جلال آل‌احمد بدون بزک و دوزک/ نگاهی به مرد سی‌وپنج ساله ایرانی در دهه ۱۳۳۰

از جذاب‌ترین بخش‌های این یادداشت‌ها جزییاتی است که از زندگی روزمره خودش و مردم روایت می‌کند، با ذکر دقیق قیمت‌ها و شرح سر و وضع مردم و خانه‌ها و کوچه خیابان‌ها. آل‌احمد به‌راستی یک گزارشگر دقیق است و موجز و مختصر، اما گویا روایت می‌کند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، هجدهم شهریور، پنجاه‌وششمین سالروز درگذشت جلال آل‌احمد بود، روشنفکر و نویسنده ایرانی که در کنار علی شریعتی، بحث‌برانگیزترین و جنجالی‌ترین روشنفکر معاصر  ایرانی تلقی می‌شود. در طول چند دهه گذشته درباره آل‌احمد بسیار گفته شده، له و علیه او، تا جایی که بسیاری از این بحث‌ها تکراری و خسته‌کننده شده. اخیرا اما جلد نخست از یادداشت‌های روزانه که توسط محمدحسین دانایی (خواهرزاده آل‌احمد) گردآوری شده، به همت نشر اطلاعات منتشر شده است. انتشار این یادداشت‌ها تصویری متفاوت و بسیار نزدیک‌تر از جلال آل‌احمد به مخاطبان عرضه می‌کند. نوشتار حاضر به مناسبت سالروز درگذشت او و انتشار این یادداشت‌ها به نگارش در آمده است. 

یادداشت‌ها بدون سانسور و ممیزی

«یادداشت‌های روزانه جلال آل‌احمد» اصلا کتاب به معنای مرسوم آن‌ها نیست، آن‌ هم نوشته نویسنده‌ای بسیار پرکار که در انتشار کارهایش وسواس داشت و اگر خیلی زودهنگام و در چهل‌وشش سالگی از دنیا نمی‌رفت، دست‌کم آن‌ها را پاک‌نویس می‌کرد و دلش رضا نمی‌داد که بسیاری از آن‌چه درباره خودش و دیگران نوشته، این‌طور آفتابی و عیان شود. با این‌ همه خواهرزاده او، محمدحسین دانایی، پنجاه سال بعد از فوت دایی‌اش این یادداشت‌ها را چاپ کرده، آن هم با کمترین حد ممیزی و سانسور، به صورت کاملا رسمی که خود از عجایب است.

عجیب‌تر اما خود یادداشت‌هاست. به عنوان کتابخوانی که از سیزده-چهارده سالگی، یعنی از اواخر دهه ۱۳۶۰ با آثار آل‌احمد آشنا شدم و در بیش از سی سال هرچه از او و درباره‌اش به دستم می‌رسید، می‌خواندم یا لااقل مرور می‌کردم، هیچ فکر نمی‌کردم که آل‌احمد باز بتواند غافلگیرم کند. تا قبل از خواندن این یادداشت‌ها فکر می‌کردم صریح‌ترین چیزی که درباره آل‌احمد خوانده‌ام، متن «سنگی بر گوری»  است. در یکی دو دهه اخیر هم آن‌قدر در مجلات و مطبوعات و رسانه‌ها راجع به آل‌احمد گفته‌اند و نوشته‌اند که دیگر هیچ رغبتی به پرداختن به او نداشتم. اعتراف می‌کنم که خودم هم به عنوان روزنامه‌نگار اندیشه، در طول قریب به دو دهه کاری، بر حجم آن مطالب و پرونده‌ها و گفتارها و نوشتارها افزوده‌ام. با این همه این یادداشت‌ها چنان برانگیزاننده و اجازه بدهید خیلی ساده بگویم، خوب‌اند که وقتی دوستی گفت کتاب را باید پس بدهی، خیلی سریع به کتابفروشی انتشارات اطلاعات رفتم و یک جلد را خریدم. راستش حتی ترسیدم که چاپش تمام شود و ناشر (روزنامه اطلاعات) دوباره آن را چاپ نکند. از همان موقع هم به هرکسی که سر راهم دیده‌ام و می‌دانستم که کتابخوان است، پیشنهاد، بلکه توصیه کرده‌ام که این کتاب را بخرد.

