شروع دور تازه گفتوگو با طرفهای آمریکایی؛ اروپایی و IAEA در چارچوبی از انگیزه و نمایش اراده لازم برای پایان بخشی و یا تعدیل اختلافها در راستای کنترل تنش، پیش از نزدیک شدن به نقطه جوش بود، اما گویی خوشبینیهای نخست به مثابه ابرهای تابستانی زود گذر بودند.
تهران با نگاهی مصلحت جویانه و در بستری از انعطاف پذیری و رویکردی واقعگرایانه به اوضاع، دور تازهای از تعاملات را با طرفهای مقابل آغاز کرد؛ به این امید که بسا در مواضع غرب شاهد انعطافهای لازم برای رسیدن به "نقطه تعادل" در تنشهای روابط باشد. رویکرد تهران تابع قاعدهای پارامتریک (انتخابی عقلانی و فارغ از هیجانات احساسی) در گفتوگوهایش بود؛ در حالیکه رگبار تند مطالبات غرب، باردیگر واقعیتها را به رخ کشید. همین مهم سبب آن شد که تهران به باور قدیمی خود باز گردد؛ یعنی پررنگ بودن سوء ظنها به هرگونه ابراز تمایل غرب برای تنش زدایی و عادی کردن روابط در چارچوب توافقی قابل قبول نزد همه طرفها.
آیا به راستی غرب در پی حل اختلافاتش با تهران است؟ در این صورت چرا میکوشد اوضاع را بهگونهای مهندسی کند که طرف مقابل در روغن خود سرخ شود؟ آیا جز این است که فشارهای سه لایه غرب و تشدید آن در گسترهای از عملیات روانی؛ تشدید تحریمها و محکوم کردن آن در نهادهای بینالمللی از جمله آژانس هستهای(IAEA) برای وادار کردن تهران به نوعی "تسلیم" _ ونه "عقب نشینی" _ در برابر مطالبات فزاینده آنها در حال انجام است؟ در این صورت آیا میتوان هدف غرب را جز دستیابی به "بیشترین امتیاز" بدون تحمل هرگونه "رویارویی مستقیم" تفسیر کرد؟ سرانجام این پرسش کلیدی برجسته است که آیا تهران میتواند به چنین خواستهایی تن دهد؛ در حالیکه هیچ چشم انداز امید بخشی را پیش رو ندارد؟ وضع جدید را چگونه میشود تعریف کرد؟ چه خطراتی پیشروست؟ و در صدد کدام آینده باید برآمد؛ وقتی غرب با رفتار خود میخواهد چنین القاء کند که این بار شمشیر را از رو بسته است؟
گزارش تهیه شده "رافائل گروسی" مدیر کل IAEA برای نشست کنونی شورای حکام و اظهاراتش در گفتوگوی مطبوعاتی دوشنبه(19خرداد 1403) درباره فناوری هستهای ایران،نه ماهیتی فنی بلکه تماما سیاسی دارد. او در همان گفتوگو اذعان کرد که حتی توافقها و انعطافهای ادعایی پیشین آژانس درباره پرونده هستهای ایران، تابعی از توافقهای سیاسی گذشته بوده است. حالا نیز به سختی میتواند از این واقعیت دوری کند که نتایج مذاکرات تهران _ واشنگتن تأثیر مستقیم بر مواضع آتی این نهاد هستهای در آینده دارد. از همین رو تصریح شده که اگر قرار بر تصویب قطعنامه پیشنهادی تروئیکای اروپایی و همراهی واشنگتن علیه تهران در نشست کنونی باشد، اما پرونده هستهای ایران تا نشست آتی شورای حکام به شورای امنیت سازمان ملل بازنخواهد گشت. در واقع فشار سهگانه و همپوشاننده غرب علیه تهران نوعی گرو کشی معنا میدهد. این گرو کشی میخواهد تهران را وادار به عقبنشینی از مواضع راهبردی خود در نه تنها موضوع هستهای؛ بلکه توانایی بازدارنده آن در فرایندی پرشتاب کند.
واکنش تهران در مواضع اعلامی آن، مقاومت سرسختانه در برابر زیادهخواهیهایی است که ماهیت آن نه خواستهای مسالمتجویانه در فرایندی مذاکراتی با حاصل جمع متغیر؛ بلکه تن دادن به تسلیم است. این همان مانع کلیدی در مسیر گفتوگوهایی است که ابتدا با خوشبینی آغاز شد. راهحل منطقی برای حل تضادهای جاری میان دو طرف، گوهر گمشدهای است که فعلا از چشمها و قوه ابتکار طرفها دور مینماید. ترجیح غرب اما در این بلاتکلیفی، اعمال فشار سه لایه و همپوشاننده است و ترجیح تهران؛ مقاومت.
نظر شما