ناترازی انرژی به زبان ساده به معنای ناهماهنگی میان عرضه و تقاضاست؛ اما در ایران، ماجرا فراتر از یک شکاف عددی است. ناترازی در ایران، محصول ترکیبی از ساختار مصرف، سیاستهای ناکارآمد، ضعف فناوری و سوءمدیریت بلندمدت است که با گذر زمان، به بحرانی فراگیر و چندبُعدی بدل شده است.
داستانِ ناترازی؛ چگونه به این نقطه رسیدیم؟
از دهه ۱۳۵۰ شمسی به بعد، با افزایش درآمدهای نفتی، دولتهادر ایران سیاستهای مبتنی بر «وفور و وفورطلبی» را در دستور کار قرار دادند. حاملهای انرژی با قیمت بسیار پایین به مردم عرضه شد تا هم رفاه عمومی افزایش یابد و هم شاخصهای نابرابری کنترل شود. این سیاست در کوتاهمدت جذاب بود، اما در بلندمدت به عادت مصرف بالا، اتلاف انرژی و عقبماندگی فناوریانجامید همچنین از اواسط دهه ۱۳۸۰، بخش قابلتوجهی از درآمدهای نفتی صرف پرداختهای انتقالی شد، درحالیکه میدانهای گازی مانند پارس جنوبی با افت فشار مواجه شدند.
ریشهها و علل ناترازی انرژی:
ناترازی انرژی در ایران، که به معنای عدم تعادل بین عرضه و تقاضای انرژی است، نتیجه مجموعهای از عوامل درهمتنیده است. در درجه اول، مدیریت ناکارآمد بخش انرژی نقشی کلیدی ایفاکرده است. دههها تصمیمگیری غیرکارشناسی، از تخصیص بودجههای کلان به یارانههای نقدی بهجای سرمایهگذاری در زیرساختها تا دخالت نهادهای غیرتخصصی در مدیریت صنعت انرژی، ظرفیت تولید را تضعیف کرده است.
عامل دوم، فرسودگی زیرساختهای انرژی است. نیروگاههای حرارتی ایران با راندمان متوسط ۳۶ درصد کار میکنند، درحالیکه استاندارد جهانی برای نیروگاههای سیکل ترکیبی به ۶۰ درصد میرسد. شبکههای انتقال برق نیز حدود ۱۳ درصد از انرژی تولیدی را به دلیل فرسودگی از دست میدهند. این وضعیت، عرضه انرژی را بهشدت محدود کرده است.
سیاستهای یارانهای ناکارآمد نیز تقاضای انرژی را بهطورغیرطبیعی افزایش داده است. یارانههای انرژی در ایران، که معادل یکچهارم تولید ناخالص داخلی است، قیمتهای پایین مصنوعی را حفظ کرده و مصرف بیرویه را تشویق کرده است. این در حالی است که در بسیاری از کشورها، قیمتگذاری واقعی انرژی به مدیریت تقاضا کمک کرده است.
الگوی مصرفی ایران استاندارد نیست به طوری که بخش خانگی و تجاری سهم بالایی از مصرف انرژی دارند. در بخش حملونقل نیژ خودروهای غیراستاندارد با بازده پایین و مصرف سوخت سنگین همچنان تولید و مصرف میشوند. در بخش صنعتی نیزشدت انرژی ایران (میزان مصرف انرژی برای تولید یک واحد تولیدناخالص داخلی) چند برابر میانگین جهانی است؛ و این تمام این موارد نشان میدهد که نه تنها انرژی زیاد مصرف میشود، بلکه بد هم مصرف میشود.
در نهایت، تغییرات اقلیمی نیز نقش تشدیدکنندهای داشته است. کاهش بارندگیها تولید برق آبی را کاهش داده و وابستگی به گازطبیعی را افزایش داده است. این عوامل در کنار هم، ناترازی انرژی را به بحرانی چندوجهی تبدیل کردهاند.
زیانهای ناترازی انرژی
ناترازی انرژی اثرات مخربی بر بخشهای مختلف ایران داشته است. از منظر اقتصادی، تعطیلی موقت صنایع به دلیل کمبود برق و گاز، تولید ناخالص داخلی را کاهش داده و هزینههای تولید را افزایش داده است. در بخش اجتماعی، قطعیهای مکرر برق و گاز، باعث نارضایتی عمومی شده . از نظر زیستمحیطی، استفاده گسترده از مازوت در نیروگاهها به دلیل کمبود گاز، آلودگی هوای شهرهای بزرگ را افزایش داده و سلامت عمومی را تهدید کرده است.
مقایسه با دیگر کشورها
برای درک بهتر وضعیت ایران، مقایسه با دیگر کشورها مفیداست. نروژ، کشوری با منابع هیدروکربوری مشابه ایران، بامدیریت کارآمد و سرمایهگذاری در فناوریهای نوین، نهتنها نیازهای داخلی خود را تأمین کرده، بلکه صادرکننده عمده انرژی است. نروژ با استفاده از درآمدهای نفتی برای توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، وابستگی به سوختهای فسیلی را کاهش داده است. در مقابل، ایران بخش عمده درآمدهای نفتی خود را صرف یارانههای غیرهدفمند کرده است.