یک آدم معمولی

اما چرا این همه کتاب یادداشت‌های روزانه جلال آل‌احمد را تبلیغ می‌کنم؟ مگر این کتاب چه چیزی دارد؟ حقیقتش را بخواهم بگویم، به یک معنا هیچ. کسانی که با آثار و نوشته‌های جلال آشنا هستند، هیچ چیز تازه‌ای در آن نمی‌یابند. همان نویسنده گزارشگر و تندنویس (به هر دو معنا) که خیلی شتابزده و صریح و بی‌پروا در مورد همه‌ چیز اظهارنظر می‌کند و بقیه (و البته خودش) را به سختی و با جزمیتی گاه آزاردهنده مورد هجمه قرار می‌دهد، با جملات کوبنده و کوتاه و بعضا دم‌بریده و تلگرافی. مشاهده‌گری راوی که آرام و قرار ندارد و چنان‌که همسرش سیمین و دیگران بارها گفته و نوشته‌اند، انگار می‌داند که سفر عمرش کوتاه است و به پنجاه هم نمی‌رسد. این‌ها حرف‌های تازه‌ای درباره آل‌احمد نیست و همه کسانی که اندکی با او و آثارش آشنایند، آن‌ها را می‌دانند.

به معنایی دیگر این یادداشت‌ها برای کسانی هم که اصلا با آل‌احمد آشنایی ندارند، سخن تازه‌ای در بر ندارد. این‌ها روزنوشت‌های یک آدم معمولی است که درگیر مسائل و مشکلات و مصائب روزمره است، درگیر شغل و مشغله، خرج و مخارج زندگی و حقوق سر برج، معاشرت با اطرافیان، آمد و شد با دوست و فامیل، خوش‌گذرانی و تفریح، سفر به این طرف و آن طرف، استفاده از محصولات فرهنگی، بالا و پایین در مناسبات زناشویی، زد و خورد با این و آن، زیر و روکشی در روابط اقتصادی، ابتلا به انواع و اقسام بیماری‌ها، نگران آینده، مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و...  این آدم معمولی دست بر قضا یک معلم ادبیات دست به قلم است که عشق عجیبی به نوشتن دارد و به شکلی وسواس‌گونه و متوالی همه‌ چیزهایی را که تجربه کرده، می‌نویسد. کاری که احتمالا بسیاری نمی‌کنند یا آن‌طور که آل‌احمد می‌کرد، از پسش بر نمی‌آیند.

متناقض مثل همه

اتفاقا همین وجه ماجراست که این یادداشت‌ها را برای من چنین جذاب و خواندنی کرده، یک آل‌احمد بدون روتوش و بسیار ملموس. نه اسطوره و پدرخوانده روشنفکری مریدپرور که با کاریزمایی که داشت، آن هم در زمانه‌ای کاریزماپرور، حلقه‌ای را دور خودش شکل داد و به این و آن می‌تاخت، نه کسی که با «غربزدگی» سرود یاد مستان داد و فهمیده-نفهمیده سرسلسله یا از سرکردگان غرب‌ستیزی شد، نه مترجم سارتر و کامو و مدافع و بانی ادبیات متعهد، نه یک پرگوی پرنویس پرمدعا که ندانسته و نخوانده راجع به همه ‌چیز اعم از تاریخ و فلسفه و فرهنگ حرف می‌زد و حکم‌های جزمی و قاطع و بدون منبع صادر می‌کرد، نه یک فعال سیاسی که آخوندزاده بود، اما سر از چپ و چپ‌گرایی درآورد و وارد زد و خوردهای سیاسی شد، بعد هم از حزب توده انشعاب داد و بعد از کودتا سرخورده شد و نشست به نوشتن و معلمی و به این و آن گیر دادن و درنهایت هم به اصل خویش برگشت و به قول مذهبی‌ها توبه کرد.

