به گزارش خبرگزاری خبرآنلان، درگیری بین ایران و اسرائیل با آغاز جنگ از سوی تلاویو مرحله تازهای از تنش را آغاز کرده است. مرحله جدید، سوالات تازهای درباره واکنش افکار عمومی در ایران، توان دفاعی جمهوری اسلامی و مسیر احتمالی ادامه این بحران به میان می آورد.
خبرگزاری خبرآنلاین در گفتوگو با ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا، به بررسی این موضوعات پرداخته است.
این فعال سیاسی اصولگرا، در این مصاحبه به تحلیل این موضوعات میپردازد. او با اشاره به خطاهای راهبردی اسرائیل، از جمله تصور ایجاد آشوب داخلی و دستکم گرفتن توان نظامی ایران، تأکید میکند که این اشتباهات، تلاویو را در تنگنا قرار داده است.
ایمانی همچنین به تمایز میان ایرانیان وطنپرست و کسانی که به گفته وی در پوشش مخالفت با نظام، به مزدوری غرب روی آوردهاند، پرداخته و نامه اخیر عبدالکریم سروش به رضا پهلوی را نمونهای از این خطکشی میداند.
مشروح گفتگوی ناصر ایمانی با خبرآنلاین را در ادامه بخوانید؛
*****
*هفته گذشته اسرائیل به ایران حمله کرد. معمولاً در شرایط جنگی، گروهها و قشرهای مختلف با وجود اختلافنظرها، تفاوتهای خود را کنار میگذارند تا به مساله جنگ بپردازند. میخواستم از شما بپرسم که در این یک هفته تا ده روز گذشته، انسجام اجتماعی شکلگرفته را چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظر شما این انسجام تا چه حد قابل تامل بوده است؟
یکی از فاکتورهایی که رژیم صهیونیستی از قبل روی آن حساب کرده بود، این بود که با حملات خود به ایران، نوعی آشفتگی داخلی ایجاد کند. آنها تصور میکردند افرادی که انتقاداتی به حکومت دارند یا اساساً آن را قبول ندارند، با حملات رژیم صهیونیستی، بهویژه عملیاتهایی که از داخل کشور با همکاری موساد انجام میشود، به این اقدامات صهیونیستی میپیوندند و انسجام داخلی کاملاً بههم میریزد. این امر میتوانست به شورشها و درگیریهای داخلی بین مردم و حکومت منجر شود و در کنار آن، عملیات نظامی خارجی صهیونیستها، سقوط حکومت ایران را تسهیل کند.
رژیم صهیونیستی روی این سناریو بسیار حساب کرده بود، اما برخی صاحبنظران در اندیشکدههای خودشان به آنها هشدار داده بودند که شناختشان از ایرانیها اشتباه است. آنها تأکید کرده بودند که ایرانیها در برابر تهاجم خارجی بهطور تاریخی منسجم میشوند. تاریخ ایران نشان میدهد که در هر مقطع تاریخی که مورد حمله قرار گرفتهاند، بهویژه زمانی که خود را قربانی تجاوز میدانند و نه مهاجم، انسجام ملی پیدا کردهاند. صهیونیستها به این پژوهشها توجه نکردند و این عملیات را انجام دادند، که به یکی از نقاط ضعف بزرگ آنها تبدیل شد.
تصورات غلط اسرائیلیها که آنان را در تنگنا قرار داد
نهتنها انسجام داخلی ایران بههم نریخت، بلکه گروههای مختلف با علایق، سلیقهها و دیدگاههای سیاسی و فرهنگی متفاوت، به یک پویش همبستگی و اتحاد پیوستند. آنها حتی کمکهای قابلتوجهی به نظام جمهوری اسلامی ایران کردند تا عوامل داخلی رژیم صهیونیستی را متوقف کنند. این امر روحیه ملی را بهشدت تقویت کرد.
این یکی از اشتباهات بزرگ غربیها و رژیم صهیونیستی بود. آنها چندین خطای بزرگ مرتکب شدند: تصور کردند با حملات برقآسا، ناگهانی و ترور میتوانند انسجام داخلی ایران را از بین ببرند؛ گمان کردند مردم به حمایت از آنها برمیخیزند؛ و در ارزیابی تواناییهای تسلیحاتی ایران دچار اشتباهات بزرگی شدند.
مجموع این سه خطا باعث شد که این عملیات را آغاز کنند و اکنون بهشدت در تنگنا قرار گرفتهاند. اگر امروز رژیم صهیونیستی و حامیان غربیاش میتوانستند وضعیت کنونی را یک هفته پس از شروع جنگ پیشبینی کنند، به شما اطمینان میدهم که هرگز عملیات نظامی علیه ایران را آغاز نمیکردند.
نظرات همه مردم محترم است و باید پذیرفته شود، چه در زمان جنگ و چه پس از آن
* همانطور که در صحبتهای شما اشاره شد، شکافی بین بخشهایی از جامعه و حکومت وجود داشته است. آیا شرایط کنونی توانسته این شکاف را پر کند یا در ادامه ترمیم شود؟
قطعاً این شرایط به کاهش شکاف کمک میکند، اما این موضوع را اینطور ببینیم که مردم ایران مردمی بسیار بافرهنگ و متمدن هستند؛ این واقعیتی غیرقابلانکار است. آنها دیدگاههای مختلفی درباره نظام حاکم بر کشور دارند و همیشه اینگونه بوده است. در گذشته، به دلیل وجود حکومتهای پادشاهی، امکان ابراز این نظرات فراهم نبوده، اما به محض فراهم شدن فرصت، مردم دیدگاههای خود را مطرح کردهاند. این نظرات محترم هستند و باید پذیرفته شوند، چه در زمان جنگ و چه پس از آن. مردم ایران عقاید متنوعی دارند و همه این عقاید قابل احترام بوده و باید به آنها توجه شود.
بنابراین، انتظار اینکه در زمان جنگ همه دیدگاهها کاملاً با تمام اقدامات حکومت همسو باشد، انتظاری بیجاست. حتی اگر جنگ، به پایان برسد، این دیدگاههای متنوع همچنان وجود خواهند داشت و باید هم وجود داشته باشند. برخی افراد جامعه انتقاداتی دارند و این انتقادات بهجای خود محترم است. اما وقتی همین اقشار میبینند که کشور با دشمنی خارجی مواجه شده که تمامیت ارضی ایران را تهدید میکند، بلافاصله از مدافعان کشور و نظام حمایت میکنند.
مخالفان نظام متوجه شدند، نظام در دفاع از ایران و ایرانی محکم ایستاده است
نکته دیگر این است که به نظر من، در این یک هفته، حتی کسانی که منتقد یا مخالف جمهوری اسلامی بودند، متوجه شدند این نظام، با وجود همه انتقاداتی که ممکن است به آن وارد باشد، در دفاع از ایران و ایرانیان محکم ایستاده است. ممکن است در اداره امور داخلی انتقاداتی به نظام وارد باشد، اما در دفاع از تمامیت کشور، جمهوری اسلامی بسیار محکم، استوار و قابل اعتماد است. مردم اکنون احساس میکنند نظام حاکم، با وجود کاستیها، در دفاع از کشور کاملاً قابل اعتماد است و بهسرعت نقصهای خود را جبران میکند. برای مثال، ظرف ۱۰ تا ۱۵ ساعت پس از آغاز حملات اسرائیل، نظام بهسرعت خود را بازسازی کرد و به صحنه دفاع از کشور بازگشت. این خود فاکتور بسیار مهمی است، حتی از نگاه مخالفان، چه در داخل و چه در خارج از کشور.
حتی منتقدان و مخالفان میبینند که این نظام، با وجود مشکلات داخلی در اداره امور، یک ویژگی برجسته دارد که در کمتر کشوری در جهان دیده میشود: توانایی ایستادگی محکم در برابر حمله یک رژیم کاملاً مسلح، با یکی از ارتشهای بهاصطلاح مدرن جهان و با حمایت گسترده کشورهای غربی، و دفاع استوار از ایران و ایرانیان.
زمانی که هنوز مسائل هستهای مطرح نبود، صهیونیستها ایران را دشمن خود میدانستند
* بخشی از صحبتهای شما اشاره داشت به اینکه برخی افراد در خارج از کشور پشت نظام ایستادهاند، زیرا از ایران دفاع میکند. اما در مقابل، در شبکههای اجتماعی و رسانههای مجازی، عدهای معتقدند جنگی که شروع شده، یعنی حمله اسرائیل، نه به ایران، بلکه به جمهوری اسلامی بوده و تمایزی بین وطن و نظام سیاسی قائل میشوند. شما این دیدگاه را چگونه ارزیابی میکنید؟
اجازه دهید عرض کنم که مساله غرب، که رژیم صهیونیستی بازوی عملیاتی آن است، اصلاً مسائل هستهای ایران نیست. اگر رژیم دلخواه آنها بر سر کار بود، هیچ مشکلی با برنامه هستهای ما نداشتند، همانطور که پیش از ۲۰ سال گذشته، زمانی که هنوز مسائل هستهای مطرح نبود، ایران را دشمن خود میدانستند و تحریمهای گستردهای علیه ما اعمال کردند. مساله غرب با ایران نه تسلیحات هستهای، نه قدرت نظامی ایران و نه حتی رژیم حاکم بر کشور است، چه نام آن جمهوری اسلامی باشد یا هر نام دیگری. مساله اصلی آنها استقلال ایران است. آنها با ایرانی مستقل، بهعنوان کشوری بزرگ با مردمی بزرگ که مسیر خود را در صحنه بینالملل بر اساس تشخیص خود انتخاب میکند، مشکل دارند.
یک گام فراتر میروم: غرب بیش از آنکه با استقلال ایران مشکل داشته باشد، با یکپارچگی ایران مشکل دارد. از نظر آنها، ایران نباید اینقدر بزرگ و یکپارچه باشد؛ ایران باید تجزیه و کوچک شود. این هدف اصلی آنهاست و نباید آن را فراموش کنیم.
در نامه دکتر سروش به رضاپهلوی بین ملیگرایی و مزدوری مرز گذاشته بود
مساله این است که ایران کشوری بزرگ با وسعت و موقعیت جغرافیایی منحصربهفرد است. هر حکومتی که در این کشور روی کار بیاید و بخواهد مسیر استقلال را دنبال کند، چه حکومتی ملیگرا باشد و چه هر نوع دیگر، غرب با آن مشکل خواهد داشت. عملیات اخیر رژیم صهیونیستی علیه ایران در هفته گذشته یکی از نتایج مهم آن، ایجاد خطی کاملاً مشخص بین ایرانیان، حتی در خارج از کشور، بود. این خط، ایرانیانی را که با جمهوری اسلامی مخالفاند، اما وطنپرست و دوستدار ایران هستند، از کسانی که در پوشش مخالفت با جمهوری اسلامی، مزدوری کشورهای غربی را میکنند، جدا کرد.
این عملیات باعث شد ایرانیان خارج از کشوری که وطن خود را دوست دارند، اما با نظام مخالفاند، از افرادی که به سمت مزدوری برای غرب و رژیم صهیونیستی گرایش دارند، متمایز شوند. به نامهای که دکتر سروش به رضا پهلوی نوشت، ارجاع میدهم. ایشان این خط را بهخوبی ترسیم کرد که ایرانی بودن و ملیگرایی با مزدوری تفاوت دارد. به برخی شبکههای ایرانی خارج از کشور نگاه کنید؛ آنها مجبور شدند بهطور آشکار طرف رژیم صهیونیستی را بگیرند. این خطکشیها اکنون کاملاً روشن و مشخص شده است.
جمهوری اسلامی از قبل احتمال حمله به آمریکا را پیشبینی کرده بود
* حالا که آمریکا وارد میدان شد و تاسیسات هسته ای ایران را هدف قرار داد؛ ادامه درگیری ها را چگونه ارزیابی می کنید؟
در برنامه جمهوری اسلامی، پیشبینی شده بود که احتمال حمله آمریکا وجود دارد. این تحلیل مطرح بود که اگر جنگ به ضرر اسرائیل پیش برود، آمریکا وارد میدان خواهد شد. این موضوع قابل پیشبینی بود، اما زمان دقیق آن مشخص نبود؛ ممکن بود دیروز رخ دهد یا چند روز دیگر. به همین دلیل، مسئولین اقدامات احتیاطی انجام داده بودند تا آسیب جدی وارد نشود. حمله آمریکا به ایران کاملاً قابل انتظار بود.
اسرائیلیها کم آوردند؛ برای همین آمریکا وارد میدان شد
ورود آمریکا به درگیری میان ایران و رژیم صهیونیستی به این معناست که اسرائیل در این مبارزه کم آورده است. تا پیش از این، آمریکا ترجیح میداد اسرائیل بهتنهایی عمل کند تا همه امتیازات به آن برسد، نه اینکه پیروزی را به کمک آمریکا نسبت دهند. این حمله نشاندهنده ناتوانی اسرائیل است. همچنین، موضوع مذاکره کاملاً منتفی شده و حداقل تا مدت طولانی، مذاکرات بین ایران و آمریکا مفهومی نخواهد داشت.
برخی تحلیلگران معتقد بودند مذاکرات اخیر نوعی فریب بود، و این حمله آن را تأیید کرد. اگر ایران از این جنگ پیروز بیرون بیاید، ممکن است نیازی به مذاکره احساس نشود و صحنه ژئوپلیتیک منطقه و نظم جهانی دچار دگرگونی اساسی شود.
حرفهای ترامپ قابل اعتماد نیست
* ترامپ بعد از حمله به تاسیسات ایران گفته بود حالا وقت صلح است. به نظر شما منظور او چه بود؟
این حرفها از منظر افکار عمومی چندان ارزشی ندارند. او قبلا هم به ایران دو هفته مهلت داده بود، اما کمتر از ۴۸ ساعت بعد، حمله رخ داد. این نشاندهنده غیرقابلاعتماد بودن سخنان اوست. منظور ترامپ از «صلح» همان چیزی است که نتانیاهو پس از حمله آمریکا مطرح کرد. نتانیاهو گفت: «صلح از قدرت به وجود میآید.» این جمله از منظر آنها درست است، اما در واقع، صلح مدنظر آنها به معنای تسلیم ایران است. تسلیم به معنای ذلت، از دست دادن امکانات کشور و حتی تجزیه آن است، که نهتنها برای ایران، بلکه برای هیچ کشوری قابلقبول نیست، بهویژه ایران با سابقه تمدنی طولانی خود. صلح واقعی زمانی ممکن است که ایران از موضع قدرت در برابر این جنگ تحمیلی ایستادگی کند.
۲۷۲۱۱
نظر شما