاستبداد است. همین طبایع الاستبداد می شود تنزیه الملة نایینی. یعنی در دوره ای حکومت را زمانی اسلامی می دانند که مشروطه باشد. لذا نمی توان حکم کرد که متن مدونی را داریم که از صدر اسلام تاکنون نوع حکومت اسلامی را مشخص کرده باشد. نایینی چرا تنزیه الملة را نوشت؟ چون عده ای از علمای اسلام گفتند که مشروطه کردن قدرت حاکم خلاف قوانین اسلام است. نگاه کنید چه برداشت های متفاوتی داشته ایم.

 

محمدی: من از صحبت های شما این برداشت را می کنم که شیخ فضل الله به این دلیل با مشروطه مخالف بود که می خواست حکومت مطلقه پادشاه را به نظام پارلمانی ناظر بر امور تبدیل کند.
فرازمند: در جهان اسلام برداشت واحدی از حکومت مبتنی بر اسلام نداریم. شیخ فضل الله یک حرف می زد و نایینی حرف دیگری. آن هم در یک مجموعۀ شیعه. جلوتر از آن در دوره جدید در قرن 18 و 19 برای مقابله با حاکم عثمانی، تبایع الاستبداد نوشته شد. هر چند در آن زمان ممالک اسلامی واحد بوده اما تحت حکومت حاکم اسلامی ترک بود و نه عرب و نهایتاً به حرکت های آزادی خواهانه در جهان عرب منجر و سپس به استقلال عثمانی انجامید. این حرکت ها به دمکراسی و نفی استبداد نرسید چون مسئله فوری آنها خارج شدن از سلطۀ عثمانی بود. در دهۀ 50 و 60 نیز با حرکت های آزادی خواهانه روبرو هستیم. در این دوره آخرین باری که مردم حضوری همچون امروز را به نمایش گذاشتند، زمانی بود که در دهۀ 1950 فرانسه، انگلیس و اسراییل در اعتراض به ملی کردن کانال سوئز به مصر حمله کردند و متعاقبا مباحث ملی گرایانه ناصر در مقابل استعمار فرانسه و بریتانیا مطرح شد. اکثر کشورهای عربی مستعمره فرانسه و بریتانیا بودند و در واقع آزادی خواهی و آرمان های استقلال طلبانه علیه بیگانه مطرح بود.


اما هم اکنون کشورها مستقل اند و هیچ کشوری قانوناٌ مستعمره نیست. مشکلی که مرم عرب داشته و دارند و علیه آن قیام کردند حاکم مستبد داخلی است. نمی خواهم بگویم مردم در جهان عرب ضداستعمار، ضدامپریالیست و ضداسراییل نیستند، همه اینها هست اما مسئله مردم در بهار عربی 2011 استبداد داخلی بود. کسی شک ندارد که گردانندۀ اصلی تظاهرات و به خیابان آمدن مردم همان جوان هایی بودند که از طریق شبکه های اجتماعی آن را به راه انداختند و هم اکنون نیز هیچ سهمی در انتخابات ندارند. این مسئله هم طبیعی است چون وقتی انقلاب به پایان می رسد، در دوران بعد از آن برد با کسی است که سازماندهی و تشکیلات داشته باشد. اخوان چرا بیش از 40 درصد کرسی های مجلس را کسب می کند؟ برای اینکه اخوان 7 تا 8 دهه تجربۀ فعالیت سیاسی دارد. دمکراسی حزبی، دمکراسی تشکیلات است البته شعار و حرف و آرمان این گروهها در جذب مردم نیز باید معقولانه باشد.


به طور طبیعی مردم به سمت افکار جدید می روند. اخوان المسلمین همیشه تحت فشار بوده و فرصت نمی کرده که خود را به نمایش بگذارد. زمانی هم که پیروزی محدودی کسب می کرد، آن را حذف می کردند و قاعدۀ بازی را تغییر می دادند. هم اکنون این حزب برای اولین بار امکان یافته در صحنه حضور یابد و مردم مصر هم مسلمان هستند و ترجیح می دهند یک حاکم مسلمان داشته باشند تا یک حاکم فاسد. من این فرمایش آقای محمدی را قبول ندارم که اسلامگرایان در ابتدا چیزی می گویند و بعد می روند کار دیگری می کنند. این استدلال خوبی نیست. اگر ما معتقد باشیم که آنها اسلامگرا هستند، اسلامگرایی که تنها عوض کردن ظاهر جامعه نیست. این استدلال خوبی در دفاع از اسلامگرایی نیست. اگر ما معتقد باشیم که آنها اسلامگرا هستند، اسلامگرایی که تنها بدنبال عوض کردن ظاهر جامعه نیست. دروغ گفتن از بزرگترین گناه در اسلام است. اینگونه نیست که اینها الان دروغ می گویند. نمی توان به چند مصاحبه استناد کرد. اخوان المسلمین شبکه ای به هم پیوسته است که قبل از اینکه در کشورهای عربی به پیروزی برسد، در ترکیه به پیروزی رسیده و الگوی خود را دارند. آیا اخوان المسلمین در ترکیه دروغ به مردم گفت؟ آیا مردم احساس می کنند که عدالت و توسعه آنها را فریب داده است؟
 

بنابراین شما معتقدید وقتی تلقی واحدی از حکومت مبتنی بر اسلام وجود ندارد، علت اقبال مردم به اسلامگراها اینست که آنها را آدم های پاک دستی می دانند و به آنها اعتماد کرده اند. ضمن اینکه اخوان هم استراتژی بسیار زیرکانه ای را در پیش گرفته است.
محمدی: من با توجه به چهارچوب های ذهنی آقای فرازمند می توانم مقالاتی را ارائه دهم که توسط لاییک های ضداسلامی در مصر، تونس و مغرب نوشته شده است. همۀ آنها یک حرف می زنند. آنها به جای اینکه ایران را در وهلۀ اول هدف خود قرار دهند، می گویند باید اول مشکل بیکاری را حل کنیم. اتفاقا اینکه مردم به پاکدست ها رأی می دهند و چون اخوان سالها حضور نداشته و حال مردم می خواهند آنها را آزمایش کنند، این حرف لاییک های خوب است. اما اینکه تعریف واحدی از حکومت اسلامی وجود ندارد، اشتباه است. تعریف واحد مورد نظر وجود دارد، درجات آن متفاوت است. همه کسانی که حرف از اندیشه سیاسی اسلام می زنند اعم از شیعه و سنی، رادیکال و لیبرال همۀ آنها یک حرف می زنند و آن اجرای احکام اسلامی است مه مبنای حکوت اسلامی است.
فرازمند: حدود یا احکام؟
محمدی: منظور احکام است و حرکت تدریجی به سمت آن. برخی اجرای احکام را در حد پایین قبول دارند و یک سری حد اعلای آن را قبول دارند اما مبنای حکومت اسلامی، اجرای احکام اسلامی است. همۀ گروهها بدون استثنا این را قبول دارند. چندی پیش به سمیناری در مالزی دعوت شده بودم که تعدادی از اخوانی ها هم در آن بودند از جمله صبحی الصالح، عضو سابق پارلمان مصر، از اخوان المسلمین و حقوقدان برجسته ای که از چهره های نوگرای اخوان المسلمین است. الگوی مورد نظری که صالح در سخنرانی خود بر آن تأکید داشت بسیار جالب بود. دقیقا همۀ حرف های من را در مورد حکومت اسلامی تأیید می کند. حکومتی که مبنایش رأی مردم و پایبندی به اجرای احکام اسلامی است و حرکت فعلی نیز در همین مسیراست. این حرف واحدی است بین همه تشکل های اخوان و اسلام گرایان.


