گروه اندیشه: گزارش زیر، حاصل برگزاری پنل تخصصی با موضوع "چالشهای دولت و جامعه در ایران" در سالن شریعتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که به طور اختصاصی برای خبرگزاری خبرآنلاین تهیه شده است. در این پنل، دکتر آرمان ذاکری (پژوهشگر جامعهشناسی) بهعنوان دبیر پنل، زهرا سلطانی (پژوهشگر جامعهشناسی)، دکتر سالار کاشانی (پژوهشگر جامعهشناسی)، دکتر شهاب دلیلی (پژوهشگر جامعهشناسی) و دکتر مهدی محمدی (پژوهشگر جامعهشناسی) بهعنوان سخنران حضور داشتند. محور اصلی بحث، بررسی «ریشههای شکاف تاریخی میان دولت و جامعه و پیامدهای آن»، از جمله تقابل، انفعال، سرخوردگی سیاسی، و شکنندگی دولت است. زهرا سلطانی پژوهشگر حوزه جامعه شناسی سخنران نخست این نشست به شکاف میان دولت و جامعه به عنوان یک چالش تاریخی ایران اشاره کرد. او ریشه این شکاف را در منطق پدرسالارانه و هدایتگرایانه دولت مدرن میجوید که توسعه را به مثابه یک پروژه تکنوکراتیک و ابزاری (مانند مدیریت آب) و بدون مشارکت مردم پیش برده است. سلطانی راه حل برون رفت از وضعیت موجود را تغییر رویکرد از اقتدار به گفتوگو و یادگیری اجتماعی میداند. سخنران دوم دکتر سالار کاشانی بود. او مفهوم "تخیل سیاسی" را به عنوان نیروی پنهان دگرگونی معرفی میکند. او معتقد است در برابر "تخیل سیاسی رسمی" حاکم ، یک "پادتخیل سیاسی" در جامعه شکل گرفته است که تصویری از یک دولت دموکراتیک، کارآمد و پاسخگو را در ذهن دارد. سخنران سوم دکتر شهاب دلیلی به تحلیل "سرخوردگی سیاسی" پرداخت و آن را نتیجه "انتخابات اقتدارگرایانه" ذکر کرد. او برگزاری انتخابات در نظامهای غیررقابتی را صرفاً یک "بازی" برای نمایش محبوبیت و سنجش اپوزیسیون دانسته که در بلندمدت، اعتماد عمومی را فرسایش داده و به ناامیدی از نهاد انتخابات و کل نظام سیاسی میانجامد. سخنران چهارم دکتر مهدی محمدی، به وضعیت "شکنندگی دولت در ایران" اشاره و آن را بررسی کرد. او این شکنندگی را در ناتوانی دولت در تأمین انتظارات شهروندان و مدیریت مطالبات دانسته و ریشه آن را در عوامل جهانی و ساختاری پس از جنگ سرد میجوید. وی بر لزوم تقویت ظرفیتهای حکمرانی و پاسخگویی دولت برای عبور از این وضعیت تأکید میکند. این گزارش در زیر از نظرتان می گذرد:
****
زهرا سلطانی: دولت مقتدر پدرسالار و جامعه منفعل: ریشههای شکاف تاریخی بین خیال حاکمان و تخیل مردم
زهرا سلطانی، به عنوان سخنران نخست این پنل درباره «دولت و جامعه: تقابل ناگریز یا همزیستی ممکن؟» صحبت کرد. سلطانی، در سخنرانی خود با اشاره به تجربه شخصیاش از حضور در ساختار دولت گفت: دوگانگی میان دولت و جامعه بهعنوان یکی از مهمترین چالشهای تاریخی و کنونی ایران است. علوم اجتماعی میتواند بستری برای بازسازی رابطهای خلاق میان این دو فراهم کند و راهی برای عبور از چرخهی انفعال و سلطه بگشاید.

سلطانی گفت: «ده سال پیش به عنوان کارشناس اجتماعی وارد حوزه مدیریت منابع آب شدم؛ حوزهای که تا آن زمان یکی از مصادیق بارز حضور انحصاری دولت در فرآیند توسعه تلقی میشد. قرار بود دولت با اقتدار، پروژههای بزرگ تأمین و توزیع آب را اجرا کند و از رهگذر آن، توسعه شهرنشینی، صنعت و کشاورزی را رقم بزند. اما در عمل، این پروژهها نه تنها همراستا با منطق نظم اجتماعی نبودند، بلکه موجب تعارض و نارضایتیهای گسترده شدند.»
او افزود : در بسیاری موارد، میان دولت و جامعه توافقی بر سر مفهوم «خیر عمومی» وجود نداشت و همین مسئله مدیریت آب را به یکی از مناقشهبرانگیزترین عرصههای تقابل میان دولت و جامعه تبدیل کرد.
سلطانی با بازخوانی ریشههای تاریخی این شکاف گفت: ظهور دولت مدرن در ایران، آرمان روشنفکران و مسلمانانی بود که میخواستند کشور را از عقبماندگی برهانند. دولت مدرن در مقام منجی ظاهر شد و کوشید با تکیه بر بروکراسی و اقتدار، جامعهای نو بسازد، اما در عمل این مسیر با مقاومت فرهنگی و هویتی روبهرو شد که در نهایت در انقلاب اسلامی متجلی گشت.
در ادامه گفت: پس از انقلاب نیز اگرچه گفتمان سیاسی تغییر کرد، اما منطق پدرسالارانه و هدایتگرایانه دولت باقی ماند. دولت همچنان خود را متولی سرنوشت جامعه میدانست و به نام خیر عمومی، تصمیماتی را بدون مشارکت واقعی مردم اتخاذ میکرد.
سلطانی با اشاره به روند تاریخی توسعه در ایران گفت: توسعه در ایران هرگز به مثابه پروژهای اجتماعی و مشارکتی شکل نگرفت. چه در دوران پهلوی و چه پس از انقلاب، محور توسعه بر عقلانیت ابزاری و مدیریت تکنوکراتیک استوار بود. نخبگان فنی و مدیران دولتی با تکیه بر دانش غربی و درآمد نفتی، برنامههایی را پیش بردند که مشارکت مردم و حساسیتهای فرهنگی در آن غایب بود.
او افزود: در عمل، توسعه به گسترش پروژههای پرهزینه و کمبازده منجر شد که بیشتر به نمایش اقتدار دولت شباهت داشت تا به تحقق رفاه عمومی. غلبه ابزار بر غایت، گفتوگو و توافق اجتماعی را از فرآیند تصمیمگیری حذف کرد و شکاف میان دولت مقتدر و جامعه منفعل را تعمیق بخشید.
سلطانی با اشاره به تغییرات جهانی گفت: «در حالیکه از دهه ۱۹۷۰ مفاهیمی چون توسعه پایدار و مشارکت مردمی در جهان به جریان اصلی سیاستگذاری بدل شد، در ایران این مفاهیم بیشتر جنبه نمادین یافتند. ارزیابیهای اجتماعی و زیستمحیطی در پروژههای بزرگ نهادینه نشدند و همین امر به تعمیق شکاف میان دولت و جامعه انجامید.»
او تأکید کرد و گفت: اتکای دولت به مشروعیت ایدئولوژیک و نادیدهگرفتن الزامات اجتماعی و بینالمللی، به فرسایش اعتماد عمومی و کاهش ظرفیتهای ملی انجامیده است.
سلطانی گفت: روح پدرسالارانه دولت هرچند در همه عرصهها مطلق نیست، اما همچنان مانع گفتوگو و یادگیری جمعی است. شوراهای محلی و نهادهای مشارکتی در ظاهر شکل گرفتهاند، اما در عمل به بازتولید سلطه و تقسیم منافع محدود شدهاند.
او در پایان راه عبور از این چرخه را در تغییر رویکرد تصمیمگیری از اقتدار به گفتوگو و یادگیری اجتماعی دانست و گفت: ما باید به سمت فرآیندی حرکت کنیم که مبتنی بر تعامل، تحلیل جمعی و گفتوگو باشد؛ فرآیندی که ظرفیت حل مسئله را تقویت میکند و دولت و جامعه را به هم نزدیکتر میسازد.
سالار کاشانی: تخیل سیاسی؛ نیروی پنهان در شکل گیری جامعه آینده ایران
سالار کاشانی، به عنوان سخنران دوم این پنل، درباره « مقاومت و تخیل سیاسی در ایران امروز: نگاهی به چشم داشت های ایرانیان از نهاد دولت» نکاتی را درباره موضوع یاد شده مطرح کرد.
کاشانی در سخنرانی خود، مفهوم «تخیل سیاسی» را به عنوان یکی از نیروهای پنهان در دگرگونیهای اجتماعی ایران معرفی کرد. او این مفهوم را دعوتی دانست برای اندیشیدن به امکانهای تازه در سیاست و جامعه و تأکید کرد که فهم وضعیت امروز ایران بدون درک تخیلهای سیاسی مردم و حاکمان ممکن نیست.

کاشانی گفت: جستاری که برای این همایش ارائه کردهام، متمرکز بر مفهوم تخیل سیاسی است. این جستار، دعوتی است برای اندیشیدن و مطالعه درباره پدیدهای که به باور من اهمیت بسیاری دارد؛ اما آنگونه که شایسته است، تاکنون پژوهش تجربی درخور درباره آن انجام نشده است.
او در توضیح این مفهوم افزود: در ادبیات نظری، تخیل سیاسی به معنای توانایی جمعی انسانها برای پدیدآوردن معانی و نشانههای اجتماعی تازه است؛ به زبان ساده، یعنی تصور جمعی از آنچه هنوز وجود ندارد. انسانها میتوانند تصوری از نهادها و فرآیندهای سیاسی داشته باشند که در لحظه اکنون حضور ندارند.
کاشانی تأکید کرد: در جامعهشناسی معمولاً تمرکز بر عوامل مادی است، اما برخی دیدگاهها معتقدند پدیدهای مانند تخیل سیاسی نیز میتواند جهتگیری تحولات تاریخی و دگرگونیهای اجتماعی را برانگیزد. البته این به آن معنا نیست که تخیل سیاسی پدیدهای جدا از زمینههای اجتماعی، تاریخی و اقتصادی باشد.
او ادامه داد: هر تخیل سیاسی در هر دورهای افقی ممکن دارد؛ یعنی چیزهایی هست که میتوان آنها را تصور کرد و چیزهایی که زمان و مکان اجازه تخیلشان را نمیدهند. عوامل متعددی در شکلگیری و محدودیت این افقها تأثیرگذارند.
کاشانی در ادامه به بررسی وضعیت تخیل سیاسی در جامعه ایران پرداخت و گفت: برای ورود به این بحث باید مفهومی در برابر تخیل سیاسی معرفی کنیم به نام پارهتخیل. حاکمان و صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی نیز تخیل خاص خود را دارند؛ الگویی از آینده که در صورت تداوم نظام سیاسی و اقتصادی موجود محقق میشود.
او افزود: در شرایطی که سرکوب شدید است و امکان شکوفایی تخیلهای سیاسی جایگزین وجود ندارد، پدیدهای به نام پادتخیل سیاسی شکل میگیرد؛ تخیلی که در برابر تخیل رسمی حاکم قد علم میکند.
او گفت: در ایران نوعی تخیل سیاسی رسمی وجود دارد که همه آن را میشناسند. اگر بخواهیم کلیدواژههای آن را برشماریم، میتوان به مفاهیمی چون تمدن نوین اسلامی و محور مقاومت اشاره کرد. این تخیل در عرصههای سیاست خارجی، نظام فرهنگی و اجتماعی، روابط اجتماعی و حتی پوشش نمود پیدا میکند و در همه سطوح نگاهی آیندهنگر دارد؛ نگاهی که میخواهد توضیح دهد اگر این تخیل پابرجا بماند، چه آیندهای رقم خواهد خورد.
در برابر این، پادتخیلی وجود دارد که جهانی متفاوت را تصور میکند؛ جهانی در نقطه مقابل تخیل رسمی. اوتأکید کرد: اگر بتوانیم فاصله میان نگرش عمومی مردم و شکل مطلوب تخیل سیاسی رسمی را شناسایی کنیم، شاید بتوان روزنهای برای فهم تخیل سیاسی در ایران گشود.
در پایان گفت: امروز در یکی از متکثرترین دورههای تاریخی ایران زندگی میکنیم. آنچه در ذهن بخش بزرگی از جامعه شکل گرفته، تصویری از یک دولت دموکراتیک، کارآمد و پاسخگو است؛ دولتی که با مشارکت مردم اداره میشود، به برابری و مسئولیت اجتماعی متعهد است و کارآمدی آن برای شهروندان اهمیت فراوانی دارد.
شهاب دلیلی: انتخابات اقتدارگرایانه و نتیجه اش تشدید سرخوردگی سیاسی
در ادامه این پنل، شهاب دلیلی، به عنوان سخنران سوم درباره « گرایش به اقتدارگرایی انتخاباتی و تشدید سرخوردگی سیاسی در ایران امروز» صحبت کرد.
شهاب دلیلی در سخنرانی خود با محوریت «انتخابات اقتدارگرایانه و مفهوم سرخوردگی سیاسی»، به تحلیل نسبت میان میزان مشارکت، اعتماد عمومی و ماهیت بازی انتخاباتی در نظامهای غیررقابتی پرداخت. او گفت: تداوم برگزاری انتخابات بدون کارکرد واقعی دموکراتیک، به شکلگیری نوعی سرخوردگی عمیق در میان رأیدهندگان و حتی نخبگان سیاسی منجر میشود.

دلیلی با اشاره به نظریه «بازی انتخابات» گفت: در نظامهای اقتدارگرا، برگزاری انتخابات بیش از آنکه نشانه مشارکت مردم باشد، نوعی بازی سیاسی است. حاکمیت از طریق این فرآیند، به دنبال سه هدف اصلی است:
نخست، نمایش محبوبیت داخلی؛
دوم، شناسایی موافقان و مخالفان؛
و سوم، سنجش وزن اپوزیسیون داخلی.
او افزود: در این بازی چند گروه نقشآفریناند؛ احزاب که گاه در انتخابات شرکت میکنند و گاه آن را تحریم مینمایند، و کمپینها و بازیگرانی که از نسبت میان جامعه و حاکمیت بیشترین بهره را میبرند. در این میان، رأیدهندهای نیز وجود دارد که از کل این بازی سرخورده میشود.
به گفته دلیلی، در نظامهای اقتدارگرایانه، انتخابات معمولاً ناقص برگزار میشود و فاقد مؤلفههای اصلی یک انتخابات آزاد و رقابتی است. در نتیجه، ارزشهای دموکراتیک به تدریج رنگ میبازد و انتخابات به یک بازاریابی سیاسی بدل میشود؛ جایی که بازیگران و طراحان کمپینها، با استفاده از تکنیکهای تبلیغاتی، نامزدی را به پیروزی میرسانند، بیآنکه الزامی به پاسخگویی یا وفاداری به وعدهها داشته باشند.
او افزود: یکی از ویژگیهای دیگر این نوع انتخابات، ناپایداری قوانین انتخاباتی است؛ به طوریکه در هر دوره، قواعد تغییر میکنند و ثبات ساختاری وجود ندارد.
دلیلی در توضیح مفهوم سرخوردگی گفت: «وقتی فردی چندین بار در انتخابات شرکت میکند و میبیند نامزد منتخبش به وعدهها عمل نمیکند، در طول زمان اعتماد خود را از دست میدهد. این بیاعتمادیِ تکرارشونده، در بلندمدت به سرخوردگی سیاسی تبدیل میشود؛ سرخوردگی نه فقط از نامزدها، بلکه از اساس نهاد انتخابات.»
او ادامه داد: این سرخوردگی در سه سطح بروز میکند؛ ایدئولوژیک، نهادی و سیاسی. در نهایت، سرخوردگی از انتخابات به ناامیدی از کل نظام سیاسی میانجامد. دلیلی با اشاره به دیدگاه «سارا هریسون» گفت: «در مرحله نهایی، فرد به سرخوردگی ایدئولوژیک میرسد و به این نتیجه میرسد که اساس ایدئولوژی مشکل دارد؛ در این مرحله، سیاست و سیاستمداران برای او تکراری و بیاثر میشوند.»
