سیمین دانشور: اگر جلال در ده سال اخیر زنده بود شاید چریک می‌شد

در اواخر عمر توجه جلال به عامل مبارزه‌ای مذهب و درد دین داشتن جلب شده بود... و چند بار هم به قم رفت و به خدمت امام خمینی رسید که صاحب درد بودند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در خرداد ۱۳۵۸ یعنی چهار ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مجله «امید ایران» گفت‌وگویی با سیمین دانشور نویسنده رمان «سووشون» و همسر جلال آل‌احمد انجام داد و از او درباره جلال پرسید. روزنامه بامداد بخش‌هایی از این گفت‌وگو را روز ۲۱ خرداد ۵۸ بازنشر کرد که در پی می‌خوانیم:

فکر می‌کنید اگر جلال بود و به آرزویش می‌رسید و پیروزی انقلاب را می‌دید، امروز چه می‌کرد؟

مجموعا از عشق و ازدواج، تا مرگ نابهنگام جلال بیست‌ودو سال با هم زندگی کردیم یعنی دوران شکوفایی و فعالیت و جوانی هردومان. هرچه هردومان شدیم (که من شخصا چیزی نشدم) در همین دوران بود؛ بنابراین جلال را خوب می‌شناسم و از عمل‌ها و عکس‌العمل‌ها و اعتقاداتش خبر دارم که بیشتر وقت آزاد ما با هم می‌گذاشت. حتی هنوز به هر کاری بخواهم دست بزنم اول از خودم می‌پرسم «اگر جلال می‌بود چه می‌کرد؟» با این حال صددرصد نمی‌دانم جلال در رویارویی با این انقلاب چه می‌کرد!

قریب ده سال از مرگ جلال گذشته، اگر جلال می‌بود در این ده‌ساله اخیر تحول و تکامل می‌یافت. جلال آدم ایستایی نبود، پویا بود، اهل بودن نبود، اهل شدن بود، اهل از پا افتادن نبود، اهل برپا ایستادن بود. یادم است شب مرگ خواهر ناکامم در کرمانشاه به من گفت: «اهل و عیال! این سیلی روزگار است، سعی کن از پا نیفتی، اگر از پا بیفتی، اگر از پا افتادی کسی دستت را نمی‌گیرد بلندت کند، دست بگذار سر زانویت و خودت پاشو. اما بهتر است از سیلی روزگار گیج نشوی و نیفتی زیرا آدم افتاده، غالبا افتاده باقی می‌ماند. سعی کن از سیلی روزگار هوشیار بشی و به خود بیایی. سیلی روزگار را سکوی پرش کن برای یک پله بالاتر...»

خودش که مُرد همین حرف‌هایش که در گوشم بود مرا زنده نگه داشت. اگر جلال در این ده‌ساله اخیر وجود داشت و این همه از تنش کاسته نمی‌شد، شاید چریک می‌شد، شاید آزرم هم به همین فکر افتاده که شعر چریک اسیر را در موقع مرگش گفتند، نمی‌دانم، اما می‌دانم که جلال به این انقلاب امید فراوان می‌بست. آخرین امید برای هردومان با آن همه شهید که دل‌ها آن‌طور شکست و یقین دارم که سنگ تمام می‌گذاشت و با تمام توش و توان و جسم و روح خود به انقلاب کمک می‌کرد.

در کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» بعد از سخنرانی آیت‌الله خمینی، قسمتی از کتاب «ای جلال‌الدوله» که کاملا ضد مذهب است آمده است، به نظر شما کدام جنبه کتاب برای مرحوم جلال اهمیت داشت و مورد نظر او بود، خدمت یا خیانت؟

در اواخر عمر توجه جلال به عامل مبارزه‌ای مذهب و درد دین داشتن جلب شده بود و با مرحوم دکتر علی شریعتی حرف و سخن‌ها داشت و چند بار هم به قم رفت و به خدمت امام خمینی رسید که صاحب درد بودند. جلال می‌گفت حاج آقا روح‌الله کسی است که می‌تواند پشت استعمار را به خاک بمالد. جلال گفتار امام خمینی را در کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» به علت مبارزه ایشان با امپریالیسم آمریکا و کاپیتولاسیون آورده است و بدین‌وسیله هوشیاری روحانیت را نشان داده است اما این‌که از کتاب «ای جلال‌الدوله» نقل کرده است، تصور می‌کنم خواسته است نشان بدهد که اولین روشنفکران ایرانی چگونه تظاهر به لامذهبی کردند که اولین نشانه‌های غربزدگی بود. کاش خود جلال بود، از خودش می‌پرسیدید اما من شخصا آن را خیانت نمی‌دانم. خدمت هم نمی‌دانم. یک نوع ندانم‌کاری است یا شاید عکس‌العملی بوده است برخلاف مذهب قشری و آکنده از خرافات که از دوران صفوی باب شده بود، یعنی همان شیعه صفوی که مرحوم شریعتی درباره آن توضیح کافی داده.

سهم زنان در انقلاب ما چگونه بوده است؟

غرض تعبیر تازه‌ای است وگرنه چشم‌ها در خیابان‌ها زنان را می‌دید و... مثل سهم مردان، شاید هم بیشتر. چراکه زن‌ها جلوی پسران و شوهران و پدران و برادران‌شان را نگرفتند که خطر دارد و شهید می‌شوی و غیره و خود زن‌ها هم با بچه‌ها و دخترها و خواهرها و مادران‌شان با مردها همگام شدند. چندین دختر مجاهد می‌شناسم که از فداکاری و فعالیت و روشن‌بینی آن‌ها حیرت می‌کردم. برایم اعلامیه و نوار می‌آوردند، ملحفه و دوا و پنبه از خانه‌ها برای زخمی‌ها جمع می‌کردند. پخش نفت محله را با کمک برادران‌شان به عهده گرفته بودند. چندین بار برایم نفت آوردند. در تمام پیاده‌روی‌ها از تجریش راه می‌افتادند و تمام راه را تا میدان آزادی پیاده می‌رفتند. کلیه یکی از دخترها سرما خورد و من چقدر شور زدم. این‌ها کارهای جزئی و فرعی‌شان بود. مگر زن‌ها کم شهید دادند؟

فعلا یکی از این دخترها متصدی جمع‌آوری کتاب برای کتابخانه‌های مدارس و مساجد تجریش است. یکی‌شان دارد درباره آلونک‌نشین‌های ته بیست‌متری منصور، شهباز جنوبی تحقیق می‌کند و کمک‌شان می‌کند و تا حالا قریب پنجاه نفرشان را به دکتر و دوا رسانیده. یک بار با او رفتم و تا سه روز... بگذریم. زن و مرد در این انقلاب سنگ تمام گذاشتند و حالا هم باید بگذارند و بگذاریم تا ثمرش را ببینیم.

۲۵۹

کد خبر 2076594

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین