سپیده سعیدی: پیام فروتن، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، مؤلف و طراح صحنه تئاتر و سینما، یکی از برجستهترین طراحان صحنهای است که کارنامهای قابل توجه در این زمینه دارد. اما چیزی که او را از دیگران متمایز میکند، امضا و ردپای نگرش و علقه ایرانی او در آثارش است. نمایشگاه انفرادی نقشبرجستههای پیام فروتن این روزها در گالری «لوژ آرت» برپاست؛ نمایشگاهی که به محض ورود، مخاطب را به دوره قاجار پرتاب میکند و ایرانیبودنش را تلنگر میزند. نمایشگاه پیام فروتن با عنوان «پرسوناکچرهای من»، نقش اصلی هر فرد را در قالب یک اثر هنری به نمایش میگذارد. این نمایشگاه بهانهای شد برای گفتوگو با او.
فارغ از این که شما مجموعه هنریتان را «پرسوناکچرهای من» عنوان میکنید، تماشای تابلوهایتان مخاطب را به دوران مشخصی از تاریخ پرتاب میکند که بهزعم من دوره قاجار است؛ از نامها و عکسهای پتینهشده و کلاژشده در کارها بگیرید تا عنوان تابلوها، لوحها و… چرا دوران قاجار را انتخاب کردید؟
درباره این که اصولاً چرا دوره قاجار را در کارهایم انتخاب کردم، باید بگویم همه کارها قاجاری نیست؛ کارهای جدیدتر هم هست، اما موتیفها، نقشمایهها و بسیاری از رنگبندیها به دوره قاجار بازمیگردد. اما درست است؛ یعنی این دیدگاه کاملاً درست است. این که چرا دوره قاجار را انتخاب کردم، باید بگویم به حس من برمیگردد؛ یعنی بیش از این که یک انتخاب باشد، بیشتر یک انتخاب حسی است تا یک انتخابِ فکرشده و گزینششده.
این انتخاب دو دلیل دارد: اگر بخواهم بهصورت حسی نگاه کنم، معماری دوره قاجار، نگارگری دوره قاجار، فیلمهایی که درباره این دوره دیدهایم ـ مثل سریال «هزاردستان» که در نوجوانی دیدهام یا فیلمهای مرحوم علی حاتمی ـ بسیار تأثیرگذار بودهاند. از نظر من هنر دوره قاجار، هنری منحصربهفرد در تاریخ ایران است. اگر بخواهم تحلیلی و معنایی نگاه کنم، بهتر است بگویم اخیراً بسیار میشنویم جملهای شعارگونه از اپوزیسیون با مضمون «خاندان ایرانساز».
من معتقدم اگر بخواهیم درباره ایرانسازی و ورود ایران به عصر جدید و عصر مدرن صحبت کنیم، باید به دوره قاجار برگردیم، نه دوره پهلوی اول یا دوم. جرقههای مهم و کلیدی ایران مدرن در دوره قاجار زده شد؛ بهخصوص در دوران ناصرالدینشاه. ورود سینما به ایران در دوره ناصرالدینشاه بود، ورود تئاتر به ایران در همین دوره اتفاق افتاد، ورود دانشگاه به ایران نیز در دوره ناصری بود. حتی خیابان لالهزار ـ که بهزعم استاد خسرو خورشیدی پلی میان تهران قدیم و تهران جدید است ـ در دوره ناصری شکل گرفت و رشد پیدا کرد، و بعدها کافهها، تئاترها، سینماها، مزونها، گالریها و کافهقنادیهای مختلف در لالهزار ساخته شد. همه اینها به دوره ناصرالدینشاه بازمیگردد.

و شما در کارهایتان این موضوع را برجسته کردید.
در کارهای من، هم نگاهی به گذشته هست و هم به آینده؛ یعنی هم امروز را میبینیم و هم گذشته را.
پستمدرن؟
به نوعی یک کار پستمدرن محسوب میشود؛ حتی از نظر تکنیک نیز پستمدرن است و درواقع همه آنها کلاژ به حساب میآیند. به نظر من، از نظر تحلیلی نیز وابستگیهای معنایی با دوره قاجار پیدا میکنند که از این نظر میتواند پاسخگو باشد.
پیام فروتن در این نمایشگاه و نمایشگاههای پیشین، آثاری را به نمایش میگذارد که سبک مینیمالیسم را پس میزند و بهشکل اغراقآمیزی مبلغ ماکسیمالیسم است. چه تفکری سبب میشود تا دستهای شما اینهمه رنگ و متریال مختلف را در بطن یک اثر جای دهند؟
درباره این که کارها مینیمال نیستند و ماکسیمال هستند، معتقدم که اساساً هنر ایرانی هنر ماکسیمال است؛ هنر ایرانی سرشار از جزئیات، رنگ، نور و فرم است. به همین دلیل، در کارها کمتر عناصر مینیمال دیده میشود و بیشتر عناصر ماکسیمال حضور دارد. نمونه عینی آن در فرش و قالیچه ایرانی کاملاً پیداست؛ مملو از جزئیات، اسلیمیها، ترنجها و فرمهای متنوع.
پر واضح است، اما تأکید شما بر این موضوع بر چه اساس است؟
بهلحاظ ژنتیک هم اگر نگاه کنیم، این جزئیات و فراوانی آنها در ژن هر ایرانی وجود دارد. در تاریخ هنر نیز، بهجز هنر بدوی و آیینی که در ابتدای تاریخ هنر میتوان ردی از مینیمالیسم دید، در ادامه هنر کمتر مینیمال بوده و بیشتر به سمت فراوانی حرکت کرده است.
من فکر میکنم این خاصیت هر هنرمندی است که تصور میکند هر اثر هنری ممکن است آخرین کاری باشد که انجام میدهد؛ بنابراین، سعی میکند هرآنچه در ذهن دارد در آن اعمال کند. شاید هر اثر هنری برای هنرمند وصیتنامهاش باشد. به همین دلیل است که در طول تاریخ هنر، بیش از آنکه با هنر مینیمال روبهرو باشیم، با هنر ماکسیمال مواجهیم.
من هم همین حس را دارم؛ هم ایرانی هستم ـ با افتخار ـ و هم احساس میکنم شاید هر اثر، آخرین کارم باشد. به همین دلیل از جزئیات زیاد، رنگهای فراوان، بافتهای متنوع و… استفاده میکنم و به این ترتیب کار جلوهای ماکسیمال پیدا میکند.
به همین دلیل در این مجموعه تلاش کردید تا تاریخ ایران، سبک و سیاق زندگی اصیل ایرانی و نهایتاً سلیقه ایرانی را به رخ بکشید و این همه المان متعلق به کشورمان را در یک مجموعه گردآوری کنید.
بله درست است. کار کاملاً ایرانی است. و گفتم: با افتخار ایرانیام و با افتخار تأکید میکنم که هیچچیز نمیتواند جای ایرانیبودن من را بگیرد. من تصور میکنم کشوری که در آن به دنیا آمدهام و در آن زندگی میکنم، غنیترین و درخشانترین آثار هنری جهان را در خود جای داده و حفظ کرده و تلاش میکند حفظ کند. من هم تلاش میکنم بخشی از این فرهنگ، هنر، دیدگاه و جهانبینی را ایجاد و منتشر کنم؛ تبلیغش کنم و نسبت به آن تعصب داشته باشم. وقتی هنر ایران را کنار هنر سایر نواحی جهان میگذارم، چیزی کمتر از آنها نمیبینم.
معروف است که میگویند «اصفهان نصف جهان»؛ این جمله ریشه تاریخی دارد، زیرا در زمان صفوی اصفهان مانند نیویورک یا لندن امروز بود و از همه ملیتها در آن حضور داشتند.
اما از نظر هنری هم شاید اغراقآمیز نباشد اگر بگوییم وقتی وارد مسجد شیخ لطفالله میشوید، میتوانید تمام جهان را در آن ببینید، نه فقط نصف جهان.
