به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در اردیبهشت ۱۳۵۷ یکصد و پنجاه عکس «کاوه گلستان» در تالار عبید دانشگاه تهران، به نمایش درآمد. این عکسها سه گزارش از گلستان بودند، در زمینه روسپیخانه (مجموعه «روسپی»)، محل کار و زندگی کارگران ساختمانی و بخش کودکان بیمار در یک آسایشگاه روانی، کاوه گلستان به عنوان خبرنگار و عکاس این عکسها را در طول دوره به واسطه شغلش گرفته بود و پس از اینکه به میزان قابل توجهی رسید اقدام به برقراری نمایشگاه کرد.
ظاهرا دوربین گلستان در سه مرحله جداگانه و براساس سه موضوع کاملا جدا از هم به کار افتاده بود، اما نگاهی دقیقتر نشان میداد که این سه موضوع با هم ارتباطی عمیق دارند. کاوه پدرام خبرنگار وقت کیهان که همان زمان گزارشی از نمایشگاه گلستان تهیه کرد، این ارتباط عمیق بین سوژههای آثار گلستان را اینگونه تحلیل کرد:
«کارگران مهاجر، دور از زن و فرزند هستند و ناگزیر برای ارضای غرایز جنسی سری به روسپیخانه میزنند. حاصل همبستری اینان و روسپیان، فرزندهای نامشروع است. فرزندانی که در محیط نامناسب و شرایط نابهنجار رشد و تغذیه و تربیت، سرنوشتی جز بیماری روانی ندارند. در عکسهای کاوه گلستان که خیره میشویم، درمییابیم که زنان روسپی علیرغم جسم آلوده چه نگاه ملتمس و دردناکی در دوربین یعنی در چشم تماشاگران خود دارند. نگاهشان درد است، گریه است، شکایت است و روی سخن آنها نیز با ما، و اینجاست که تاثیر کار گلستان را درمییابیم...» (کیهان، ۲۰ اردیبهشت ۵۷)
پدرام درباره این نمایشگاه با کاوه گلستان گفتوگوی کوتاهی هم انجام داد که در ادامه میخوانیم:
کاوه گلستان: برای گرفتن این عکسها در روسپیخانه امکان کار مخفیانه با دوربین نبود... از سویی مامورین انتظامی بنا بر وظیفه، از گرفتن عکس، در این محدوده ممانعت میکنند، و از سوی دیگر باجخورها و کارچاقکنها موی دماغ عکاس میشوند ناچار شدم که مدتی تقریبا طولانی با روسپیان طرح آشنایی ببندم، و از این جهت اعتماد آنان را جلب کنم، تا بلکه بتوانم کار مثبتی انجام بدهم. من برای آنها احترام زیادی قائلم، و همین احترام کلید رابطه با آنان بود. هیچکس نیست که با آنها حرف بزند. اما باید بدانیم که اینها در برابر کوچکترین رابطه صادقانهای بغضشان میترکد. عکسهای من از کارگران نیز براساس چنین رابطهای گرفته شد. این عکسها حاصل یک سال و نیم کند و کاو من در زندگی روسپیان و کارگران، و کودکان دیوانه بود.
حس میشود که در بعضی از عکسها برای رسیدن به محتوای لازم اشیا و آدمها را جابهجا کردهاید و احتمالا نوعی سوژهسازی...
من این نمایشگاه را یک نمایشگاه پرتره میدانم. این زمینهای است که من در ذهنم آماده کردهام، و بالطبع برای جلوه واقعیت سعی کردهام که گهگاه آدمها را با فضا تطبیق بدهم. البته در دو زمینه روسپی و کارگر، چنین امکانی فراهم بود، اما فرصت من برای عکس گرفتن از بچهها در یک تیمارستان فقط ده دقیقه بود. این را هم بگویم که من واقعا با این فضاها زندگی کردهام، و در این فضاها وقت گذراندهام. من با روسپیان نشستهام. همچنین با کارگران ساختمانی. قصد من از این نمایشگاه صرفا نمایش چند عکس نیست، بلکه نمایش موقعیت انسانها است. مسئله این است که از واقعیتهایی که کنار گوشمان جریان دارد باخبر شوم. در طول این چند روز که نمایشگاه دایر شده، خیلیها را دیدهام که در مواجهه با عکسها احساساتی شدهاند و خیلیها هم از من راه کمک کردن را پرسیدهاند. میبینید که تاثیر عاطفی است، و کمتر به نکات تکنیکی آن توجه میشود. من هم جز این انتظاری ندارم، البته مسلم است که بیتکنیک نمیشود عکس گرفت، و فن عکاسی کمک زیادی به محتوای عکسها میکند، و نیز منکر این نیستم که به طور کلی نتوانستهام این فضاها را نشان بدهم.
من یک عکاس حرفهای هستم. زندگیام از این راه تامین میشود. و علیرغم اینکه عکاسی در ایران دارد جا باز میکند متاسفانه از عکاسانی چون من و دیگران کمتر حمایت میشود میبینیم که مثلا هر نوع امکاناتی در اختیار عکاسان خارجی گذاشته میشود، که بروند و عکس بگیرند، و در موزه به نمایش بگذارند، بیآنکه چنین عکاسانی فضا و فرهنگ و مردم سرزمین ما را بشناسد. (همان)
۲۵۹
نظر شما