۰ نفر
۷ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۵:۳۹

فقط فیلمساز بدبین و تلخ‌اندیشی چون لارس فون تریر می‌تواند نابودی جهان و اتمام زندگی بشری را در چنین پروسه زیبا و رویاگونه‌ای به نمایش درآورد.

نزهت بادی: «ملانکولیا» یک فیلم آخرالزمانی است که بر خلاف آثار مشابهش پایان دنیا و فروپاشی حیات بر روی زمین را به شکل باشکوه و رمانتیکی تصور می‌کند و چگونگی رویارویی و مواجهه با آن را در نظاره کردن و چشم دوختن به آن با احساسی آمیزه از حیرت و آرامش نشان می‌دهد.
 
فقط فیلمساز بدبین و تلخ‌اندیشی چون لارس فون تریر با آن نگاه ناامیدانه و تیره و تارش به هستی می‌تواند نابودی جهان و اتمام زندگی بشری را در چنین پروسه زیبا و رویاگونه‌ای به نمایش درآورد و آن را به مثابه نوعی رهایی و آزادسازی انرژی‌های سرکوب‌شده و محبوس در وجود انسان و جهان پیرامونش القا کند.

فیلم با یک اورتور عجیب و نامتعارف شروع می‌شود، نماهای خیلی درشت و بسیار کند از چهره شخصیت‌ها در دل لانگ شات‌هایی از جغرافیای ناکجاآبادی که با همراهی طنین تکرار شونده موسیقی تهدیدکننده «تریستان و ایزولد» واگنر و نور غریب ناشی از سایه شوم سیاره ملانکولیا بر روی زمین فضای کابوس‌واری را در جهت پیشگویی فاجعه‌ای هولناک القا می‌کند.

آرمیدن عروس با دسته گلی بر سینه بر روی آبهای شناور و یا احاطه شدن وی در میان بارانی از پرنده‌های مرده و یا راه رفتن او با ریشه‌های درختان گره خورده بر پا‌هایش، قاب‌های نامانوس و غریبی هستند که از‌‌ همان ابتدا ما را برای ورود به فضای هذیانی و مالیخولیایی فیلم آماده می‌کنند.

در طول فیلم همزمان با گسترش تدریجی وحشت ناشی از انتظار برای وقوع فاجعه برخورد سیاره ملانکولیا به زمین با دو پروسه درونی متفاوت در قالب رویارویی دو خواهر که عملا روایت را به دو بخش تقسیم می‌کنند روبرو هستیم، میل مهارنشدنی جاستین به ویرانی و تباهی و مقاومت کلر برای حفظ زندگی و ادامه بقا. به همین دلیل می‌توان جاستین را نشانه‌ای از حضور شوم سیاره ملانکولیا و کلر را به عنوان نماینده زمین دانست.

در نیمه اول که ملانکولیا در فاصله زیادی از زمین به نظر می‌رسد، کلر بر جاستین تسلط دارد و می‌کوشد او را به بهانه عروسی‌اش از این میل به فنا برهاند و به زندگی وصل کند ولی در نیمه دوم هر چقدر ملانکولیا به زمین نزدیک‌تر و احتمال خطر نابودی افزون‌تر می‌شود، کلر نیز قدرتش را از دست می‌دهد و بیشتر تحت تاثیر تفکر ویرانگر جاستین قرار می‌گیرد.

در پایان وقتی قرص بزرگ و نورانی ملانکولیا مثلث کوچک جاستین، کلر و کودکش را که در انتظار فاجعه روی زمین نشسته‌اند و چشم به آسمان دوخته‌اند، در بر می‌گیرد و بعد آن برخورد سهمگین رخ می‌دهد، ذرات پراکنده نور بسیار زیبا و مسحورکننده حاصل از این انفجار مهیب تمام پرده را پر می‌کند و شخصیت‌ها را در خود فرو می‌برد.

آن وقت ناخودآگاه به نظرمان می‌رسد که پایان دنیا مثل آغاز آن می‌تواند زیبا، تماشایی و خیره کننده باشد و ویرانی، تباهی و نیستی هم به اندازه زندگی، حیات و هستی ما را در لذت خود غرق کند.
5858
 

کد خبر 205216

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • هوتن TR ۱۴:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۹
    1 0
    استفاده هوشمندانه از یکی از هولناک ترین آثار موسیقی دان همیشه افسرده ،ریچارد واگنر، هم کمک شایانی به این فضای ملانکولیک کرده بود...

آخرین اخبار