آل‌احمد همه این‌ها بود. درباره هر یک از این چهره‌ها هم هزاران صفحه نوشته شده که بسیاری از آن‌ها هم مستند به آثار و نوشته‌های او است و بسیاری از آن‌ها را نمی‌توان انکار کرد. انصافا یادداشت‌های روزانه آل‌احمد هم بسیاری از این احکام را تایید می‌کند و بعید نیست که بسیاری از مدعیان دعاوی فوق، برای اثبات احکام‌شان به این یادداشت‌ها استناد کنند. احتمالا چنین هم کرده‌اند و ادعانامه‌ها و دفاعیه‌های‌شان علیه یا له او را پر و پیمان‌تر کرده‌اند. اما موضوع چنان‌که اشاره شد، این است که آل‌احمد همه این‌ها بود، یک آدم متناقض مثل همه آدم‌های دیگر، گیرم با برون‌ریزی بیشتر و با خلق و خوهایی خاص.

مرد سی‌وپنج ساله ایرانی در دهه ۱۳۳۰

برای این‌که بهتر حرفم را برسانم، بگذارید به یادداشت‌ها بپردازم. بد نیست به خاطر داشته باشیم که این‌ها یادداشت‌های یک مرد ۳۲ تا ۳۵ ساله ایرانی بین سال‌های ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷ است. یعنی دو سال بعد از کودتا، زمانی که جلال آل‌احمد، فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و معلم ادبیات دبیرستان‌های تهران دیگر فعالیت سیاسی نمی‌کند، با همسرش سیمین دانشور که مدرک دکترا از خارج دارد و استاد زیبایی‌شناسی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، در خانه‌ای که خودشان با قرض و قوله و وام و کمک خانواده و حقوق کارمندی، در تجریش ساخته‌اند، زندگی می‌کنند، بعد از پنج شش سال ازدواج، بچه‌دار نشده‌اند و زندگی بخور و نمیری دارند. بچه نداشتن و فرهنگی بودن و سابقه سیاسی و پیشینه خانوادگی، باعث شده که با آدم‌های زیادی از سنخ خودشان، از نویسنده و شاعر و سینماگر و نقاش گرفته تا فعال سیاسی و کارگردان تئاتر و موسیقی‌دان دم‌خور باشند و حشر و نشر کنند. آدم‌هایی که ازقضا امروز اکثرا مثل خود آن‌ها از چهره‌های نامدار فرهنگ و ادب و بعضا سیاست کشور محسوب می‌شوند: نیما یوشیج، ابراهیم گلستان، احمد فردید، پرویز ناتل‌خانلری، همایون صنعتی‌زاده، ناصر وثوقی، خلیل ملکی، فروغ فرخ‌زاد، صادق چوبک، پرویز داریوش، هوشنگ ایرانی، سیروس پرهام، محمدعلی جمال‌زاده، علی‌اصغر خبره‌زاده و... .

جلال آل‌احمد بدون بزک و دوزک/ نگاهی به مرد سی‌وپنج ساله ایرانی در دهه ۱۳۳۰

عجول و قاطع

امیدوارم جلدهای دیگر این یادداشت‌ها که تا پایان عمر جلال در سال ۱۳۴۸ ادامه دارد، زودتر منتشر شود. جلد اول از ۱۸ مرداد ۱۳۳۴ تا ۱۸ آذر ۱۳۳۷ را در بر می‌گیرد. گویا آل‌احمد پیش از این نیز روزنوشت‌هایی داشته، اما آن یادداشت‌ها به نوشته خودش در جریان یک دزدی از بین می‌روند. او هنگام شروع این یادداشت‌ها نویسنده‌ای نسبتا شناخته‌شده است و به واسطه انتشار چندین کتاب و مجموعه داستان ازجمله «از رنجی که می‌بریم»، «سه تار»، «زن زیادی»، «سرگذشت کندوها»، «اورازان»، ترجمه «قمارباز» داستایوفسکی، ترجمه «بیگانه» و «سوءتفاهم» کامو، ترجمه «دست‌های آلوده» سارتر سری توی سرها در آورده.