فرازمند: اگر آقای محمدی برایمان روشن کنند که اجرای احکام یعنی چه، خیلی خوب است؟ در طول تاریخ نشان دهند که احکام به طور کامل در یک دولت اسلامی اجرا شده است.
آقای فرازمند درست می گویند. برای ما روشن کنید، احکام اسلامی یعنی چه؟ هیچ گاه نمی توان مدعی بود که احکام اسلامی به طور کامل در کشوری اجرا می شود.
محمدی: نزول اسلام تدریجی است. اساساً یکی از ویژگی های اسلام تدریجی بودن است. تدریجی بودن یکی از سنت های اصیل اسلامی است که در اسلامی کردن جامعه باید به آن توجه کرد. در روزهای اولیه اسلام، نماز واجب شد اما روزه واجب نبود. اندکی بعد روزه واجب شد. اسلامی کردن جوامع و اجرای احکام اسلامی نیز امری تدریجی است .
کمی به ماهیت جنبش های فعلی بپردازیم. در واقع اسلامگرایان با سوار شدن بر موج بعد از انقلاب های عربی، در این کشور قدرت را در دست گرفتند.
محمدی: خیر. این سوارکاری نیست. جرقه ای زده شد و این جرقه را تبدیل به موج کرد. بوزیدی موج نبود، جرقه بود. جرقه ای بود بر انبار نارضایتی مردم.اسلام گرایان در واقع ایجاد کننده این موج بودند آنها از فرصت جرقه بهره جستند و موجی را به راه انداختند که مشاهده می کنیم. من اعتقاد دارم جنبش اسلامی تونس نمی خواست بیش از این قدرت و یا کرسیهای بیشتری را در مجلس بدست آورد چون نمی خواست مخالفین داخلی و خارجی خود را تحریک کند تا با یکدیگر علیه آن به متحد شوند.


آقای فرازمند، نظر شما در مورد سوار شدن اسلامگرایان بر موج مردمی چیست؟
فرازمند: در عالم سیاست ما اسم هایی می گذاریم و بعد بار منفی و مثبت به آن می دهیم. کار حزب سیاسی اینست که فرصت طلبی کند. این کار بدی نیست. باید قرینه ارائه داد و نمی توان ذهنی حرف زد. اگر می گوییم در میدان التحریر جوانان نبودند و افراد دیگری هدایت کردند و آن اسلامگرایان بودند، باید قرینه ارائه داد. اگر در تونس مدعی هستیم که اسلامگرایان قدرت بیشتری نمی خواستند، باید قرینه ارائه داد. این حرف را می توان به راحتی نقض کرد چون دلیلی بر تأیید آن وجود ندارد.


ما از دور نشسته ایم و می گوییم النهضة تونس می توانست 80 تا 90 درصد کرسی را بدست آورد. انقلاب های عربی غیرقابل پیش بینی است. دو ماه پیش چه فکر می کردیم و چه شد. اصلا نباید احساس کنیم که یک گروه به تاریخ مصر خواهد چسبید و دیگر اخوان المسلمین از قدرت پایین نخواهد آمد. اصلاً اینطوری نیست. البته بعضی از اسلامگرایان این چنین فکر می کنند که دمکراسی، وسیله ای برای چسبیدن به تاریخ است. فراموش نکنیم که در عصر فعلی ارتباطات و با حضور پرشور جوانان در میدان التحریر مصر، حرکت مهمی صورت گرفت. در مصر چرا جوانان مخالف بودند که انتخابات برگزار شود؟ چون می دانستند می بازند به این دلیل که تشکیلات ندارند. در واقع تشکیلات منسجم است که در انتخابات کار می کند.


محمدی: من برای جوانان التحریر، هویتی مستقل از جریانات موجود در کشور قائل نیستم. تشکیلات جوانان التحریر قاهره بسیار گسترده است که به راحتی می توان آن را در اینترنت یافت. تشکیلات آنها شامل 6 گروه است و هر یک عضو دارند و همۀ گروهها اعم از اخوان گرفته تا 6 آوریل در آن حضور دارند. جوانان تحریر در واقع نمایندۀ همۀ جریان های سیاسی مصر بودند. هویت مستقلی برای آنها قائل نیستم.
فرازمند: یکی از ویژگی های انقلاب ها، پلورالیستی بودن آنست. جوانان، اخوان المسلمین، لیبرال ها و .. همه در میدان التحریر بوده اند. وقتی کسانی در میدان التحریر بوده اند و پرچم شان را بالا نبرده اند، چگونه می توان حدس زد که اکثریت با کیست. اما در این بین جوانان باختند، چون تشکیلات نداشتند که البته این بازی طبیعی است.
 

