واقعیت این است که جز حاضران در پشت میز گفتوگوها و تصمیمسازان کلان در تهران و واشنگتن، هیچکس از متن و محتوای آنچه گفته و شنیده شده، اطلاع روشن ندارد. به عبارت دیگر غالب تفسیر و تحلیلها در درک و فهمی افلاطونی از آنچه جریان دارد، منتشر میشود؛ زیرا ترجیح گفتوگو کنندگان، پنهانکاری هشیارانه تا رسیدن به نقطه تعادل یا توافق در دو سطح بازسازی روابط یا رفتن به عمق منازعات است. سادهانگاری است اگر خواستهای حداکثری واشنگتن در گفتوگوها را متغیر اصلی در نتیجه بخشی گفتوگوها به حساب آوریم. اینگونه خواستها در هر مذاکره بر سر اختلافات میان دو طرف امری معمول است؛ اما اینکه آیا طرح یکجانبه آن مورد قبول طرف دیگر قرار میگیرد یا نه؟ به شکل و موقعیت طرفها بستگی دارد. تهران هرگز خود را در موقعیتی ندیده و نمیبیند که بخواهد تن به خواستهایی دهد که با اصول و اعتبار آن مغایرت دارد. اصول گفتوگو و یا مذاکره برپایه چانهزنی و مهارتی است که هریک از طرفها به نمایش میگذارند.
دور چهارم گفتوگوها در مسقط نشان داد که تهران نه تنها مقهور لفاظیها و حداکثرخواهیهای واشنگتن و افراطیون حلقه بسته به دور "دونالد ترامپ" نشده؛ بلکه برخلاف انتظار آنان توانسته است عبور به مرحلهای دیگر از گفتوگوها را در آینده نزدیک فراهم کند. گفتوگوکنندگان امریکایی نیز برخلاف فضاسازی جریانهای جنگ طلب؛ از جمله اسرائیل، ادامه گفتوگو و رسیدن مسالمتآمیز به نقطه تعادل میان مطالبات دو طرف را به افزودن بر شدت تنش ترجیح میدهند. این وضع و فرایند آنچه نیست که تلآویو خواستار آن است. با اینحال واشنگتن به رغم همه جنجالهای تبلیغاتی، رویکردی عملگرایانه را براساس تشخیص منافع استراتژیک خود در گفتوگوها دنبال میکند.
واشنگتن به درستی دریافته که برخلاف افراطیون اسرائیلی که معمولاَ به پیامد اقدامهای خود نیندیشیده و آن را به بخت و اقبال میسپارند، چگونگی پایان اقدامهایشان را محاسبه کنند. از این رو میکوشند در دام وسوسهگری تلآویو و حامیانش در درون هیئت حاکمه ایالات متحده گرفتار نشوند. این احتیاط در تاریخ روابط "واشنگتن _ تلآویو" سابقه طولانی دارد. روزگاری "دیوید بینگوریون" نخستین نخستوزیر اسرائیل در پاسخ به اعتراض "هری ترومن" رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده که خواستار کاستن از ماجراجویی صهیونیستها علیه اعراب و فلسطینیان شده بود، گفت: « در اسرائیل برای این که یک واقعگرا باشید، باید به بخت و اقبال ایمان داشته باشید.» حالا هم "بنیامین نتانیاهو" از ترامپ درباره نه تنها ایران، بلکه غزه و یمن همین را میخواهد.
ترامپ اما واقعگراتر از آن است که بخواهد خود را در قواره شعارهای انتخاباتی و غرولندهای معمول بپوشاند. واقعیتهای جهان امروز در نخستین صد روز دور دوم ریاست بر ایالات متحده، او را مجاب کرده که به سادگی تن به ماجراجویی بدون سرانجام روشن ندهد. ترامپ در گفتوگو با تهران دریافته که نمیتواند به تمامی آنچه میخواهد دست یابد، بلکه باید به آنچه میتوان دست یافت، بسنده کند. تهران نیز به درستی و هشیارانه مراقب است که اگر قرار بر گفتوگوست، باید نگاه رادیکال را از رویکرد سیاست خارجی خود دور کند. به همین دلیل است که لفاظیهای تحریکآمیز جریانهای افراطی و جنگ طلب در واشنگتن و تلآویو نتوانسته بر مدار عصبی و ادبیات کلامی تهران تأثیر بگذارد.
حال باید منتظر ماند و دید که به رغم پنهان بودن ماهیت و چندوچون فرایند گفتوگوها چه سرانجامی رقم خواهد خورد. آنچه روشن است این که دو طرف اراده گفتوگوهای ثمر بخش را تا همین جا به نمایش گذاشتهاند. باقی مسائل حواشی ساخته شده کسانی است که از ظن و درک خود به تفسیر و تحلیل چهار دور گفتوگوهای تهران و واشنگتن مشغولند.
نظر شما