ریحانه اسکندری: رابین ویلیامز، یکی از بزرگترین و درخشانترین چهرههای تاریخ سینما و کمدی، نامی است که هرگز از خاطرهها پاک نمیشود. او هنرمندی بود که با طنز ناب و انرژی بیپایان خود نهتنها میلیونها قلب را شاد کرد، بلکه عمق احساسات و پیچیدگیهای زندگی انسانی را به تصویر کشید.
زندگی رابین ویلیامز همچون قصهای پر از شادی و درد، موفقیت و شکست، روشنایی و تاریکی بود؛ داستانی که در پس خندههای بیوقفهاش، از مبارزه با افسردگی و اعتیاد گرفته تا عشق بیپایان به خانواده و هنر، حکایتی از انسان بودن روایت میکند.
از روزهای آغازین در دانشگاه جولیارد تا قلههای شهرت هالیوود، رابین توانست با استعداد منحصربهفردش مرزهای کمدی را جابهجا کند و در عین حال نقشهایی بازی کند که نشاندهنده عمق روان و احساسات او بودند. او نه فقط بازیگری بود که مردم را میخنداند، بلکه راوی تلخ و شیرینی بود که از پس چهره خندانش، دردهای واقعی را بازگو میکرد.
با آثاری چون «انجمن شاعران مرده»، «خانم داوتفایر» و «ویل هانتینگ نابغه»، رابین ویلیامز جایگاه ویژهای در دل دوستداران سینما به دست آورد؛ جایی که او با طنز لطیف و بازیگری برجستهاش توانست مسائلی چون تنهایی، عشق و امید را به شکلی ملموس و فراموشنشدنی به تصویر بکشد. زندگی خصوصی او اما همیشه پر از چالش بود؛ مبارزه با بیماریهای روانی و اعتیاد، سایهای بود که گاه زندگی روشن و پرنور او را تحت تأثیر قرار میداد.
رابین ویلیامز، با همهی دردها و شکوههایش، به ما آموخت که پشت هر لبخند، داستانی هست که شاید فقط خود آن شخص بتواند آن را بشنود. داستانی که با تمام تلخیها و شیرینیها، هنوز هم الهامبخش است و هر روز در قلب میلیونها طرفدارش زنده میماند.
در ادامه این گزارش، با سالروز درگذشت این هنرمند، که در تاریخ ۱۱ آگوست ۲۰۱۴ در ۶۳ سالگی به زندگی خودش پایان داد، به ۱۵ حقیقت جالب در مورد زندگیاش که ممکن است ندانید میپردازیم.
۱: رابطه نزدیک رابین ویلیامز و کریستوفر ریوز
در دوران دانشجویی در دانشگاه جولیارد، رابین ویلیامز و کریستوفر ریوز، دو ستاره بازیگری هماتاقی بودند و کریستوفر حتی گاهی به رابین کمک میکرد. رابین میگوید: «وام دانشجویی من هنوز نیامده بود و برای همین او غذاهایش را با من تقسیم میکرد.»
بعدها، وقتی کریستوفر دچار آسیب نخاعی شد، رابین به بیمارستان رفت و به روش خودش با او دیداری کرد. در کتاب کریستوفر به نام «هنوز من» آمده است: «در باز شد و مردی کوتاه با کلاه جراحی آبی و روپوش زرد و عینک با لهجه روسی وارد شد. اعلام کرد که پروکتولوژیست من است و باید فوراً مرا معاینه کند. آن مرد رابین ویلیامز بود…برای اولین بار پس از حادثه خندیدم. دوست قدیمیام به من کمک کرد تا بفهمم که به نوعی خوب خواهم شد.»

۲. همکلاسیهایش هیچوقت او را باور نکردند
در دبیرستان ردوود در کالیفرنیا، افرادی که احتمالاً در پیشبینی آینده خیلی خوب نیستند و بهتر است از شرطبندی دوری کنند، پیشبینی کردند که رابین ویلیامز فرد موفقی نخواهد شد.
اما از آن زمان تا روزی که زنده بود، او پنج جایزه گرمی، دو جایزه امی و یک جایزه اسکار برد. رابین ویلیامز همیشه باور داشت که نباید تحت تاثیر این پیشبینیهای دبیرستانی قرار گرفت و همیشه شانس برای تغییر مسیر وجود دارد.

۳: کتاب مورد علاقه رابین ویلیامز در کودکی: «شیر، جادوگر و کمد» از مجموعه تاریخهای نارنیا
رابین ویلیامز جادوی نارنیا را به فرزندانش منتقل میکرد و داستانهای مجموعه سی. اس. لوئیس را برایشان بلند میخواند. این هنرمند در یک جلسه پرسش و پاسخ آنلاین گفته بود: «تمام مجموعه سی. اس. لوئیس را بلند برای بچههایم میخواندم. یک بار داشتم برای زلدا میخواندم و او گفت: صداهای عجیب و غریب درنیاور، فقط مثل خودت بخوان. من هم همین کار را کردم، فقط مستقیم و ساده خواندم، و او گفت: این بهتر است.»
۴: او در دوران فیلمبرداری «فهرست شیندلر» به استیون اسپیلبرگ آرامش میداد.
در نمایش ۲۵امین سالگرد فیلم «فهرست شیندلر» که در جشنواره فیلم تریبکا برگزار شد، کارگردان استیون اسپیلبرگ گفت که رابین ویلیامز که در فیلم «هوک» نقش پیتر پن را بازی کرده بود با او تماس میگرفت و او را میخنداند. اسپیلبرگ گفت: «رابین میدانست من چه روزهایی را پشت سر میگذارم و هر هفته طبق برنامه با من تماس میگرفت و ۱۵ دقیقه استندآپ کمدی تلفنی اجرا میکرد. من به شدت میخندیدم چون باید این همه فشار را تخلیه میکردم.»
۵: رابین ویلیامز یک گیمر عالی بود
رابین ویلیامز عاشق بازیهای ویدئویی بود و اثر او در بازی «دنیای وارکرفت» به یادگار مانده است.
البته علاقه او به بازیهای ویدئویی کاملا مشهود بود. آیا کسی که دخترش را «زلدا» نام گذاشت، بازیهای ویدیویی را دوست ندارد؟ شایعات درست است؛ کسی که دخترش را به نام شخصیت بازی ویدیویی گذاشته، عاشق بازی است.
رابین بازیهایی مثل «ستیزه جویان اقیانوس»، «پورتال» و «کال آف دیوتی» را بازی میکرد و ظاهراً رابین و همسرش هنگامی که همسرش دخترشان را باردار بود، همراه با هم بازی «افسانه زلدا» را بازی میکردند و برایشان تجربه خیلی دوستداشتنی بوده است.
بازی «دنیای وارکرفت» به یاد او چندین ادای احترام انجام داده است، مهمترین آنها جنی است که در چراغ زندگی میکند و قدرت کیهانی بینهایتی دارد؛ شبیه همان شخصیت آبی بزرگی که همه ما از فیلم کلاسیک علاءالدین ۱۹۹۲ دیزنی میشناسیم و دوستش داریم.
۶: ویلیامز عاشق دوچرخهسواری بود
رابین ویلیامز در پرسش و پاسخهای آنلاین دیگر خود گفته بود: «کار مورد علاقهام دوچرخهسواری است. من دوچرخههای جادهای را سوار میشوم. برای من، این یک مدیتیشن متحرک است.»

۷:عصبانیت شدید او از دیزنی و هدیه عذرخواهی این کمپانی
او از دیزنی عصبانی شد چون بدون اجازهاش از صدای جینی (غول چراغ)در فیلم برای فروش محصولات علاءالدین استفاده کردند.
وقتی دیزنی خواست با صدای جینی که رابین اجرا کرده بود پول اضافی به جیب بزند، رابین مخالفت کرد: «من نمیخواهم چیزی بفروشم. این یکی از چیزهایی است که هرگز انجام نمیدهم.» او واقعاً به هنر تعهد داشت.
برای جبران، دیزنی یک نقاشی پیکاسو به ارزش حدود یک میلیون دلار به او هدیه داد. هرچند این عصبانیت او کم نکرد.
۸: بازیگری برای این هنرمند از کجا شروع شد؟
او بازیگری را به عنوان یک شخصیت بیکلام در نیویورک شروع کرد. رابین میتوانست همه کارها را انجام دهد و حتی بدون صداهای خندهدار تو را بخنداند.
عکاسی به نام دنیل سورین در حال عکاسی معمولیاش در پارک مرکزی بود که با دو شخص بیکلام جلوی موزه متروپولیتن رو به رو شد. ۳۵ سال بعد متوجه شد یکی از آن میمها(اشخاص ساکت) خود رابین ویلیامز بوده است.
سورین میگوید: «چیزی که مرا به رابین ویلیامز و همکارش تاد اوپنهایمر جذب کرد، شدت غیرعادی بودن، نوع شخصیت و سیالیت فیزیکی آنها بود. وقتی با دوربینم به آنها نزدیک شدم، اجازه دادند من آنها را در دوربینم ثبت کنم، نه اینکه مجبور باشم دنبالشان بدوم.»

۹: ویلیامز از بازیگر فیلم «انجمن شاعران مرده» متنفر بود؟
در برنامهی «گراهام نورتون شو» در ژوئن ۲۰۱۸، ایثن هاوک تعریف کرد که هنگام کار روی فیلم «انجمن شاعران مرده»، ویلیامز سختگیرانه با او رفتار میکرد. هاوک گفت: «من واقعاً میخواستم بازیگر جدی باشم. واقعاً میخواستم در نقش بمانم و اصلاً نمیخواستم بخندم.