آقای محمدی معتقد است که جوانان التحریر توسط اخوان و سلفی ها اداره می شده است، شما به جوانان تحریر هویت مستقل می دهید؟
فرازمند: جوانان میدان تحریر، ترجمۀ جامعۀ مصر است. همۀ گروهها در میدان حضور داشتند از 6 آوریل گرفته تا گروه خالد سعید. خالد که اخوانی نبود. زبان روز دنیا را نمی توان انکار کرد. فضای مجازی حرکت ایجاد می کند.
در مقام پراگماتیستی، روی کار آمدن اخوانی ها در این کشورها، به نفع اسلام است و یا اینکه با توجه به پیشینۀ و سابقۀ تاریخی اسلام، قضیه را عرب و عجمی و شیعه ای و سنی می کنند؟
 

محمدی: حتی اگر بخواهیم پراگماتیستی نگاه کنیم، برای اولین بار حاکمیت مطلق شیعه در جمهوری اسلامی ایران تبلور یافته است. این سیاست مشخصه هایی دارد چه در بعد داخلی و چه در بعد بین المللی. اگر در ابتدا این مشخصه ها را بشناسیم می بینیم که در کدام زاویه این برادران اسلامگرا که حاکمیت را در دست خواهند گرفت با ایران تضاد و یا همسویی خواهند داشت.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شعار اول ایران استکبارستیزی بوده، دوم صهیونیسم ستیزی، سوم استبدادستیزی، چهارم برقراری یک جامعه مدنی متکی بر آراء مردم و براساس مبانی اسلامی و پنجم وحدت در کل جهان اسلام در مقابل دشمنان آن و عدم دامن زدن به اختلافات درون اسلامی بوده است.
در صهیونیزم ستیزی، ایران با اخوان المسلمین و سلفی ها اشتراک نظر دارد. در بحث استکبارستیزی و استبدادستیزی نیز با این گروهها اشتراک داریم. در برقراری یک جامعه مدنی براساس مبانی اسلامی و حفظ مظاهر اسلامی و دفاع از حریم امت اسلامی نیز اشتراک نظر داریم. اما در این بین اختلافات ناچیزی وجود دارد که چندان اهمیت ندارد. چرا که در هر حال همه مسلمان هستیم.
اساساً بیداری اسلامی از بدو آغاز در قرن 18 و 19 که در اندیشه متفکرانی همچون سید جمال الدین اسدآبادی، کواکبی، محمد عبده، حسن البنأ، آیت الله طالقانی و آیت الله مطهری و ... و بالاتر و برتر از همه امام خمینی و اینک آیت الله خامنه ای تبلور یافته تا الان همۀ آنها با هم اجماع دارند بر اینکه بیداری اسلامی استبدادستیز، استعمارستیز و به دنبال دستیابی به یک مکانیزم حکومتی است که رأی مردم و مبانی اسلامی به طور توأمان در آن دیده شود.
 