دلیلی سخنان خود را چنین جمعبندی کرد: در جامعهای که انتخابات اقتدارگرایانه جای گفتوگو و رقابت واقعی را گرفته، دولتها به تدریج به دولتهای درمانده و ورشکسته بدل میشوند و فاصله میان حاکمیت و جامعه عمیقتر میشود. به باور او، «باید از سیاست و سیاستمداران تکراری عبور کرد و به بازتعریف مفهوم سیاست در ایران اندیشید.»
مهدی محمدی: افزایش شکنندگی دولت در نتیجه ناتوانی در تأمین انتظارات شهروندان و تحولات جهانی
در بخش پایانی پنل، مهدی محمدی که به صورت برخط سخنرانی خود را ارائه کرد، درباره «بررسی وضعیت شکنندگی دولت در ایران: تحلیل روند دو دهه اخیر و مقایسه تطبیقی با سایر کشورها» پرداخت. مهدی محمدی در سخنرانی خود با موضوع «بررسی وضعیت شکنندگی دولت در ایران»، به تحلیل روند تغییرات این شاخص طی دو دهه اخیر پرداخت و با مقایسه آن با سایر کشورها، تأکید کرد که دولت ایران در معرض سطح بالایی از شکنندگی سیاسی و اقتصادی قرار دارد. او ریشه این وضعیت را در مجموعهای از عوامل جهانی، تکنولوژیک و ساختاری دانست که پس از پایان جنگ سرد شدت یافتهاند.
محمدی با اشاره به تغییرات جهانی پس از پایان جنگ سرد گفت: از دهه ۱۹۹۰ میلادی به بعد، تحولات گستردهای مانند جهانیشدن، انقلابهای تکنولوژیک، و تنشهای داخلی سبب شدهاند که دولتها بیش از گذشته در معرض شکنندگی قرار گیرند. به گفته او، جهانیشدن روابط کشورها را بهگونهای درهمتنیده کرده که آسیبپذیری یک دولت، تنها بر شهروندانش تأثیر نمیگذارد، بلکه میتواند برای کشورهای همسایه و همپیمان نیز خطرآفرین باشد.
او افزود: همین وضعیت، چالشهای تازهای برای ثبات منطقهای و امنیت جهانی پدید آورده است.
محمدی در تعریف دولت شکننده گفت: «دولت شکننده دولتی است که در تأمین انتظارات شهروندان و مدیریت تغییرات در مطالبات آنها ناتوان است.» او افزود: در این دولتها، فرآیندهای سیاسی ناکارآمدند و مشروعیت سیاسی در سطح پایینی قرار دارد؛ به همین دلیل، این دولتها توان لازم برای ایجاد روابط پایدار با سایر کشورها و ایفای نقش مؤثر در جامعه بینالملل را ندارند.
محمدی با اشاره به یافتههای پژوهشی خود درباره شاخص شکنندگی دولتها گفت: بررسی روند دو دهه اخیر نشان میدهد که اگرچه در برخی مؤلفهها وضعیت ایران اندکی بهبود یافته، اما در مجموع، شرایط کلی همچنان نامطلوب و شکننده است.
به گفته او، در سالهای اخیر، عوامل سیاسی و اقتصادی نقش تعیینکنندهای در افزایش سطح شکنندگی دولت ایران داشتهاند. او تأکید کرد که برای عبور از این وضعیت، باید ظرفیت دولت در حوزههای حکمرانی، پاسخگویی و مشروعیت تقویت شود.
بیشتر بخوانید:
نقد جواد کاشی به شیفتگی هواداران اسلام سیاسی، اصلاح طلبان و اپوزیسیون/ بی اعتبار سازی خشونت با حرمت دوستی و عشق / چگونه ایران از عشق و دوستی خالی شد؟
روایت پرویز پیران از قدرت زنان: کلید عبور از «جامعه لحظهای» در دستان زنان است / زوال خرد جمعی و کابوس «مدرنیته معکوس» در تاریخ ۱٥۰ ساله ایران
حاکمیت سر دو راهی تاریخی است / بسیاری از ردصلاحیتشدگان هم میتوانند مانند لاریجانی به مسئولیتهایی منصوب شوند
۲۱۶۲۱۶
نظر شما