به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عباس آخوندی وزیر اسبق راه، در گفتگویی که با روزنامه اعتماد داشت، مساله زمان را در مذاکرات کلیدی دانسته و معتقد است ایران باید نهایت استفاده را از زمان داشته باشد.
در ادامه بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
* برای امریکا مداخله در کشورهای مختلف و حضور نظامی در منطقه تقریبا یک مساله پذیرفته شده بود. لذا شاهد مداخله امریکا در سال ۲۰۰۱ در افغانستان، ۲۰۰۳ در عراق و ۱۹۹۰ در کویت هستیم. امریکا تصور میکرد اگر جریانهای منطقه بر وفق مرادش پیش نرود، میتواند با مداخله نظامی منطقه را تحت تاثیر خودش قرار دهد و نظریه و تئوری ملتسازی و دولتسازی برای امریکا یک نظریه پذیرفته شده بود. هزینههای امریکا در افغانستان ۲.۶ تریلیون دلار بود. نهایتا هم با دست خالی از افغانستان خارج شد. همینطور ۲۲ سال است که امریکا در عراق مداخله کرده و عراق هنوز به آرامش و امنیت خودش نرسیده. امریکا هنوز هم مجبور است در عراق هزینه کند.
*این اتفاقات امریکا را به این نتیجه رسانده که مداخله کار بسیار پرهزینهای است . حتی در مقاطعی امریکا به این نتیجه رسیده بود که از منطقه خارج شود که در ادامه این ایده تغییر کرد. اما استراتژی مداخله در امریکا یک استراتژی شکستخورده است، به همین دلیل است که امروز امریکا دنبال حلوفصل مساله ایران به روش غیرنظامی است. هرچند ممکن است اعلام کند که گزینه جنگ و اقدام مسلحانه روی میز است، اما تصور من این است که امریکا یا به هیچوجه به سمت اقدام نظامی نخواهد رفت یا آن اقدام در آخرین لحظه و در بدترین و سختترین شرایط اتخاذ خواهد شد.
*حال بیایید، موضوع را از دریچه ایران ببینیم؛ افکار عمومی در ایران کاملا به این نتیجه رسیده که امکان دستیابی به توسعه در عین منازعه دایمی با بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان ممکن نیست. رشد کشورهای همسایه در جنوب خلیجفارس، ترکیه و جاهای دیگر، برای ملت ایران یک سوال بسیار مهم است. اینکه چرا رفاه ایرانیان پایین است و چرا ما مشکل رفاه داریم؟ شاید برای اولینبار است که در ایران اجماع نسبتا گستردهای را در تمامی طیفهای سیاسی ایران شاهد هستیم که تمایل دارند مذاکره صورت بگیرد و منازعه به نحوی مدیریت و حلوفصل شود.
*دوره آقای خاتمی چپ آن دوره به قدرت رسید و نهایتا متوجه شد امکان ادامه حرکت اشغال لانه جاسوسی امکانپذیر نیست و باید به سمت تشنجزدایی با دنیا برود. بعد از آن دولت نهم و دهم را داریم که دولت پوپولیست و شاید بیمنطقترین دولتی است که در دوره جمهوری اسلامی به قدرت رسیده. نتیجه دولت نهم و دهم چه شد؟ اتلاف منابع بسیار گسترده در وقت فراوانی فروش نفت و فقر بسیار گسترده که بر ملت حاکم شد. تجربهای که تقریبا تمام ملت ایران تبعات آن را احساس کردهاند. بعد از آن دولت آقای روحانی را داریم که مجددا بحث حلوفصل منازعه با قدرتهای بزرگ و خروج ایران از ذیل فصل 7 منشور مطرح میشود.
*پایان دولت نهم و دهم ایران شش قطعنامه سازمان ملل را داشت که ایران را جزو کشورهایی که امنیت جهان را به مخاطره میاندازند قرار داده بود. تمام تلاش آقای روحانی این بود که ایران از این موقعیت خارج شود و یکسری نیروهای سیاسی در ایران برای آقای روحانی کری میخواندند و میگفتند این کار از موضع ضعف است. دولت سیزدهم که آمد به این نتیجه رسید که بدون حل و فصل این موضوع، امکان هیچ رفاه و رشدی برای ملت ایران نیست. در این دورههای مختلف آمدن گروههای مختلف با سلیقههای مختلف یک نتیجه داشت، هرچند بسیار پرهزینه بود و هزینهاش عقبماندگی ایران برای حدود 40 سال بود که وضعیت ایران با رشد سایر کشورها قابل مقایسه نیست.