با این اوصاف چرا در روز عاشورا در افغانستان، کشتاری خونین صورت می گیرد، آیا این اختلاف بین شیعه و سنی نیست؟
اینگونه تحرکات تلاشی است که برخی از حکام منطقه و از جمله آمریکا و غرب از آن بهره می گیرند. بالاخره یک اختلاف تاریخی بین شیعه و سنی وجود دارد که قابل انکار نیست اما بین جریان های سلفی ضدشیعه و اسلامگرایانی که در حال قدرت گرفتن در منطقه هستند، تفاوت وجود دارد. اولاً اخوان المسلمین که سابقۀ دیرینه دارد به انترناسیونالیسم اسلامی اعتقاد دارد. حسن البنأ عضو دارالتقریب بود و در مجموع اخوان دارای افکار میانه و به دور از تعصب است. فقط مورد سوال شما سلفی هاست. یک سوم اسلامگرایانی که در انتخابات مصر برنده شدند، در ایران زندگی می کردند، در مورد آن دو سوم دیگر نیز به من اثبات کنید که اینها همان القاعده ای ها هستند.
بنابراین شما بر این اعتقادید که تشابهات ما خیلی بیشتر از اختلافات است و پیروزی اسلامگرایان در منطقه به نفع ایران خواهد بود.
محمدی: بله. به شرطی که همه قاعده بازی را معقولانه در پیش گیرند و اجازه ندهند افراد متعصب و احساساتی در داخل وارد یک بازی شوند که به نام محبت اهل بیت دشمنی میان ما و سنی ها ایجاد کنند و اختلاف بین شیعه و سنی را تشدید کنند. و یا متقابلا عده ای به نام دفاع از سنی گری شیعیان و نوامیس و اعتقادات آنان را مورد هجوم قرار دهتد.
فرازمند: استکبارستیزی ایران چه ربطی به استکبارستیزی اخوان المسلمین دارد. اخوان المسمین 24 ساعته با آمریکا در حال گفتگو و مذاکره است.
محمدی: مگر شیعیان عراق با آمریکایی ها مذاکره نمی کنند؟
فرازمند: از قبل از این تحولات نیز آمریکایی ها از مبارک خواسته بودند که صحنه را برای اخوان المسمین باز کند و با اخوانی ها در تماس بودند. در کل تحولات جهان عرب تنها بحرین را داشتیم که در آن شیعیان به خیابان آمدند. اما تمام دنیای عرب، بحرین را استتثنا کرد. الوفاق با گروهها و جریان های مختلف اعم از سکولار و مذهبی در منطقه دیدار داشت، اما اخوان المسلمین مصر به الوفاق وقت نداد. این چه اشتراکی است بین ما و اخوان المسلمین. اتفاقاً الوفاقی ها و شیعیان بحرین خیلی تلاش دارند تا ثابت کنند که به خاطر حقوق شهروندی است که اعتراض می کنند و نه به خاطر شیعه بودن. اگر گرایش طائفی و مذهبی است، این حکومت است که در حال تلقین این طرز تفکر است. معارضین بحرینی می گویند چون شیعه هستند حکومت آنها را محدود می کند.
در اینکه تظاهرات بحرین گسترده بوده و مردم محق هستند، هیچ شکی وجود ندارد، اما چون شیعه هستند در تمام دنیای عرب نگاه کنید که چند نفر از انقلاب بحرین حمایت کردند. همین آقای عبدالله گل در اجلاس لندن از همه کشورهای درگیر بهار عربی اسم می برد الا بحرین. البته او در سخنرانی خود به این مسئله اشاره می کند که این تحولات نباید به نزاع طائفی بینجامد. این چالش سبب شده تا برخی احساس کنند که مبادا در آینده ما به جای یک اسلامگرایی، شاهد تشدید اختلافات میان مسلمانان باشیم. در مورد بحرین این نشانۀ قوی وجود دارد و ممکن است در آینده نتیجه ای را که آقای محمدی از امت اسلامی می گیرند، حاصل نشود و در واقع جنگ طائفی و جنگ شیعه وسنی رخ دهد. هیچ کشور عربی در مورد سوریه استثنا قائل نمی شود. راشد الغنوشی و قرضاوی همه و همه در مورد سوریه متفق القول هستند و می گویند سوریه از جنس بقیه است اما در مورد بحرین اینطور نیست. چرا؟ چون شیعه هستند.
محمدی: شما نظر راشد الغنوشی در مورد کشورهای حاشیه خلیج فارس را می دانید؟ او گفته این کشورهای بیشتر از یک سال فرصت ندارند و الا آنها نیز ساقط می شوند.
آیا در زمان مبارک و بن علی، قذافی و صالح، موقعیت ایران در منطقه قوی تر نبوده است؟ با روی کار آمدن اسلامگرایان، زین پس ایران در یک نبرد دائمی با جریان های اسلامی و طائفی خواهد بود؟ یک جریان سنی به رهبری عربستان و یک جریان شیعی به رهبری ایران.
محمدی: در این مسئله شکی نیست که ایران طی چند سال اخیر مشکلات دیپلماتیک داشته و دارد. دلیل این مسئله نیز ضعف مفرط ما در تحرک دیپلماتیک است و این برمی گردد به اینکه در داخل کشور ظاهرا مشکلات ما مانع از آن شده که یک اجماع عملی در مورد نحوۀ تحرکات منطقه ای و بین المللی داشته باشیم. حقیقت اینست که آنچنان دچار اختلاف بوده ایم که در بهترین فرصت، بدترین اقدام یعنی دوری از تحولات را پیشه کرده ایم.
و اما در مورد سوال شما باید بگویم تمام حیات سیاسی مبارک تحرک علیه ایران بود. قبل از اینکه آمریکا به عراق حمله کند، مبارک در سفری به آمریکا از مقامات این کشور خواست که به جای عراق به ایران حمله کنند. مبارک دژ مقابل ایران بود. تئوری سیاسی او نقیض تئوری سیاسی ایران در مورد تعامل با مسئله فلسطین بود. اما هم اکنون این دژ پایین فرو افتاده و شکسته است. آن وقت شما می گویید که فضا بدتر شده است؟ چون آمریکایی ها دارند سرمایه گذاری می کنند و بعد با مثال زدن مورد افغانستان معتقدید که اختلاف بین مسلمانان بالا می گیرد؟ مبارک که بزرگترین مخالف جمهوری اسلامی ایران در دنیا بوده و همه نیروهای منطقه را علیه ایران بسیج می کرده است، لابی بین المللی می کرده است. کودتای نوژه، حمله آمریکا به طبس و صد عملیات دیگر همگی در قاهره به ریاست مبارک انجام می شده است. او دژ مقابل ایران بوده است. شما می گویید چون ممکن است در آینده با سنی ها درگیر شویم لذا شرایط به ضرر ماست؟ من نمی دانم کدام منطق بر این سوال شما حکمفرماست که ممکن است در آینده آمریکایی ها موفق شوند و اختلاف بین شیعه و سنی را تشدید کنند و معتقدید که ایران ضرر می کند؟
بنابراین شما معتقدید که منطقه طائفی نخواهد شد؟
محمدی: مشکل طائفی شدن از دیرباز وجود داشته و هر از چندگاهی هم توسط انگلیسی ها و آمریکایی ها بر آن دمیده شده و می شود. مشکل اینجاست که گروهی شیعه و سنی متعصب در این دام گرفتار می شوند. اگر ملک عبدالله اردن دم از هلال شیعی می زند و از طرف دیگر ولی نصر برخی را در ایران تحریک می کند به اینکه بزرگترین تهدید برای شیعه، سنی هاست و بهترین فرصت برای شیعه اتحاد با آمریکا علیه سنی هاست. این یک بازی آمریکایی است و اگر کسی در آن بیفتد یا احمق است و نادان و یا خائن. اما در رهبران اسلامی مصر و تونس، حکمت و دوراندیشی آنقدر هست که در این مخمصه و دام نیفتند. کتمان نمی کنم که حقایقی هست و ممکن است رخ دهد اما نه به آن شدت.
فرازمند: این پدیده به گونه ای نیست که کسی بتواند بگوید به کجا می انجامد. هنوز مشخص نیست. فردا ممکن است یک سری تحول رخ دهد و کل تحلیل های امروز تغییر یابد ولی اینکه در آینده ممکن است این اتفاق بیفتد، احتمال دارد در آینده امت واحده اسلامی شکل نگیرد و حتی به شقه شدن منجر شود. نه تنها اسلامگرای شیعه و سنی در مقابل هم قرار می گیرند بلکه در درون شیعه و سنی، انواع مختلفی از اسلامگرایی در مقابل هم قرار می گیرند. وقوع این احتمال ممکن است.
آیا ممکن است این همان نسخه ای باشد که مدنظر آمریکایی هاست؟ در عمل آنچه که در حال وقوع است، اینست که طائفه گرایی و جنگ شیعه و سنی در منطقه در حال تشدید است. هیچکس تحولات بحرین را نمی بیند. در یمن، عربستان اجازۀ ورود نیروی دیگری را نمی دهد. مثلا اینکه این مسئله می تواند در مرزبندی ایران حتی با گروههای سلفی حماس نیز ایجاد مشکل کند؟
محمدی: اولا حماس اخوانی است و نه سلفی و ثانیا حمایت ایران از مسئلۀ فلسطین، یک مسئله آرمانی است و با محاسباتِ منفعتی نمی توان به آن نگریست. هرچند منفعت ملی ایران نیز همین است. لذا حمایت ایران از جنبش حماس به عنوان یک جنبش اسراییل ستیز و صهیونیزم ستیز جزیی از سیاست ایران است. طبیعی است تا وقتی حماس همین سیاست را در پیش گیرد و مقاومت کند جمهوری اسلامی ایران از آن حمایت می کند بدون هیچ چشمداشتی. اگر می گویید اخوان المسلمین با آمریکایی ها هر روزگفتگو دارد، آنها نیز می گویند شیعیان عراق نیز همین طور هستند و رفیق گرمابه و گلستان هم هستند. در اینکه گروهی نادان در میان شیعه ها و سنی ها بدون اینکه خودشان بفهمند دارند در مسیری حرکت می کنند که آمریکایی ها می خواهند بحثی نیست. ممکن است این گروه در مقطعی بر حاکمان غالب شوند.
 

این مسئله چقدر نگران کننده است؟
محمدی: من نگرانی چندانی از درگیری مذهبی ندارم. اوضاع بدتر از عراق نخواهد شد. اوج درگیری طائفی در عراق قابل رویت بود. تبعات سیاسی آن کل منطقه را به خود مشغول کرد و فراتر از مرزهای عراق، کل منطقه را به خود مشغول کرد.
فرازمند: امیدوارم همین طوری باشد. نشانه ها حاکی از آنست شکافی در حال ایجاد شدن است. سکولاریسمی که ترکها مطرح می کنند برای اجتناب از همین چالش است. شما هر جا که محور بگذارید در همان محور باید با غیر خودتان چالش کنید. هر تعریفی از خود ارائه می دهید باید پای آن بایستید. اگر می گویید که اسلامگرای سنی هستید و الگوی اسلامگرایی من ایران نیست، دارید مرزبندی ایجاد می کنید. این مرزبندی ها در طول تاریخ ثابت کرده که اگر مذهبی باشد، خطرناک است. جنگ مذهبی در طول تاریخ شاید وحشیانه ترین و خونبارترین جنگها بوده است به همین دلیل است که این نگرانی را دارم که این اتفاق بیفتد.
عراق را بنگرید، موضع دولت شیعی عراق، در مورد تحولات جهان عرب با همه کشورها متفاوت است. علت نیز آنست که دولتی شیعی در آنجا روی کار است. همه اسلامگرایان در شمال آفریقا براین مسئله تأکید دارند که الگویشان ایران نیست و این یعنی طائفه گری.
رفتار همه بازیگران منطقه، طائفه ای است از عربستان گرفته تا ایران، همۀ رفتارهای طائفی است. لذا می توان نتیجه گرفت که نتیجه اسلامگرایی تشدید طائفه گری است.
 

آقای محمدی نظر شما در این مورد چیست؟ با توجه به فکت هایی که خودتان به آن اشاره کردید از جمله اقدامات برخی از گروههای شیعه و سنی و حرکت آنها بر مدار آمریکا، خودتان نیز ظاهرا به این مسئله معتقدید که ممکن است طائفه گری تشدید شود. نگاهی به عربستان و قطر ثابت می کند که این گروه اندکی که از آن صحبت می کنید کم نیستند.
محمدی: نه ایران و نه عربستان و نه ترکیه و نه هیچ کشور دیگری قادر نیست مدیریت این جنبش های عظیم را در دست گیرد. جنبش بیداری اسلامی در کشورهای عربی خود در حال ایجاد یک الگوست. مصر از تجربیات انقلاب اسلامی ایران بهره خواهد گرفت اما هیچ گاه هدایت آن را به دست ایران نخواهند داد هر چند که همکاری صمیمانه ای را با ان خواهد داشت. ترکها و سعودی ها نیز اگر چنین تصوری دارند، دچار توهم هستند. مصر بزرگتر از آنست که اختیار و ادارۀ و تعیین الگوی خود را به دست دیگری بدهد. مصر الگویی را به منطقه ارائه خواهد کرد که حتما از تجربیات انقلاب اسلامی ایران بهره خواهد گرفت. اما این تجربیات مختص مصر است و بسیار نیز محبوبیت خواهد داشت.
دوم اینکه جهان عرب در آستانۀ یک صف بندی جدیدی است و صف بندی قدیم نیز تمام شده است. دوران رهبری مصر و عربستان که رهبر جبهۀ سازش بودند به پایان رسیده است. محور جدیدی در حال شکل گیری است. محور کشورهای پادشاهی که تشکیل شده است( 6 کشور عربی خلیج فارس به اضافه مغرب و اردن) و فعلا هم وجود دارند و به جهت سیاسی نیز مشخصات آنها نیز روشن است. محور دوم نیز در حال طی کردن دوران گذار است. من پیش بینی می کنم مصر به محض اینکه تحولات داخلی خود را ظرف یک سال آینده پشت سر گذاشت، پرقدرت وارد صحنه می شود و محور جریان عربی جدیدی خواهد بود که تونس، الجزایر و سودان و بسیاری دیگر از کشورها نیز در آن چهارچوب تعریف خواهند شد. اگر سوریه باقی بماند باید با آن سیستم کار کند.عراق نیز به این محور نزدیک خواهد شد.
 

