آی، آقای وزیر ده ما
که در اندیشه ورزش هستی
گاو احساس من اینک دوقلو زاییدهست
بیل این شعر لطیفم امروز
توی خاک دهمان رفته فرو
و در اندیشه نمناک زمین چاییدهست!
تیمما با صدو هشتاد و سه گل با خیدهست!
***
اولین گل که به دروازه ما رفت فرو
«کلحسن» بود مقصر همهاش
«کلحسن» حیران بود.
او خجل نزد بسی مهمان بود.
باغ آفت زدهاش چون که دگر هیچ نداشت
فکر عصرانه آفات- که مهمان بودند-
وقت گل خوردنمان، سخت عذابش میداد
***
لحظهای چند گذر کرد زمان
شوت سنگینی زد «مش رمضان»
شوت زیبایش، اما عوضی
توی «گلخانه» وامانده ما جای گرفت!
چون که او برق دو چشمش رفته ست
او کمی نابیناست
یک پزشک هندی در ده بالایی ماست
او به مشدی گفتهست:
«مثل دندان، باید چشمتو، پر کرتاهه!»
***
جایتان خالی بود
گل سوم که بسی عالی بود،
حملهای کرد به ما تیم حریف
لیک، افسوس، ولی
گشت دروازه ما بی صاحب
«قوچعلی»
دود شد و رفت هوا
چون شنید از پسرش
«ننه جان میگوید: زودبیا
آبمان را بستند.
تشنه ماندهست، زمین کدو و بادمجان»
- توی ده آب کشاورزی مان گشته گران
... «قوچعلی» پول نداشت.
***
«کبلا جعفر» که توی دهکده، کاپیتان است
وقت بازی نرسید،
هرچه هم پشت «مینیبوس» دوید!
چون که ، زیرا (!) دهمان جادهاش داغان است
***
آی آقای وزیر، آخر کار
مردمان دهما
قدر بدبختیشان گل خوردند
باوجود همه کوشش بسیار شما!
گل آقا. شماره 24. مهر1370
6060
نظر شما