هرچه کمتر میخندیدم، رابین بیشتر دیوانه میشد. او من را مسخره میکرد و میگفت: «آه، این یکی نمیخواهد بخندد.» و هرچه بیشتر اینطور میشد، انگار دود از گوشهایم بیرون میزد. او نمیفهمید که من فقط دارم سعی میکنم کارم را خوب انجام دهم.» هاوک در طول فیلمبرداری فکر میکرد ویلیامز از او متنفر است.
۱۰: از زندگی در یک مزرعه چهل اتاق تا نقل مکان به مناطق مرفه
پدرش مدیر ارشد شرکت فورد بود. نام او رابرت فیتزجرالد ویلیامز بود و در بخش لینکلن-مرکوری شرکت فورد به عنوان مدیر ارشد کار میکرد. مادرش، لوری مکلورین، مدل سابق بود. میتوان گفت خانوادهای پرکار و موفقی بودند.
وقتی پدرش به دیترویت منتقل شد، خانواده در یک خانه مزرعهای ۴۰ اتاقه با یک خدمتکار زندگی میکردند. بعدها به منطقه ماریِن کالیفرنیا (یکی از مناطق مرفه) نقل مکان کردند.
۱۱: عشق و علاقه به تقلید از جک نیکلسون
او تقلید بسیار خوبی از جک نیکلسون داشت.
رابین گفته بود که بازیگر مورد علاقهاش برای تقلید، جک نیکلسون بود، اما او همچنین تقلیدهای اد سولیوان، کیت ریچاردز، کریستوفر واکن، آل پاچینو و جان وین را نیز دوست داشت. جالب است بدانید دِنا کاروی بهترین تقلید خودش را از رابین انجام داده بود.
۱۲: دوستی ویلیامز با یک گوریل
او با یک گوریل به نام کوکو دوست شد. درست شبیه داستان کلاسیک پسری که با دختری عجیب آشنا میشود، البته اینجا پسر همان رابین ویلیامز بزرگسال است و دختر هم یکی از ساکنان باغوحش سانفرانسیسکو به نام هانابیکو «کوکو» گوریل.
کوکو به خاطر دانستن بسیاری از علائم زبان اشاره آمریکایی مشهور بود و گفته میشود بعد از دیدن فیلمهای رابین، او را در واقعیت شناخت. طبق اعلام بنیاد کوکو، رابین حتی پس از مرگ شریک زندگی کوکو، او را دلگرم و خوشحال میکرد.
۱۳: نقش جینی در علاءالدین مخصوص رابین نوشته شده بود
دیزنی برای جلب توجه ویلیامز و برای اینکه او را برای بازی در فیلم «علاءالدین» از دست ندهد ، چشمانداز خود را از شخصیت جینی کاملاً تغییر داد و او را به اجرای یکی از نمایشهای استندآپ رابین واداشت.
رابین هم گفت: «قطعاً، من آمادهام که در شهر جینی شلوغبازی کنم.»
۱۴: زندگی سخت و پر از چالش بازیگری که همه را میخنداند
مجله تایم یک بار از رابین پرسید: «بیلی کریستال میگوید استندآپ راهی است برای کنار آمدن با دردها. آیا باید دردهای بیشتری برای تو آرزو کنیم؟» پاسخ رابین این بود: «لازم نیست. خودم پیدایشان میکنم.»
رابین با اعتیاد و افسردگی دست و پنجه نرم میکرد و وقتی دربارهاش صحبت میکرد، به سبک خاص خودش بود. به تایم گفت: «رفتم به بهبودی در منطقه شرابسازی، فقط برای اینکه گزینههایم باز بمانند.»
۱۵:یکی از بخشهای مورد علاقه مخاطبان از فیلم «ویل هانتینگ نابغه» کاملا بداهه توسط او اجرا شد
یکی از بخشهای که شان با بازی رابین ویلیامز در فیلم «ویل هانتینگ نابغه» درباره باد شکم همسرش توضیح میدهد یکی از به بامزه ترین بخشهای این فیلم است. طبق گفتهها رابین آن را از ذهن زیبایش ساخت. اگر دقیق نگاه کنید، میبینید که مت دیمون، به عنوان بازیگر، نه فقط شخصیت ویل، دارد واقعاً میخندد. حتی با بررسی دقیق تر، ممکن است لرزش دوربین و فیلمبردار را هم ببینی.
این دقیقاً تأثیر رابین روی مردم بود. خندهای غیرقابل کنترل. یک تشویق بزرگ به آسمانها و همهی ما میتوانیم کمی شبیه رابین باشیم.
منبع: منتال فلوز
۵۹۲۴۴
نظر شما