مرز آنها با ایران چگونه خواهد بود؟
محمدی:
بگویید اختلاف آنها با عربستان چه خواهد بود؟ اولین چالش نوع تعامل کشورها با غرب خواهد بود.
 

اما در قطعنامه ای که عربستان در مجمع عمومی علیه ایران گرفت، دیدیم که همه در جبهۀ عربستان بازی کردند.
محمدی:
عرب ها رفتند در جبهۀ عربستان، اما چرا آسیایی رفتند در آن جبهه. بنابراین مشکل از این طرف نیز هست. متحدین سنتی ما در کنار ما قرار نگرفتند. این مسئله یعنی موید اینست که ما توان کار در این شرایط را نداریم. یعنی دیپلماسی ما ضعیف است.
فرازمند: امیدوارم اسلامگرایان جهان عرب درباره اعتقادشان به دمکراسی، نه دنیا و نه مردم خود را فریب داده باشند. اگر دمکراسی و پلورالیسم سیاسی در جهان عرب ایجاد شود، خطری متوجه ما نیست ولی اگر آنها به دنبال تشکیل حکومت های طائفی باشند، احتمال درگیری طائفی نیز متعاقبا زیاد است. مشکل چالش طائفی در دمکراسی است. وقتی دمکراسی ایجاد شود، همه گروهها شخصیت و مسئولیت می گیرند از جمله اسلامگرایان. این گروه احساس نمی کند که تا ابد در آن جایگاه باقی می ماند بلکه می رود به دنبال اینکه کارنامۀ قابل قبولی از خود ارائه کند. در یک سیستم دمکراتیک واقعی هیچ کس جایگاه از پیش تضمین شده ای ندارد
 

کد خبر 191064

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =