*احساس میکردم صدام متهمی است که حتما باید حقیقت و عدالت در موردش رعایت شود. اینکه اقدامات او چه تبعاتی داشته، باعث نمیشد که حقوق انسانیاش زیر پا گذاشته شود. از او دفاع کردم زیرا احساس میکردم محاکمه عادلانه نیست و هدف از آن فقط کشتن اوست نه اجرای عدالت و روشن شدن حقایق.
*مردم قبل از حمله آمریکا زندگی بهتری داشتند. از بعد از حمله آمریکا در ژانویه 1991 مردم عراق فقط شاهد اختلاف و ویرانی بودهاند. هزاران عراقی جان خود را از دست دادهاند. تحریمها به تنهایی دهها هزار کودک عراقی زیر پنج سال را از بین برده یا در معرض خطر جدی قرار داده. اگر به عراق امروز نگاه کنید، میبینید که در نتیجه خشونت و ویرانی که جنگ به بار آورده حدود چهار، پنج میلیون نفر از روال عادی زندگیشان بهکلی دور شدهاند. این جنگ تمام زیرساختهای اقتصادی عراق را نابود کرد. آمریکا عملیات نظامی مهیبی در عراق بهراه انداخت و فقط دهها هزار تن بمب بر سر عراق فرو ریخت.
*اولین بار صدام را در سپتامبر و اکتبر 1990 قبل از سقوطش دیدم و ما ساعتها باهم صحبت کردیم. در این صحبتها سه مترجم حضور داشتند که کار معمولی نبود. او میخواست مطمئن شود حرفهای من درست ترجمه میشوند. ظاهرا مشکل شما را داشت. از لهجه من سر در نمیآورد. بعد از آن در طول دهه 90 که هنوز رییسجمهور بود چند بار دیگر با او ملاقات کردم. هر بار از سه مترجم استفاده میکرد ولی مشکل آنجا بود که خیلی وقتها این سه مترجم بر سر اینکه چه کسی درستتر مطلب را فهمیده جر و بحثشان میشد!
* به هر حال صدام اقدامات مثبت زیادی برای بهبود آموزش و سلامت در عراق انجام داد. اشتباهات زیادی هم کرد. از همه مهمتر حمله به ایران بود.
*فکر میکنم بهتر است بگوییم قبول کرد که حمله به ایران اقدام مخربی بوده. ولی همواره اینطور توجیه میکرد که برای مبارزه با آنچه تروریسم خطرناک در منطقه میخوانده، جنگ پیشگیرانه راه انداخته؛ جنگی که برای هر دو طرف بسیار پرهزینه بود. بعد از رفتن شاه ساختار ارتش رسمی ایران بهکلی آسیب دید. سربازان ایرانی بیشتر افراد داوطلبی بودند که میتوان گفت با دست خالی میجنگیدند. یک تراژدی بود.
*دنیا در حالی که شاهد این تراژدی بود به ناحق جانب عراق را گرفت. در طول جنگ یک روز با سفیر یوگسلاوی در بغداد ناهار میخوردم. به من گفت فکر میکنی چند یوگسلاو الان در عراق کار میکنند؟ گفتم نمیدانم. عددی که گفت حیرتزدهام کرد. حدود 16 هزار نفر کارشناس در سطوح مختلف در امور زیربنایی در عراق در طول جنگ کار میکردند. به نظر میآمد دنیا ایران را تنها گذاشته.
*صدام آدم واقعبینی بود. ماجرا را به خوبی فهمیده بود. ترسی در او ندیدم. فکر میکنم احترامی برای دادگاه قایل نبود و حکمش را سیاسی میدانست. من ساعتها در طول دادگاه و بیرون از آن در کنارش بودم. شاید بهترین تعبیر از احساسات او را بتوان در عکسی دید که به طرف طناب دار میرود.
*رهبران دیگر عراق را نمیدانم ولی صدام دیگر چیزی نداشت پنهان کند. از این گذشته مسوولانی که صدام را محاکمه میکردند سالهای تبعیدشان را در ایران گذرانده بودند. حقیقت اصلی که همه آن را میدانند آن است که صدام شروعکننده جنگ بوده. او فکر میکرد پس از رفتن شاه ایران آنقدر ضعیف شده که میتواند جنگ را بهآسانی ببرد.
*این نظر شخصی من نیست. حمله عراق الان جزو اسناد تاریخی شده. حتی خود او هم بهصراحت بر این موضوع تاکید داشت.
* من برای دفاع از صدام دستمزدی نگرفتم. فقط برخی هزینههای ایاب و ذهاب به من پرداخت شد.
/27217
نظر شما