بنابراین، چه دستمایهای بهتر از هنر ایرانی؟ چه دستمایهای بهتر از عناصر، فرهنگ و زیباییهای این سرزمین که کم هم نیستند؛ اما متأسفانه ما اغلب آن را دستکم میگیریم و نسل جدید هم کمی آن را دستکم میگیرد. ایکاش بیشتر به آن توجه میکردند و نظام آموزشی ما هم بیشتر روی آن کار میکرد.
به هر حال، فکر میکنم اگر بتوانم فقط یک میلیمتر این جریان هنر را جلوتر ببرم، وظیفهام را انجام دادهام.
آثار شما صرفاً تابلوهای نقاشی نیستند؛ در این نمایشگاه پیام فروتن نقبی به معماری ایرانی، کاشیکاری و مهندسی باغهای ایرانی میزند. در اثری دیگر میتوان ردپایی از مکتب سقاخانه دید. آیا تبحر و تجربه طراحی صحنه در این راستا دخیل بوده است؟
بله، درست است. ما کاملاً نقش نمیبینیم؛ عناصر معمارانه هم دیده میشود. حق با شماست. این برمیگردد به اینکه من صراحتاً نقاش نیستم؛ من طراح صحنه تئاتر و فیلم هستم.
طراحی صحنه پلی میان نمایش و هنرهای تجسمی است؛ معماری است و کاملاً با آن سروکار دارد. از آنجا که شیفته معماری ایرانی و نگارگری ایرانی هستم، تلاش من این است که کارها سهبُعدی باشند؛ یعنی از یک بستر معمارانه متولد شوند، اختلاف سطح داشته باشند، سهبعدی باشند و حالتی نقشبرجسته پیدا کنند.
فرمهای مربع و مستطیل که فرمهای بنیادین معماری هستند نیز در کار دیده میشود و همچنین تلاش میکنم فرمهای کاشیکاری ایرانی را بهکار بگیرم. آنچه در نهایت دیده میشود، به نوعی خاطره و لمس یک لحظه است؛ برشی عمودی از یک بنا، باغ یا پردیس ایرانی ـ یا هر ساختار معمارانه ایرانی.
در پایان، خالی از لطف نیست یادآوری کنم سالهاست تابلوهای دکوراتیو کافهخبر خبرگزاری خبرآنلاین ـ که المان اصلی این خبرگزاری است ـ را شما طراحی و اجرا کردهاید. در این زمینه درباره پرسوناکچر توضیح دهید؛ دقیقاً همان کاری که خبرآنلاین با آثار شما کرد و آن را برای خود شخصیسازی کرد.
بله، تابلوهای خبرآنلاین را من در دو سری و دو مجموعه برای این رسانه کار کردم. اسم شیوه کار خودم را «پرسوناکچر» گذاشتهام؛ ترکیبی از پرسوناژ و پیکچر. مبنای آن درواقع عکس است که برای من الهامبخش است تا فرمها شکل بگیرند. این عکس میتواند یک پرتره باشد، یا عکس یک جمع یا گروه. در مورد خبرآنلاین نیز، لوگو و کارکرد خبرآنلاین و شرح وظایف آن بهعنوان «یک شخصیت» برای من الهامبخش بود. من خبرآنلاین را یک شخصیت میبینم؛ مثل شخصیت یک نمایش یا یک شخصیت سینمایی: روحیه دارد، سلیقه دارد، خطمشی دارد، رنگ و بافت مخصوص به خود دارد. همه اینها را در آثار لحاظ کردم و برای خبرآنلاین بهوجود آوردم. چنانکه در پرسوناکچرها براساس کاراکتر کار میکنم، پرتره، منظره یا هر چیز دیگری را یک شخصیت نمایشی میبینم. من از تئاتر و فیلم میآیم و در طراحی صحنه، همهچیز حول محور شخصیت شکل میگیرد. اینجا هم هر تابلو یک طراحی صحنه است برای یک شخصیت؛ این شخصیت میتواند واقعی باشد یا شخصیتی باشد که از بطن مثلاً خبرآنلاین زاده میشود و به یک نمود انسانی، با پوست و گوشت و استخوان و روحیات مخصوص خود تبدیل میشود؛ و برایش پرسوناکچر ساخته میشود.
۵۹۵۹






نظر شما