پیام فروتن

این روزها در جمع دوستان هنرمند و نویسنده و ... که می نشینی، حتما یک سر صحبت به روز جمعه و پایان دنیا و 2012 و از این جور چیزها می رسد.
 

بعضا اظهار نظرهای جذاب و عجیب و غریبی هم می شنوی. اما یک بازخورد از همه جالب تر و تامل برانگیز تر به نظر می رسد. بازخوردی که در غالب موارد، مشترک و شبیه به هم جلوه می کند : " بابا ... زودتر این آخر دنیا برسه، بمیریم، راحت شیم"!
 خانم پا به سن گذاشته ای هفته ای یک روز به منزل ما می آید. رفت و روبی می کند، غذایی می پزد و می رود. این هفته از او پرسیدم نظرش راجع به آخر دنیا و این که همه ما قرار است در روز جمعه بمیریم چیست؟ عصبانی شد و با لحنی تند گفت، خدا نکنه!  به او گفتم خب راحت می شویم و از این همه دردسر و بی پولی و گرانی و هزار چیز دیگر خلاص می شویم. دیگر نگذاشت صحبتم ادامه پیدا کند و با قاطعیت گفت: "من هنوز نوه هایم را ندیده ام" و این پایان مکالمه ما درباره پایان دنیا بود. اگرچه گفت و گوی ما در این باره به پایان رسید؛ اما مکالمه من با خودم آغاز شد.
 

در حالی که کارگر کم سواد خانه من و بسیاری خانه های دیگر این شهر، این چنین به زندگی و حداقل های آن عشق می ورزند و به آینده ناروشنشان، همچنان امیدوارند؛ چگونه است که قشر تحصیل کرده، روشنفکر و هنرمند ما اینچنین در یاس و ناامیدی غوطه می خورد و آرزوی مرگ می کند. آن هم نه فقط برای خود که برای جهانی که در آن زندگی می کند. به این فکر می کنم که شاید این، مشکل و معضل اساسی روشنفکری در مملکت ماست. روشنفکر ما به جای آن که مبارز باشد، همواره کنج عافیتی را طلبیده و محافظه کارانه زیر لب غر زده است. به جای آن که سرشار از روح زندگی باشد، همواره آن را منکوب کرده است. به جای آن که در دیگران شور و شوق زیستن ایجاد کند، غالبا بر بستری از ناامیدی حرکت کرده و تلخی پراکنده است. و در نهایت به جای آن که موتور پیش برنده حیات اجتماعی بر زمینه خودآگاهی پویا و سرزنده باشد، آرزوی پایان دنیا را داشته است. این رویکرد نه مختص زمان حال است و نه به تازگی به وجود آمده است. این نوعی ژست روشنفکری است که از دیرباز در میان طبقه ممتاز و روشنفکر ما جای خود را باز کرده و همچنان به رشد سرطانی خود ادامه می دهد.
 

آیا وقت آن نرسیده است که به جای آیه یاس خواندن و گوشه خلوت گزیدن به اصطلاح شاعرانه! به میان همین توده های امیدوار برویم. از خود ایشان انرژی و عشق به زیستن بگیریم و با بیانی هنرمندانه، به تکثیر و باززایی آن بپردازیم؟ آیا وقت آن نرسیده به دیگران گوشزد کنیم، ثاینه به ثانیه این زندگی – به رغم تمام مشکلات آن – ارزش مبارزه و جنگیدن را دارد؟ چیزی که امروز به آن نیاز داریم، شور زیستن است، نه فرو رفتن در لاکی صوفیانه که جهان را یکسر به هیچ می انگارد و در برابر آن از کمترین احساس مسئولیتی برخوردار نیست. شاید هیچ انگاری جهان، نقطه آمال عارفان باشد. اما کدام عارفی را سراغ دارید که در برابر دیگران از یاس، ناامیدی و مرگ سخن بگوید؟ پس هیچمان را برای خود نگه داریم و به مسئولیت بزرگی که در برابر دیگران و جهان اطرافمان داریم بیندیشیم. در این صورت است که روشنفکری و هنرمندی ما معنای ناب و اصیل خود را پیدا می کند.

5757

کد خبر 265107

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 12
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمدرضا.ع IR ۱۳:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۳۰
    142 4
    چون همه از این وضع ناراضیند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    • نوه‌ی حاج فتاح IR ۰۳:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۱
      3 4
      با تمام این احوال؛ عاشق شو، ار نه، کارِ جهان سر آید...
  • جواد IR ۱۳:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۳۰
    66 2
    مگه اخر دنیا نشده.
  • علی IR ۱۴:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۳۰
    88 3
    میخواهیم ببینیم پایان دنیا چه شکلیه؟! خیلی هیجان داره!
  • am IR ۱۶:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۳۰
    36 4
    فقط یه حالت وجود داره که شما علاقه داری دنیا تموم شه اونم اینه که قشر متوسط باشی قشر فقیر که میگن راضی به رضا خدا اصلا تو باغ نیستن,سرمایه دارش که توپ و تانک تکونشون نمی ده چه برسه شهاب سنگ و از این حرفا... تمام بدبختی ها برا قشر متوسطه ....
  • بدون نام IR ۱۶:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۳۰
    7 19
    ما که داریم زندگیمونو میکنیم، خوشحال :)
  • بدون نام IR ۱۶:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۳۰
    21 2
    فقط من امتحان شنبه رو خراب کنم یه حمله طالبانی به قوم مایا میکنم !!!
  • حمدی IR ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۳۰
    44 2
    زمانی که 60% پولهای کشور دست 300 نفر باشه همون بهتر که دنیا به اتمام برسه
    • بدون نام IR ۰۳:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۱
      8 1
      بیشتر از 60% . بالای 100% هست قطعآ .
  • کیارش GB ۱۶:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۳۰
    29 2
    راحت میشیم !!!
  • حامد IR ۱۷:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۳۰
    2 3
    صدای شما که کارگرتان می یاد پخت وپز میکند و..... از جای گرم در میاد چرا ناراضی نباشی چرا و چرا این جا را برای خود بهشت ساختی دوست داری که ....
  • محمد IR ۰۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۱
    4 4
    جناب فروتن، بسیار درست ومنطقی نوشته اید.علی الخصوص: "روشنفکر ما به جای آن که مبارز باشد، همواره کنج عافیتی را طلبیده و محافظه کارانه زیر لب غر زده است. به جای آن که سرشار از روح زندگی باشد، همواره آن را منکوب کرده است. به جای آن که در دیگران شور و شوق زیستن ایجاد کند، غالبا بر بستری از ناامیدی حرکت کرده و تلخی پراکنده است. و در نهایت به جای آن که موتور پیش برنده حیات اجتماعی بر زمینه خودآگاهی پویا و سرزنده باشد، آرزوی پایان دنیا را داشته است."

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین