مهر نوشت:

 پسر جوان که با تایید حکم اعدامش در یک قدمی چوبه دار قرار گرفته بود تصور نمی کرد با کمک مقتول، از مرگ نجات پیدا کند.
یکم بهمن ماه سال 87 ماموران پلیس کرج از درگیری مرگباری در یکی از محله های این شهر قرار گرفتند. تیم جنایی پس از حضور در محل با جسد پسر جوانی به نام محمد روبرو شدند که بر اثر اصابت ضربه کارد به قلبش از پا درآمده بود. ضارب به نام پویا 22 ساله نیز از سوی اهالی دستگیر شده بود.با اعتراف متهم به قتل پرونده برای محاکمه به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.قضات دادگاه پس از محاکمه پسر جوان را به قصاص محکوم کردند. با اعتراض متهم پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی حکم قصاص را تایید کرده بودند.

در حالی که نام پویا در لیست اعدامی های اجرای احکام دادسرای جنایی قرار گرفته بود مادر مقتول با مراجعه به دادسرا از خون پسرش گذشت.او به قاضی اجرای احکام گفت: چند شب قبل پسرم به خوابم آمد و از من خواست قاتلش را ببخشم. با گذشت مادر مقتول پسر جوان از مجازات اعدام نجات یافت و پرونده او برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

پویا صبح امروز در جلسه محاکمه اش در تشریح ماجرا گفت: ما ساکن محله گلشهر کرج بودیم. آن روز صبح مثل همیشه برای کار از خانه بیرون رفتم غروب برای ملاقات دوستم از خانه بیرون رفتم اما وقتی به مغازه‌اش رسیدم او را ندیدم. می‌خواستم برگردم که با دو پسر جوان روبروشدم. یکی از آنها زیر لب حرف نامربوطی زد که خیلی عصبی شده و جوابش را دادم. اما همین موضوع موجب درگیری ما شد و لحظاتی بعد هم دو تن دیگر از دوستانشان به کمک آنها آمده و با من درگیر شدند. در حالی که به شدت از آنها کتک خورده بودم کاردی که همراه داشتم از جیبم درآورده و در هوا بی‌هدف می‌چرخاندم. اما ناگهان به قلب یکی از آنها خورد و او غرق در خون روی زمین افتاد. این قتل ناخواسته بود و من از ترس کارد را از جیبم بیرون آوردم.

در ادامه قضات دادگاه کیفری استان تهران برای صدور حکم وارد شور شدند.
45282
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 194738

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۹:۲۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۸
    12 2
    عجب مادر دریا دلی
  • منصور نوین IR ۱۹:۴۰ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۸
    7 2
    به این عبارت توجه کنید: "کاردی که همراه داشتم از جیبم درآورده و در هوا بی‌هدف می‌چرخاندم. اما ناگهان به قلب یکی از آنها خورد و او غرق در خون روی زمین افتاد. این قتل ناخواسته بود و من از ترس کارد را از جیبم بیرون آوردم." قلب طرف تو هوا بوده لابد بعد اومده یهو جلوی چاقوی تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  • بدون نام IR ۰۱:۰۵ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۹
    13 4
    درود خدا بر اين مادر بخشنده و بزرگوار ..بر دستان تو بوسه مي زنم..
  • بدون نام IR ۰۹:۳۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۹
    9 1
    کارد در جیب این جوان چه میکرده؟ آیا حمل کارد در جیب امری طبیعی است؟ یا حمل کننده احیانا عادت دارد گهگاه اتفاقی از آن استفاده کند و بی هدف آن را در هوا بچرخاند بدون آنکه قصد آسیب به کسی را داشته باشد؟ چند مورد سراغ دارید که مقتول اینگونه قاتل را بخشیده باشد؟ از خود میپرسم اگر مثلا این ماجرا یکی از ماجراهای شرلوک هلمز بود ادامه داستان چه میشد؟ همه موضوع را قبول میکردند و قاتل هم بخشیده میشد و اوضاع به خیر و خوشی تمام میشد؟ چرا مادر چنین داستانی سرهم کرده تا قاتل را ببخشد؟ آیا تهدید شده؟ یا از جهت دیگری تحت فشار بوده و مجبور به گذشت شده است و با این ماجرا در واقع عذری برای پاسخگویی به سایر بستگان عذادار ایجاد کرده. میخواهد ببخشد ببخشد. اما از قضات محترم انتظار میرود با درایت موضوع را روشن کنند.