*از نظر من مذاکرات برجام بسیار دشوار بود. الان که مذاکره میکنیم، یکسری حقوق به دست آوردهایم، از ذیل 7 منشور بیرون آمدهایم فقط با یک کشور در حال مذاکره هستیم، تفاوت این کشور با دولت قبلی این است که آن برمبنای اجماع کار میکرد و این دولت برمبنای تفرقه در جهان. وقتی برمبنای تفرقه کار میکند درواقع برای شما فضایی برای نفس کشیدن ایجاد میکند که نکته بسیار مهمی است. وقتی هیچ فضای نفس کشیدن نداشتید و الان کلی فضای نفس کشیدن دارید که نکته بسیار مهمی است. این کشور داوطلبانه نظام اداری خودش را کنار گذاشته و با منطق تجاری با شما مذاکره میکند. توافق در نظام منطق تجاری خیلی سهلالوصولتر و آسانتر به دست میآید تا وقتی که قرار باشد با منطق امنیتی و سیاسی مذاکره کنید. نکته سوم اینکه در امریکا هم به این نتیجه رسیدهاند که مداخله دیگر به نفعشان نیست و به نفعشان است که مذاکره کنند، بنابراین در مجموع میتوانید نسبت به مجموعه روندی که در حال انجام است خوشبینتر باشید.
*ترامپ یک فرصت است اگر منطقش را بفهمید و در زمان مقتضی عمل کنید. اینطور افراد چون تا حد زیادی کیش شخصیت دارند و شخص خودشان برایشان خیلی خیلی مهم است، بنابراین شناخت این کیش شخصیت مهم است. آقای ویتکاف مصاحبه طولانیای با آقای کارلسون دارد و میگوید به ترامپ گزارش که میدهی، آن را داخل سطل آشغال میاندازد. (ویتکاف معتقد است) تو باید بفهمی، ترامپ چه میگوید. ترامپ تجربه سیساله خودش را به عنوان کارگزار اقتصادی به کار میگیرد و به طرف مقابل میگوید: «تو چه میخواهی، چقدر حاضری بپردازی، تا کجا کوتاه میآیی، در چه منطقهای و با چه شرایطی میخواهی و در چه شرایطی معامله را بههم میزنی.»میگوید من در مورد ایران با ترامپ صحبت کردهام که تو از ایران چه میخواهی؟ این نگاه خیلی فرق دارد با یک نگاه صددرصد سیاسی امنیتی اوباما یا بایدن که در نظامهای امنیتی رشد کردهاند. خط قرمزها را هم که پرسیده ترامپ گفته «از ایران میخواهم که سلاح هستهای نداشته باشد»بنابراین تکلیف من روشن است. به نظر من یکی از دلایل مثبت بودن این موقعیت، این است که شما دور میزی بنشینید که طرفین بدانند چه میخواهند و قرار نیست برای مدت بینهایت مذاکره کنند. البته ترامپ فردی نیست که بخواهد تا ابد مذاکره کند.
*این فرد منتظربمان نیست، بنابراین به نظرمن زمان به ضرر ماست. اگر در دوره قبلی زمان به نفع ما بود، قطعا این دوره به ضرر ماست. اگر امروز توافق کنیم بهتر از فرداست چون فضای نامعینی که نهادها کمتر درگیر هستند و اشخاص به جای نهادها تصمیمگیری میکنند نظر اشخاص میتواند خیلی سریع تغییر کند، بنابراین باید بتوانیم در زمان کوتاه مذاکره را ببندیم.
* اگر موفق شویم به توافق برسیم، اولین بحث قبل از بحثهای سرمایه، مبادلات مالی است که بتوانیم پول جابهجا کنیم.ما کمتر بانکی داریم که از نظر مقررات بینالمللی ظرفیت و صلاحیت برای مبادلات مالی حتی با بانک ژاپن را داشته باشند، بنابراین بحث من این است که اقتصاد بسیار مهم است اما اقتصاد را به مفهوم سرمایهگذاری شخص ترامپ در ایران تنزل ندهیم. این حرف به نظر من گزاف و بیمبناست. برای ما مهم است که بلافاصله نهادهای اقتصادی و سیاسی مستقر شوند و رابطه، نهادی باشد. بانکها بتوانند با هم کار کنند. ما باید بتوانیم کالا مبادله کنیم. ایران بتواند به امریکا صادرات داشته باشد و برعکس.
23302