عربستان سعودی، یکی دیگر از کشورهای نفتخیز، با اصلاح یارانههای انرژی و سرمایهگذاری در انرژی خورشیدی، توانسته تقاضای داخلی را مدیریت کند. این کشور در سالهای اخیر پروژههای عظیم خورشیدی را راهاندازی کرده و وابستگی به نفت برای تولید برق را کاهش داده است. در مقابل، ایران تنها یک درصداز برق خود را از منابع تجدیدپذیر تأمین میکند.
ونزوئلا، که شباهتهایی با ایران در زمینه تحریمها و سوءمدیریت دارد، نمونهای از پیامدهای نادیده گرفتن ناترازی انرژی است. این کشور با وجود ذخایر عظیم نفت، با فروپاشی صنعت انرژی و قطعیهای گسترده برق مواجه شده است. این مقایسه نشان میدهد که بدون اصلاحات ساختاری، ایران ممکن است باچالشهای مشابهی مواجه شود.
راهحلها
برای برونرفت از ناترازی انرژی، مجموعهای از راهحلهای علمی و عملی لازم است که هم به عرضه و هم به تقاضای انرژی توجه داشته باشند.
نخست، اصلاح تدریجی یارانههای انرژی ضروری است. افزایش قیمت انرژی برای مصرفکنندگان پرمصرف و حفظ یارانهها برای اقشار کمدرآمد میتواند تقاضا را مدیریت کند. این سیاست باید با کمپینهای آموزشی برای جلب حمایت عمومی همراه باشد. تجربه کشورهایی مانند مالزی نشان میدهد که اصلاح یارانهها، اگر با شفافیت اجرا شود، میتواند موفق باشد.
دوم، سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، بهویژه خورشیدی و بادی، میتواند تاثیر مثبت قوی در رفع ناتراژی داشته باشد. ایرانبا ۳۰۰ روز آفتابی در سال، پتانسیل بالایی برای تولید برق خورشیدی دارد. توسعه پارکهای خورشیدی و بادی نهتنها وابستگی به گاز را کاهش میدهد، بلکه اشتغالزایی میکند.
سوم، نوسازی زیرساختهای انرژی حیاتی است. ارتقای نیروگاههای حرارتی به سیکل ترکیبی، کاهش تلفات شبکه انتقال و توسعه سیستمهای ذخیرهسازی گاز میتواند عرضه انرژی را بهبود بخشد.
در نهایت، مدیریت تقاضا از طریق ترویج فرهنگ صرفهجویی و استفاده از تجهیزات کممصرف ضروری است. استانداردسازی مصرف انرژی در صنایع و ساختمانها، مشابه آنچه در اتحادیه اروپا اجرا میشود، میتواند مصرف را بهینه کند.
امکانپذیری، بازه زمانی و هزینهها
خروج از ناترازی انرژی در ایران امکانپذیر است، اما نیازمند اداره سیاسی، اصلاحات ساختاری و سرمایهگذاری کلان است. در کوتاهمدت (۱ تا ۳ سال)، اصلاح یارانهها و مدیریت تقاضا میتواند فشار بر شبکه را کاهش دهد. در میانمدت (۳ تا ۷ سال)، نوسازی نیروگاهها و توسعه انرژیهای تجدیدپذیر میتواند عرضه را افزایش دهد. در بلندمدت (بیش از ۱۰ سال)، با رفع تحریمها و جذب سرمایهگذاری خارجی، ایران میتواند به یکی از بزرگترین صادرکنندگان جهان انرژی تبدیل شود.
تخمین هزینهها دشوار است، اما بر اساس مطالعات مشابه، نوسازی زیرساختها و توسعه انرژیهای تجدیدپذیر ممکن است در حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار طی یک دهه هزینه نیاز خواهد داشت این رقم در نگاه اول بزرگ است، اما در مقایسه با زیان سالانه ناشی از ناترازی (که برخی برآوردها آن را تا ۱۰ میلیارددلار در سال میدانند)، نه تنها منطقی، بلکه ضروری است. اصلاح یارانهها هزینههای مستقیم کمتری دارد، اما نیازمند مدیریت دقیق است. با اجرای همزمان این راهکارها، ایران میتواند تا سال ۱۴۱۰ ناترازی انرژی را بهطور قابلتوجهی کاهش دهد.
نتیجهگیری
ناترازی انرژی در ایران، با وجود منابع عظیم هیدروکربوری، نتیجه سالها سوءمدیریت، زیرساختهای فرسوده، سیاستهای ناکارآمدو محدودیتهای خارجی است. این بحران اقتصاد، جامعه و محیطزیست را تحت فشار قرار داده و بدون اقدام فوری، میتواند پیامدهای وخیمتری داشته باشد. با اصلاح یارانهها، سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، نوسازی زیرساختها، تقویت دیپلماسی انرژی و مدیریت تقاضا، ایران میتواند از این بحران خارج شود. این مسیر نیازمند تعهد بلندمدت و همکاری بین دولت، بخش خصوصی و جامعه است. تجربه دیگر کشورها نشان میدهد که با مدیریت صحیح، منابع انرژی میتوانند به موتور توسعه تبدیل شوند، نه مانعی برای پیشرفت.
۲۲۳۲۲۳






نظر شما