هنوز «غربزدگی» و «خدمت و خیانت روشنفکران» و رمان‌های معروفش «مدیر مدرسه» و «نفرین زمین» و «نون والقلم» را منتشر نکرده. با این همه وقتی یادداشت‌ها را می‌خوانیم، درمی‌یابیم که مشغول نگارش رمان‌هاست. یعنی صبح‌ها در مدرسه است و عصرها می‌نویسد یا به کار چاپ مجله مشغول است. ضمن آن‌که نوع نگاهش به‌ویژه در روزنوشت‌های مربوط به سفر اروپا کاملا یادآور غربزدگی و مضامین آن است، همان نگاه منفی و سطحی و سرشار از سوءظن به غرب و در نظر آوردن آن به صورت یک کلیت تقلیل‌یافته. همچنان‌که نگاه و داوری‌های عجولانه و قاطع و بی‌پرده‌اش درباره اهل فرهنگ و هنر و سیاست، «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «یک چاه و دو چاله» و «ارزیابی شتابزده» و سایر جستارهای تند و تیزش را به خاطر می‌آورد.

خوش‌گذران و غرغرو

به نظر می‌آید آل‌احمد و دانشور به‌رغم عز و چز و عجز و لابه‌های رایج کارمندی جلال از وضعیت اقتصادی، زندگی بدی ندارند و خوب می‌خورند و خوب می‌پوشند و خوب می‌گردند. آن‌قدر هم که فکر کنی، درگیر کار و معیشت نیستند. دست‌کم جلال چنین است؛ بیشتر به کارهای خودش می‌رسد و تفریحات و گردشش بجاست و مدام سفر می‌رود، داخل و خارج. بخش عمده‌ای از روزنوشت‌ها، در سفر نوشته شده، بخصوص که در آن‌ها فرصت و مجال بیشتر داشته و بیشتر می‌نوشت. هفتاد سال پیش، جلال تنها یا همراه با سیمین در طول سه سال و لابه‌لای کار معلمی و صدها کار دیگر، خانه‌ای نسبتا بزرگ در شمیران ساخته و تقریبا همزمان به این‌جاها سفر کرده: ماشگین، سگزآباد، شیراز، بوشهر، نوشهر، رشت، بابلسر، بیروت، رم، پاریس، زوریخ، وین، اصفهان، یزد، کرمان، ماهان، بم، زاهدان، مشهد، آبادان، خارگ و خنجین. خوشبختانه از همه گزارش‌هایی دقیق و جزئی، به همراه عدد و رقم ارائه کرده، به صورت و معنی شبیه سفرنامه ناصرخسرو.

شرح خوش‌گذرانی‌ها و عیش و نوش‌ها بیش از آن‌که حال و هوای زمستان اخوان و آن سرخوردگی مشهور شده بعد از کودتا را به خاطر آورد، یک زندگی «استتیک» و دون ژوانی را در ذهن مجسم می‌کند. صبح‌ها دیر از خواب بیدار شدن، چند ساعت سر کار رفتن، عصر در خانه ماندن و خواندن و نوشتن و ترجمه کردن، غروب‌ها کافه یا مهمانی و تا پاسی از شب عشق و حال و بحث‌های روشنفکری. در یادداشت‌ها به خلاف انتظار چیز زیادی از سیاست و وضعیت سیاسی نمی‌بینیم. غرولند و نق و نوق هست، اما نه آن‌قدر که فضا خفقان‌آور و رعب‌انگیز باشد و سرها در گریبان و دست‌ها پنهان! انتقادهای جلال بیش از آن‌که از حاکمان و سیاست‌ورزان باشد، متوجه دوست و رفقای روشنفکرش است. به آن‌ها سخت می‌تازد، همچنان‌که به خودش. دوستانش را با صفت‌هایی مثل احمق و رجاله و پدرسوخته و... مورد نوازش قرار می‌دهد. خط قرمزش همکاری با رژیم حاکم است، اگرچه خودش در مدرسه کارمند همین دولت است و همسرش در دانشگاه.

اولترا روشنفکر آخوندزاده

آل‌احمد خیلی احساساتی و جوشی و بهتر است بگویم عصبی است و برون‌ریزی‌اش زیاد است و زود و تند و سریع، واکنش نشان می‌دهد، اگرچه به نظر می‌آید که به همان سرعت هم سرد می‌شود. این ویژگی حتی در روابط خصوصی‌اش هم آشکار است. مثلا یک جا با همسرش سخت دعوا کرده و یک‌طرفه به قاضی می‌رود و حتی صحبت از طلاق می‌کند، اما یک روز بعد، خیلی راحت می‌نویسد که آشتی کردیم. به‌ رغم زندگی اولترا روشنفکری و کراوات و صورت شش‌تیغه و کت و شلوار و مهمانی‌های آن‌چنانی، اصل و نسب آخوندزاده‌اش و خوی مردسالارش بعضی جاها بالا می‌زند، مثل جایی که درباره فروغ فرخزاد جوان و رفقایش لن ترانی می‌گوید.

