گاهی اوقات موضعگیریها درباره برخی وقایع، فاجعهآمیزتر از خود آنها به نظر میرسند و حقیقتا وخامت موضوع را بیشتر و بیشتر معلوم میکنند.
درباره رد شدن استاد ارسلان کامکار در گزینش ارشاد صحبت میکنم و پاسخ به زعم من عجیب و غریب مدیر دفتر موسیقی وزارت ارشاد که گفتهاند: "متاسفانه نباید آقای کامکار این مسئله را رسانهای میکرد؛ چراکه من برای کار کردن نیاز به آرامش دارم. تا زمانیکه مسائلی اینچنین رسانهای نشده باشند، ما تمام حمایتهای لازم را انجام خواهیم داد و درصورت رسانهای شدن؛ هیچ قدمی برای حمایت از موضوع برنخواهیم داشت! " باورتان میشود؟ این دقیقا عین گفته بالاترین مقام موسیقی کشور درباره یکی از ارزشمندترین موسیقیدانان ایرانی است. ارسلان کامکاری که آثار ارزشمندی چون موسیقی متن فیلم مادر (به کارگردانی علی حاتمی)، سوئیت سمفونیک افسانه سرزمین پدریام، سرود ایران و نغمه صلح در کارنامهاش دارد.
دلیلی ندارد که از صفاتی چون "شنوندگان جدی موسیقی"، "علاقمندان موسیقی"، یا "اهالی موسیقی" برای آشنایی با خانواده پرافتخار کامکارها استفاده کنم چرا که نام این خانواده برای هر ایرانی آشناست. علیالخصوص نام ارسلان کامکار که نه تنها برای اهالی موسیقی سنتی و کردی، که برای اهالی موسیقی کلاسیک و همینطور سینماییها نامی است پرآوازه. حالا بعد از 29 سال همین جناب کامکار با این رزومه درخشان نه تنها باید در گزینش ارشاد رد شوند، بلکه باید با لحن عامیانه اینکه "آقای ارسلان کامکار؛ نیروی رسمی دائم ارکستر سمفونیک تهران نبوده بلکه نیروی رسمی آزمایشی بوده است." مواجه شود.
اینکه مقام مسئولی درباره مایستر ارکستر سمفونیک تهران که 24 سال در این مقام ساز میزند و سرپرستی میکند این گونه لب به سخن بگشاید و در اعتراض به اینکه چرا اقای کامکار با رسانهها درباره رد شدنش در گزینش ارشاد صحبت کرده جای تعجب دارد. آیا برای ایشان جای سوال نبوده که چطور آقای کامکار که در ارکستری که اوضاع برآشفته آن بر هیچکس پوشیده نیست این همه سال به عنوان مایستر فعالیت داشته و همه اعضا ایشان را قبول داشتهاند حالا باید در گزینش رد شوند؟ اصلا این چه گزینشی است که بعد از 24 سال اتفاق افتاده و در آن چه مواردی مورد سوال است که موسیقیدان باسابقهای چون ارسلان کامکار در آن رد میشود؟ اگر مسائلی از این دست "آرامش" ایشان را در کار به هم میریزد چرا آقای میرزمانی شغل راحتتری را برای خود برنگزیدند؟ آیا تصور نمیکنند که آرامش موسیقیدانی در این میان سلب شده و ایشان حداقل به واسطه سمتی که دارند و میزی که پشت آن نشستهاند موظفند که در فراهم کردن آرامش از دست رفته یک هنرمند پرآوازه بکوشند؟ و مهمتر اینکه چرا باید یک مقام مسئول توقع داشته باشد که مشکلی اینچنین، رسانهای نشود و حالا چون شده با صراحت بگوید که برای حل آن قدمی برنخواهد داشت؟ البته پرواضح است که نام چنین رفتاری را "صراحت" نباید گذاشت اما نمیدانم که این شیوه غریب گفتار از کجا میآید که به راحتی و با بین سلیس حق آزادی بیان و اعتراضی بسیار ساده را از بزرگترین هنرمندان موسیقی این کشور سلب میکند؟
چقدر وقتی آقای میرزمانی به این سمت منصوب شدند دلمان خوش بود که فردی از اهالی موسیقی روی این صندلی نشسته است و حرف هم صنفان خود را بهتر از مدیران پیشین متوجه میشود. ظاهرا انتصاب ایشان هم برای چند صباحی دلخوشکنکی بیش نبود برای آنهایی که دلشان از سیستم نابسامان موسیقی ایران پر بود و تصور میکردند که با آمدن میرزمانی کمی اوضاع روبراه میشود. هرگز در هیچ دورهای یادم نمیآید که مدیری از مدیران موسیقی ایران اینچنین "واضح" به خود اجازه داده باشد که حق رسانهای کردن خبری را از اهالی موسیقی بگیرد و به همین دلیل در حل مشکل آنها کوتاهی کند. ممکن است که به این دلیل واقعا کوتاهی انجام شده باشد ولی اینکه به خود اجازه دهد که این مطلب را با صدای بلند و به صورت رسمی ادا کنند هرگز.
حدس میزنم که باید در میزان اختیارات مدیران هنری ارشاد تغییراتی به وجود آمده باشد که این شیوه صحبت و عمل باب شده است و کسی جلودار آن نیست. اما جناب میرزمانی این را بدانید که از دست دادن هنرمندان بزرگی چون خانواده کامکارها در زمره افتخارات شما نوشته نخواهد شد چرا که یاد و خاطره این هنرمندان چنان در موسیقی ایران ریشه دارد که با این بادهای گذرا هرگز نمیلرزد.
5757
نظر شما