خبرآنلاین اصفهان - عاطفه علیان: ساعت حدود ۶:۳۰ عصر، ایستگاه پل مارنان. اتوبوس خط ۲۸. مقصد: مسجد مهرآباد. مسافری در صندلیاش منتظر توقف است؛ اما اتوبوس، بیهیچ مکثی از ایستگاه عبور میکند. راننده، در پاسخ به اعتراض، تنها یک جمله دارد: «در آینه نگاه کردم، کسی نبود.»
در نگاه اول، شاید این اتفاق چندان مهم بهنظر نرسد؛ اما در لایهی زیرین آن، موضوع فراتر از یک توقف ساده است. این فقط یک تخلف انضباطی نیست، بلکه نشانهای از گسست ارتباط میان خدمات شهری و درک ضرورت پاسخگویی به مردم است. آنچه نادیده گرفته شد، فقط یک ایستگاه نبود؛ بلکه حقی بود که بدون اعلام، بدون عذرخواهی، از زیر چرخهای بیتفاوتی عبور کرد.
مدیریت شهری در بسیاری از حوزهها با چالشهایی روبهروست که ریشه در همین جزئیات دارد. وقتی توقف در ایستگاه به تشخیص فردی راننده واگذار میشود؛ وقتی حضور مسافر از آینه، نه از وظیفه، سنجیده میشود؛ باید پذیرفت که مسئله از ناهماهنگیهای خُرد فراتر رفته است. آنچه در چنین موقعیتهایی لمس میشود، بیاعتنایی ساختاری به حق دسترسی عادلانه، و نبود نظارت مؤثر است.
پرسش اینجاست: سازوکار نظارت بر نحوه توقف در ایستگاهها چیست؟ آیا چارچوبی مدون برای الزام به ایست در هر ایستگاه وجود دارد؟ اگر هست، چرا اجرا نمیشود؟ اگر نیست، این خلأ چگونه بر اعتماد عمومی تأثیر میگذارد؟ و در نهایت، چه کسی پاسخگوی فرسایش تدریجی سرمایه اجتماعی در اثر همین تجربههای روزمره است؟
این تنها یک نمونه است. مشابه آن را میتوان در اتوبوسهایی دید که کولر ندارند، در رفتارهای پرخطر موتورسوارانی که هیچگونه ملاحظهای نسبت به عابر و خودرو ندارند، و در خطوط شلوغی که کمبود وسیلهی نقلیه، نظم را از شهر گرفته است. اما نقطه مشترک همهی اینها، تغافل مدیریتی از کیفیت تجربهی شهروندان در زندگی روزمره است.
در چنین شرایطی، گفتن از پروژههای توسعهمحور، اگر هم صادقانه باشد، بدون بازسازی اعتماد عمومی، ره به جایی نمیبرد. شهر نه با طرحهای بزرگ، بلکه با رعایت اصول کوچک اما مهمی مانند «توقف در ایستگاه»، قابل زیست میشود.
شاید وقت آن رسیده باشد که برخی مدیران، بار دیگر به سطح شهر بازگردند. نه برای بازدیدهای نمادین، بلکه برای دیدن واقعیتهایی که مردم هر روز تجربه میکنند؛ واقعیتهایی که از درون اتوبوس، با یک نگاه سطحی به آینه، دیده نمیشوند.
نظر شما