از جذاب‌ترین بخش‌های این یادداشت‌ها جزییاتی است که از زندگی روزمره خودش و مردم روایت می‌کند، با ذکر دقیق قیمت‌ها و شرح سر و وضع مردم و خانه‌ها و کوچه خیابان‌ها. آل‌احمد به‌راستی یک گزارشگر دقیق است و موجز و مختصر، اما گویا روایت می‌کند. مثلا این توصیف مردم بعد از سفر کرمان و زاهدان خواندنی است: «احساس می‌کنم فقر را به اصیل‌ترین صورتش دیدم، فقری که نه شعوری با آن همراه بود و نه امکان مقایسه‌ای، فقری ساکت و بی‌نشان، نامتظاهر و آلوده به قضا و قدر و حتم سرنوشت و همراه با رضایتی صرف و همین بود که کلافه می‌کرد. دکان‌دارها به انتظار مشتری چرت‌زنان، کورهای گدا مثل مور و ملخ دور ماشین‌ها، درویش و صوفی در همه جا پلاس و بیگاره به راهی روان، نان‌ها خراب و سیاه و کوچک و کلفت، میوه کان لم یک شیئا، سبزی منحصر به کاهو و تربچه و پیازچه، کتابفروشی بسیار نادر، دکان‌های پر از بنجل‌های فرنگی فراوان [پر] از خمیر دندان گرفته تا رادیوی باتری‌دار و تمام ثروت در وجود دوچرخه‌ها چکیده و با این‌که ایام عید بود، هیچ اثری از لباس نو موجود، گاوها کوچک و ضعیف و زردنبو که مسلما اگر کمک گاوران نبود، قادر به شخم ‌زدن هم نبودند، قدها کوتاه و زیبایی چه در مردان و چه در زنان کالعدم و در صورت وجود، در زیر ظاهر کثیف و به فقرآلوده پنهان، جوی‌ها باریک و آب‌ها بهاره و موقتی و شهرها اغلب ده‌کوره‌هایی با یک چهار خیابان آسفالت ‌شده و پست عوارض به عنوان پیشباز و بدرقه در هر آبادی و نظامی‌ها همه جا ریخته و بلای جان مردم و...»

بدون بزک و دوزک

روزنوشت‌های جلال آل‌احمد از جهت صراحت و صداقت، شبیه «روزها در راه» مسکوب است، اگرچه تفاوت‌ها هم کم نیست که به سن و سال و تفاوت روحیه و افکار و تجارب و امیال دو آدم برمی‌گردد. برخلاف نوشته‌های مسکوب، شرح احساسات و عواطف و واکاوی درونیات در آن کم است و عمق و غنای مسکوب را ندارد. با این همه توصیف‌های تند و کوبنده جلال خواندنی است و خواننده را می‌کشد، بخصوص که سخت بی‌پرده و صریح و گاه بی‌رحمانه است. در آن‌ها می‌توان نه فقط چهره بدون بزک و دوزک یک روشنفکر ایرانی را دید، بلکه خویشتن خویش را به نظاره نشست. به‌راستی کدام یک از ما حاضریم، این‌طور صادق و سرراست از خودمان و درباره خودمان و درباره دیگران بنویسیم، بدون آن‌که احساسات و عواطف و قضاوت‌های‌مان درباره دیگران را سانسور کنیم؟ این جذاب‌ترین و به اعتقاد من مهم‌ترین وجه این یادداشت‌هاست.

چاپ سوم جلد اول یادداشت‌های روزانه جلال آل‌احمد (از ۱۸ مرداد ۱۳۳۴ تا ۱۸ آذر ۱۳۳۷)، با تدوین محمدحسین دانایی به همت انتشارات اطلاعات، در ۵۱۲ صفحه به شمارگان ۵۰۰ نسخه و به قیمت ۴۰۰ هزار تومان منتشر شده است.

۲۵۹

کد خبر 2115564

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین